۱۳۹۳ اردیبهشت ۲۹, دوشنبه

سیری در جهان «بینی» بیژن جزنی (10)

طیف
بیژن جزنی (1316 ـ 1354)
تحلیل واره ای از یدالله سلطان پور

·        در بخش پیش گفته شد که دربار نه تنها مواضع ایدئولوژیکی فئودالیسم، مذهب و روحانیت را مورد حمله قرار نمی دهد و نمی تواند هم مورد حمله قرار دهد، بلکه به دلیل گرایش اصلی ایدئولوژیکی ـ آنتی کمونیستی مشترک با نمایندگان مذهبی، غیر مذهبی و چپنمای فئودالیسم، بورژوازی و خرده بورژوازی سنتی و بخشا مدرن به وحت عمل عینی می رسد.

·        بدین طریق دیالک تیک شگفت انگیزی به کار می افتد:

1

·        دربار با انجام موفقیت آمیز انقلاب سفید ـ به مثابه مکمل کودتای 28 مرداد ـ پس از تضعیف فیزیکی حزب توده از طریق اعدام، منفعل، نومید و سرسپرده سازی اعضا و هواداران آن، با جلب حمایت توده های دهقانی و کارگری، پایگاه اجتماعی حزب توده را بشدت تضعیف می کند و آنگاه به مبارزه ایدئولوژیکی مهیب بی امانی بر ضد آن مبادرت می ورزد.

·        بدین طریق اعتبار حزب توده بشدت لطمه برمی دارد.

2

·        این کرد و کار دربار بدان معنی است که آن سوراخ دعا را گم  می کند و به شلیک بر ران خویش ادامه می دهد.
·        یعنی به جای نزدیک شدن به حزب توده و برخورداری از حمایت ایدئولوژیکی نیرومند آن در مبارزه بر ضد فئودالیسم و روحانیت، به تضعیف شدید آن کمر می بندد و با شکستن کمر حزب توده، فئودالیسم و روحانیت را از هر لحاظ تقویت می کند و حتی یکه تاز میدان مبارزه ایدئولوژیکی و سیاسی می سازد.

3

·        در این شرایط است که حزب توده ی بشدت ضعیف و بی خون و بی رمق نه تنها از سوی دربار با توطئه های متنوع موفقیت آمیزش بمباران می شود، بلکه بمراتب بدتر، منفی تر و مخرب تر زیر ضربات ایدئولوژیکی طیف آنتی کمونیستی متلونی قرار می گیرد.

·        این حملات بصورت همه جانبه و چه بسا با تسلیحات متنوع صورت می گیرند و عملا هم مکمل و متمم حملات دربار اند و هم مؤثرتر، مخرب تر و کوبنده تر از حملات دربار اند.

·        چرا و به چه دلیل؟

4

·        اولا به این دلیل که دشمنان مدرن حزب توده خود را اوپوزیسیون ضد سلطنتی و ضد امپریالیستی و حتی کمونیستی دو آتشه جا می زنند و حزب توده را عملا بی معنا و بی فونکسیون قلمداد می کنند.

·        در این شرایط بر تهمت های دیر آشنای دربار و فئودالیسم بر حزب توده،  تهمت های جدیدی در زر ورقی انقلابی نما اضافه می شوند:
·        حزب توده در طرفة العینی به عنوان محل تجمع مشتی اوپورتوینست، رویزیونیست، خائن، بی وطن، وابسته، وطن فروش، بزدل، فراری و فرتوت به خورد خلق و خلایق داده می شود.

·        به همین دلیل می توان از وحدت عمل ایدئولوژیکی ـ آنتی کمونیستی دربار و طیف متلون ضد سلطنتی و ضد امپریالیستی کذائی جدید سخن گفت.

5

·        این طیف اجتماعی پهناور از جبهه ملی و احزاب دست راستی دیگر شروع می شود و در گذر از سازمان مجاهدین خلق به آوانتوریسم چپ متشکل از فدائیان خلق و غیره می رسد.

·        همه اجزای متشکله این طیف، پرچم آنتی کمونیسم را بدوش می کشند و عملا ایدئولوژی های متنوع ضد مارکسیستی ـ لنینیستی را گاهی حتی در زر ورق مارکسیسم ـ لنینیسم اشاعه می دهند.

·        درک این مسئله و حلاجی این طیف اما به دلایل اوبژکتیف و سوبژکتیف مختلف کار بسیار دشواری است.

6

·        دشواری درک این مسئله از آن رو ست که بویژه بخش جوانان این طیف آنتی کمونیستی ـ خواه بخش شبه مذهبی آن (سازمان مجاهدین خلق و غیره) و خواه بخش ضد مذهبی آن (سازمان فدائیان خلق و غیره) ـ  با دربار به رویاروئی تروریستی قهر آمیزی مبادرت می ورزد و در این رویاروئی چه بسا از روی جنازه خود و اعوان و انصار خود می گذرد.

7

·        جامعه در حال گذار از فئودالیسم به سرمایه داری ایران که بلحاظ آموزش نظری بسیار فقیر است و از فقر فلسفه بشدت رنج می برد، عاجز از تحلیل علمی پدیده های جدید است و لذا برخورد احساسی و عاطفی نسبت بدان دارد.

·        امروزه که از طریق فیس بوک و غیره بهتر می توان سطح توسعه فکری اقشار میانی و فوقانی جامعه را بررسی کرد، این فقر سواد و فلسفه بطرز هراس انگیز و تهوع انگیزی خودنمائی می کند.

8

·        در این واویلا ست که روشنفکریت یعنی بخش نظرساز جامعه در حال گذار، عمدتا بر ضد پیشرفت و انقلاب سفید سنگر می بندد و به ستایش سرشته به احساس و عاطفه از طیف ضد سلطنتی ـ ضد امپریالیستی کذائی برمی خیزد.

·        اوپوزیسیون فئودالی ـ روحانی در نمودهای متنوع خویش از مذهبی تا شبه مذهبی، از چپ تا راست با حربه سنتی مرده جوئی ـ مرده شوئی ـ مرده پرستی دست به عوامفریبی تمام اجتماعی می زند و از گنجشک ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ روحانی ـ آوانتوریستی بلبل رهائی بخش سرهم بندی می کند و اوتوپی مدینه فاضله را در بوق و کرنا می دمد.

9

·        در این واویلا ست که ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ روحانی ـ آوانتوریستی حربه سنتی شعر را کشف می کند و آن را برای اشاعه ایدئولوژی خردستیز خود به خدمت می گیرد.

·        آنگاه جای خالی شناخت و شعور را شعر و شور و جای خالی فلسفه و علم و عقل را احساس و عاطفه و غریزه می گیرد.
·        بسان قارچ از کویر بی علم و عقل جامعه، شاعر می روید و ایدئالیزه کردن قهرمانان فئودالی مد می شود و اوج می گیرد.
·        شعر سرود می شود و در خدمت تهییج و بسیج جوانان مدارس و دانشگاه ها در می آید.

·        مجموعه ای از این اشعار اخیرا منتشر شده است که در نگاهی گذرا عمدتا به زباله شبیه اند تا شعر.

10

·        شعرای معروفی از قبیل شاملو و امثالهم در این زمینه نقش مخربی به عهده می گیرند.

·       به ترفند شعر است که پسیکولوژی جای ایدئولوژی را می گیرد و جوان 18 ساله ای به شیرآهنکوهمردی ایدئالیزه می شود و به عرش اعلی برده می شود.
·        به برکت شعر است که خرد بی هوش می شود و خردستیزی بر تخت می نشیند تا حدیث شیران شرزه دهن به دهن و سینه به سینه نقل شود.

·        این زباله شعرها باید در همان زمان مورد تحلیل دیالک تیکی قرار می گرفتند و زهر زدائی می شدند.

·        ولی چه می شود کرد، در جهنمی که هر اندیشنده ای از هر سوئی لجن مال و سرکوب و خاموش می شود.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر