۱۳۹۳ خرداد ۲, جمعه

سیری در گلستان سعدی (124)


 سعدی شیرازی 
 ( ۵۶۸ - ۶۷۱ هجری شمسی)
حکایت سیزدهم
(گلستان با ب اول، ص 33) 
تحلیلی از شین میم شین
  
یکی از وزراء معزول شد و به حلقه درویشان در آمد
و برکت صحبت ایشان در وی سرایت کرد
و جمعیت خاطرش دست داد.

·        دراویش در جامعه فئودالی قشر اجتماعی خاصی را تشکیل می دهند، که باید مورد بررسی مستقل و مفصل قرار گیرد.

1
·        سعدی جامعه فئودالی را در پرتو دیالک تیک سلاطین و دراویش درک می کند و توضیح می دهد.
·        به همین دلیل هم در بوستان و هم در گلستان بابی را به هر کدام از آندو اختصاص می دهد.

2
·        سعدی بدین طریق در مقوله درویش، اکثریت زحمتکش و تحت استثمار جامعه را تجرید می کند.
·        ترفند ایدئولوژیکی او هم همین جا ست.
·        به چرخش قلمی هم رعایا و هم پیشه وران با گدایان و دریوزگان یکسان قلمداد می شوند.
3
·        وزیر پس از عزل از دربار، به جرگه دراویش می پیوندد و تحت تأثیر آنان به جمعیت خاطر دست می یابد.

4
·        دراویش لباس ازرق فام می پوشند.
·        از طریق گدائی روزگار می گذرانند و چه بسا، حتی خانه و سرپناه ندارند.
·        سعدی در بوستان از شبخانه ها سخن می گوید که دراویش می توانند به پشیزی در آنجا بخوابند.

5
·        سعدی در این حکایت، جمعیت خاطر را نه در وزارت، بلکه در دریوزگی و ریاضت نشان می دهد و حتی گهگاه خود را درویش جا می زند.

6
·        این یکی از ترفندهای ایدئولوژیکی سعدی است.
·        ظاهرا هم خدا و هم خرما بودن، بهترین استتار ایدئولوژیکی را در اختیار حلقه واسط دربار و خلق قرار می دهد و دایره نفوذ معنوی او را وسعت می بخشد.

7
·        سعدی در پایان باب هفتم گلستان، در مفصل ترین حکایت خود، مجادله نظری خود را با درویشی بر سر مسئله «فقر و ثروت» مطرح می سازد، مجادله ای که پیروزی نهائی به دنبال نمی آورد و در پایان به گلاویز و دست به یخه شدن با یکدیگر می انجامد و کار به قضاوت قاضی می کشد.

8
·        سعدی در فقر، بیکاری، گدائی و بی سرپناهی جمعیت خاطر می بیند.
·        بنظر او کسی که بی همه چیز است و بسان سگی در زیر پل می خوابد، دغدغه ای هم ندارد.
·        از زبان خود او بشنویم :

(گلستان با ب اول، ص 30. )  
یکی از ملوک را شنیدم که شبی در عشرت
روز کرده بود و در پایان مستی همی گفت:
«ما را به جهان خوشتر از این یکدم نیست
کز نیک و بد اندیشه و از کس، غم نیست.»

درویشی برهنه، به سرما برون خفته بود و گفت:
«ای آنکه به اقبال تو در عالم نیست
گیرم که غمت نیست، غم ماهم نیست.»

9
·        نمایندگان ایدئولوژیکی طبقه حاکمه از دیرباز در دیالک تیک لذت و ریاضت نقش تعیین کننده را در عمل از آن لذت می دانند و لذت را ایدئالیزه می کنند، ولی در حرف نقش تعیین کننده را از آن  ریاضت جا می زنند تا توده ریاضتکش را راضی نگه دارند.
·        این دیالک تیک در کردار و گفتار آنان همچنان و هنوز حی و حاضر است.
·        در رسانه های طبقه حاکمه امپریالیستی زندگی فقیرانه و نکبت بار توده های آسیا و آفریقا و امریکای لاتین چنان ایدئالیزه می شود که آدم بی اختیار هوس می کند که از دار و ندار ناچیز خود هم بگذرد و همه را داوطلبانه به حساب میلیاردرهای تمام ارضی بریزد.

10
·        ریاضت ستائی از سوی نمایندگان ایدئولوژیکی طبقه حاکمه برای عوامفریبی و تحکیم مناسبات اجتماعی مبتنی بر استثمار و ستم و از سوی فقرا به عنوان سیلی برای سرخ کردن صورت خود، به کار می رود و در هر دو مورد موضعگیری ارتجاعی و مردودی است.

11
·        ستایش از فقر یا از سر جهل است و یا به قصد عوامفریبی است.

12
·        ثروت اجتماعی محصول کار افراد جامعه است و لذا به همه اعضای جامعه، از خرد تا کلان، تعلق دارد و باید در اختیار آنان قرار گیرد و ضمنا تولید و تکثیر شود، تا جامعه پیشرفت کند و سطح رفاه مردم بالاتر رود.

13
·        زندگی مرفه و شرافتمندانه حق طبیعی همه انسان ها ست.

14
·        جامعه مبتنی بر تفاوت ها و تضادهای طبقاتی پدیده جدیدی است که به سبب سطح نازل توسعه نیروهای مولده،  ضرورتا پدید آمده و با توسعه فراگیر نیروهای مولده باید از بین برود.

15
·        بشریت باید به بهشت اولیه در پله کیفی نوین توسعه اجتماعی برگردد و سعادت در اختیار همه مردم قرار گیرد.

16
·        فقر ستایش انگیز نیست.
·        فقر لکه ننگی بر پیشانی بشریت است و این لکه ننگ باید دیر یا زود زدوده شود، حتی اگر مبارزه پر درد و رنجی برای محو آن ضرورت پیدا کند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر