فروغ
فرخزاد
(1313
ـ 1345)
(1934
ـ 1966)
عصیان
(۱۳۳۶)
تحلیلی از شین میم شین
9
چنگ در دست من و من چنگی مغرور
یا به دامانم
کسی این چنگ بنشانده است؟
·
سؤالات فروغ خردسال سؤالات فلسفی اند و از ژرف اندیشی
شگفت انگیز او حکایت دارند:
·
چالش فکری درونی را بهتر از این نمی توان تصور و تصویر
کرد.
·
خوداندیشی همین است.
·
زیر علامت سؤال قرار دادن همه چیز همین است.
10
·
فروغ خردسال در این بیت به دنبال دلیل روی آوردن خویش به
موسیقی و تولید آهنگ می گردد.
·
او در پی کشف دلیل برای سوبژکتیویته (خلاقیت، فاعلیت)
خویش است.
11
·
سؤال فروغ خردسال در حقیقت به شرح زیر است:
·
آیا من سوبژکتم
و یا اوبژکت؟
·
فاعلم و یا مفعول؟
·
علتم و یا معلول؟
·
انسانم و یا شیئ؟
·
مختار و آزادم و یا بنده و وابسته؟
12
·
آیا من نوازنده خودمختار (مستقل) چنگم، چنگی مغرورم و یا
وابسته ی اراده غیرم، آلت دست نیروی موهومی ام که چنگ به دستم می دهد و به نوای
چنگ من گوش می سپارد و لذت می برد؟
·
سوبژکتیویته (فاعلیت، انسان وارگی) یکی از
مفاهیم مهم فلسفی است که فروغ خردسال مطرح می کند.
13
گر نبودم یا به دنیای دگر بودم
باز، آیا قدرت اندیشه ام می بود؟
باز آیا می توانستم که ره یابم
در معماهای این دنیای رازآلود؟»
·
معنی تحت اللفظی:
·
اگر نبودم و یا اگر در دنیای دیگر بودم، باز هم توان
تفکر داشتم؟
·
باز آیا می توانستم به کشف معماهای این دنیای راز آمیز
نایل آیم؟
1
گر نبودم یا به دنیای دگر بودم
باز، آیا قدرت اندیشه ام می بود؟
·
این بیت فروغ بلحاظ انسجام منطقی معیوب بنظر می رسد:
·
چون طرح این سؤال که اگر نبودم، آیا می توانستم قدرت
تفکر داشته باشم، فی نفسه غیرمنطقی است:
·
چون وجود هر کس بر داشتن توان تفکر، تقدم دارد.
·
اول باید کسی وجود داشته باشد، تا بعد توان تفکر کسب کند
و بتواند بیاندیشد.
2
گر نبودم یا به دنیای دگر بودم
باز، آیا قدرت اندیشه ام می بود؟
·
شاید منظور فروغ طرح مسئله اساسی فلسفه است:
·
آیا روح بر ماده مقدم است و یا برعکس؟
·
اگر من (به مثابه انسان جسم مند) وجود مادی نداشتم، باز
هم اندیشه من بی اعتنا به وجود مادی من وجود داشت؟
3
·
این سؤال احتمالی فروغ احتمالا بر تفکر مذهبی او استوار
بوده است:
·
اگر با مرگ انسان ها، روح شان قفس تن را ترک می گوید و
در عالم ارواح به حیات روحانی کذائی خود ادامه می دهد، پس حتما قبل از پیدایش آنها
نیز وجود داشته است.
4
·
این اما در هر صورت، نشانه بارز ژرف اندیشی فروغ خردسال است:
·
چون قاعدتا روح نامیرا و ابدی باید ازلی هم باشد.
·
پس روح فروغ هم باید قبل از تشکیل جسم او وجود داشته
باشد.
5
گر نبودم یا به دنیای دگر بودم
باز، آیا قدرت اندیشه ام می بود؟
·
می توان گفت که فروغ دیالک تیک ماده و روح را به شکل
دیالک تیک تن و جان، به شکل دیالک تیک اندام و اندیشه بسط و تعمیم می دهد و به
سلیقه طرفداران ایدئالیسم عینی (مذهبیون) وارونه می سازد:
·
نقش تعیین کننده را از آن روح (اندیشه) می داند و روح
(اندیشه) را مقدم بر ماده (جسم) تلقی می کند.
6
باز آیا می توانستم که ره یابم
در معماهای این دنیای رازآلود؟»
·
در این بیت شعر، جهان شناسی فروغ خردسال تبیین می یابد:
·
جهان بنظر فروغ اسرار آمیز است و مشغله آدمی گشودن گره
معماها ست.
·
شاید فروغ تحت تأثیر شدید حافظ بوده که بکرات از مفاهیم راز و رازآلود و معما و اسرار و غیره
استفاده می کند.
·
این مفاهیم تار
و پود جهان بینی و تئوری شناخت حافظ را تشکیل می دهند که ما تا حدودی مورد تحلیل شان
قرار داده ایم.
7
باز آیا می توانستم که ره یابم
در معماهای این دنیای رازآلود؟»
·
تئوری شناخت فروغ در این بیت اما از تئوری شناخت حافظ
فاصله می گیرد:
·
فروغ خردسال با یقینی خارائین از توان «ره یابی در
معماهای دنیای راز آلود» دم می زند.
·
فروغ از لیاقت معرفتی خویش خود آگاهانه پرده برمی دارد.
·
در حالیکه حافظ از این نقطه نظر حسابی پا در گل است:
·
حافظ جهان و مافیها را غیر قابل شناخت می داند.
حافظ
ساقیا
جام می ام ده که نگارنده غیب
نیست
معلوم که در پرده ی اسرار چه کرد
حافظ
اسرار الهی کس نمی داند خموش
از
که می پرسی که دور روزگاران را چه شد؟
·
حل معماهای هستی در تئوری شناخت حافظ فقط از عهده عالم
الغیب آسمانی ـ انتزاعی برمی آید و نه از
عهده انسان خرفت خاکی.
·
حافظ از پیروان سرسخت مکتب معرفتی ـ نظری تردیدگرائی و
حتی ندانمگرائی است.
·
مراجعه کنید به اسکپتیسیسم و اگنوستیسیسم (تردیدگرائی و
ندانمگرائی) در تارنمای دایرة المعارف
روشنگری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر