سیاوش کسرائی
(1305 ـ 1374)
(اصفهان ـ وین)
خون سیاوش
(۱۳۴۱)
·
ای سرشکسته شاعر امید سوخته
·
افسانه بود بانگ لب رازدار تو؟
·
بیهوده بود فتح لبت در شکنجه گاه
·
یا یاوه بود شعر تو در شاهکار تو؟
·
در دست های تو گل پولاد خشک شد؟
·
بر باد رفت آن همه گلبرگ آتشین؟
·
داس درو به دست ددان ماند و گزمه ها
·
تا برکنند ریشه خورشید از زمین؟
·
بنگر ببین چگونه در این آتش سیاه
·
هر سو، ترانه های تو دارند رقص مرگ
·
آواره می شوند همه واژه های مهر
·
از دفتر شکسته پر و بال برگ برگ
·
·
پر پر شده کنار چپرها، بهار تو
·
شلاق مانده است و شب یادگار نیست
·
خفته است زندگانی بر روی بال مرگ
·
شبدیز مرده را دگر آن شهسوار نیست
·
شالی تمام گشته و شب آمده به دشت
·
تنها نشسته دخترکت روی تخته سنگ
·
از روی راه، کارگران رفته، خفته اند
·
بی رنگ مانده پرتو چشم گریز رنگ
·
پاییز باغ های تو کولی، رسیده است
·
هنگامه ای است، شورش این فصل برگریز
·
ای باغبان پیر در این تندباد شوم،
·
بنشین و درنگر تو به گل های در گریز
·
نفرین شده ـ چو شب پره ـ در شهر شب بگرد
·
سرگشته در جهنم احساس خود بتاب
·
ای روشنی پرست به تاری پناه بر
·
ای زنده وار مرد، به تابوت تن بخواب
·
ای جغد ماندگار به کاخ خراب شب
·
ا کنون بنال بر سر ویرانه های خویش
·
اکنون بمیر در بن مخروبه های شعر
·
گم شو به گرد باد غم یادهای پیش!
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر