شعری از محمد
خلیلی
(بیست و نهم آذر هفتاد و چهار)
به یاد
صادق هدایت
·
نه ریسه
های داوودی را
·
شمردیم
·
نه جسدها را
·
رگبارِ چشم
ها را ماندیم
·
تنها
*****
·
گذاشتیم
· ردیفها پُر شوند
·
و راه بگیرند
·
تا آن طرفِ دیوار
*****
·
گذاشتیم
·
تا برگ ها بریزند
·
و بسوزند
·
تا آخرین درخت
*****
·
زاغ ها که آمدند
·
فاصله ها بیشتر شد
·
تا اولین ردیف
·
بعد،
·
چشم های سرخ بود و
·
زرد و
·
سیاه
·
و ریگ صدای ممتد
·
که هی می خواند و
· می خواند ...
*****
·
کسی با تمام هستی اش فریاد زد:
·
«چرا؟»
·
ـ صدایش کمی می لرزید ـ
·
با منقار،
·
چشم هایش را دزدیدند
·
زاغ ها
·
و صف بستند
·
در ردیف کاج ها
*****
·
کسانی گفتند:
·
«برویم !»
·
و رفتند
·
ما مانده بودیم که
·
صدایی آمد:
·
«حالا دیگر سپیدارها هستند
·
که میسوزند،
·
کسی که به یاد سبزها نیست؟»
*****
·
بعد، آمدیم و فاصله ها پُر شد.
·
با اینهمه
·
زاغ ها ایستاده بودند
·
و ما هنوز نه جسد ها را به خاک سپرده بودیم
·
نه داوودی ها را ...
·
تنها،
·
رگبار بود که
·
میکوبید...
پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر