سعدی شیرازی
( ۵۶۸ - ۶۷۱ هجری شمسی)
حکایت دوازدهم
(گلستان با ب اول، ص 32 ـ 33)
تحلیلی از شین میم شین
یکی از پادشاهان پیشین، در رعایت مملکت سستی کردی و لشکر به سختی داشتی.
لاجرم دشمنی صعب روی نمود.
همه پشت بدادند.
چو دارند گنج، از سپاهی دریغ
دریغ آیدش دست بردن به تیغ
یکی از آنان را که غدر (بی وفائی، پیمان شکنی) کردند، با من دوستی بود.
ملامت کردم و گفتم:
«دون است و بی سپاس و سفله و ناحق شناس که به اندک تغیر حال
از مخدوم قدیم برگردد و حقوق نعمت سالیانی در نوردد.»
( ۵۶۸ - ۶۷۱ هجری شمسی)
حکایت دوازدهم
(گلستان با ب اول، ص 32 ـ 33)
تحلیلی از شین میم شین
یکی از پادشاهان پیشین، در رعایت مملکت سستی کردی و لشکر به سختی داشتی.
لاجرم دشمنی صعب روی نمود.
همه پشت بدادند.
چو دارند گنج، از سپاهی دریغ
دریغ آیدش دست بردن به تیغ
یکی از آنان را که غدر (بی وفائی، پیمان شکنی) کردند، با من دوستی بود.
ملامت کردم و گفتم:
«دون است و بی سپاس و سفله و ناحق شناس که به اندک تغیر حال
از مخدوم قدیم برگردد و حقوق نعمت سالیانی در نوردد.»
·
معنی تحت اللفظی:
·
یکی از لشکریان که از دست بردن به تیغ پرهیز کرده بود،
دوست من بود.
·
من او را مورد انتقاد قرار دادم و گفتم:
·
«فرومایگی، ناسپاسی و حق ناشناسی است که نوکری به دلیل اخم و تخمی
از اربابش، مستمری سالیان را نادیده بگیرد.»
1
یکی از آنان را که غدر (بی وفائی، پیمان شکنی) کردند،
با من دوستی بود.
یکی از آنان را که غدر (بی وفائی، پیمان شکنی) کردند،
با من دوستی بود.
·
دوستی میان شیخ و سردار سپاه؟
·
این دیگر چه صیغه ای است؟
·
مگر در قرون وسطی ایران، جمهوری اسلامی و و لایت فقیه حاکم
بوده است؟
·
پس، سعد زنگی که سعدی اسمش را به هزاران دلیل مادی و
معنوی بدوش می کشد، نشانه سلطنت نبوده است؟
·
مگر سعد زنگی آخوند بوده است.
2
یکی از آنان را که غدر (بی وفائی، پیمان شکنی) کردند،
با من دوستی بود.
یکی از آنان را که غدر (بی وفائی، پیمان شکنی) کردند،
با من دوستی بود.
·
در همین جمله سعدی، هم ماهیت طبقاتی او فاش می شود و هم فونکسیون
های اجتماعی متعدد او.
·
وقتی می گوییم که سعدی شاعر و حکیم و شیخ عادی و معمولی
نبوده، به همین دلیل است.
·
سعدی «روشنفکر ارگانیک طبقه» (انتونیو گرامشی) حاکمه
است.
·
سعدی در نهایت سادگی و بی آلایشی چندین فونکسیون اجتماعی
متفاوت و بسیار مهم زیر را به انجام می رساند:
الف
·
سعدی اولا حلقه واسط میان توده و طبقه حاکمه است.
·
سعدی در آثار خود ایدئولوژی زهراگین فئودالی را بسان
شهدی در شربت شیرین هنر به حلق خلق می ریزد.
·
سعدی ضمیر و قلب توده های مولد و زحمتکش را تسخیر می کند
و دو دستی به طبقه حاکمه فئودالی ـ بنده داری تقدیم می کند.
ب
·
سعدی ثانیا هیئت حاکمه را به طبقه حاکمه پیوند می زند.
·
میان طبقه حاکمه و دربار سلطنتی پل می زند.
·
منافع استراتژیکی طبقه حاکمه را در قالب پند و اندرز از
سوئی به شاهان و شاه زادگان خاطر نشان می شود و از سوی دیگر به مثابه منافع عامه
میان توده های مولد و زحمتکش اشاعه می دهد.
ت
·
وقتی گفته می شود که آثار سعدی شمشیر چند لبه بغرنج
مستوری است، به همین دلیل است.
·
خواننده آثار سعدی بدون اینکه حتی بو ببرد، هم ایدئولوژی
فئودالی را به مثابه ایدئولوژی طبقاتی خود از آن خود می کند، هم فرم سلطنتی حکومت
را به مثابه بهترین فرم حکومت تصور می کند و سلطنت فئودالی را به مثابه سلطنت سایه
الهی برسمیت می شناسد و ضمنا داوطلبانه به حقانیت استثمار فئودالی تن در می دهد.
·
نظری سطحی، گذرا و سرسری به دفاعیات خسرو روزبه، علی خاوری و پرویز حکمتجو کافی
است تا به اهمیت ایدئولوژیکی آثار سعدی پی ببریم.
·
ظاهرا دربار پهلوی مهمترین کتبی که در زندان در اختیار آنها
گذاشته، آثار سعدی بوده است.
·
چون هر سه سردار توده در دفاعیات خود ـ اگر اشتباه نکنیم
ـ مرتب از سعدی نقل قول کرده اند.
·
این بدان معنی است که ایدئولوگ های دربار و طبقه حاکمه به
محتوای ایدئولوژیکی آثار سعدی بخوبی واقف بوده اند.
3
یکی از آنان را که غدر (بی وفائی، پیمان شکنی) کردند،
با من دوستی بود.
یکی از آنان را که غدر (بی وفائی، پیمان شکنی) کردند،
با من دوستی بود.
·
دوستی سعدی با سرداران طبقه حاکمه هزاران دلیل داشته
است.
·
سعدی بدین طریق هم ایدئولوژی طبقه حاکمه را به کام آنها ریخته
و هم پسیکولوژی سپاهیان را به گوش هیئت حاکمه رسانده و هم پیوند طبقه حاکمه و
سپاهیان را تحکیم کرده است.
·
وقوف سعدی به فنون نظامی زمان خود از نشست ها و گفتگوهای
دقتمند طولانی او با سرداران سپاه حکایت دارد.
4
·
دیالک تیک شگفت انگیزی در فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی فئودالی
در کار بوده است:
·
این همان سعدی است که غلامان دربار با گدائی عوضی می گیرند
و به ضرب چوب و چماق از حوالی کاخ سلاطین می رانند.
·
این همان سعدی است که غلامان دربار دار و ندار برادر
بقالش را بیرحمانه می چاپند و به قول خود سعدی در شکوائیه اش به سلطان، «جز شلوار ژنده ای برایش باقی نمی گذارند و همسر و کودکانش را به خاک سیاه فقر و گرسنگی و ذلت می نشانند.»
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر