سیاوش کسرائی
(1305 ـ 1374)
(اصفهان ـ وین)
خون سیاوش
(۱۳۴۱)
·
بحر خاموش است، ساحل بینوا
·
آسمان آبی است، آرام است باد
·
روز بیکار است، بیمار است روز
·
نیست در سیمای ماتش رنگ شاد
·
موج خوابیده است و دریا بی تلاش
·
برده از یاد، آن همه آهنگ ها
·
بوته های خشک ساحل، بی تکان
·
سایه ها پنهان به زیر سنگ ها
·
بر فراز صخره ساحل نشین
·
مرغ دریا ها درنگ آورده باز
·
چشم بر دریا و سر در زیر بال
·
نغمه آشفتگی ها کرده ساز
·
مرغ توفانم، نگاهم سالها ست
·
می پرد بر سینه ی این آب ها
·
در امید دیدن توفان و موج
·
دیده چشمان امیدم خواب ها
·
چشمم از سو می رود، تا موجکی
·
قد برآرد، شاخه افشاند شبی
·
بال هایم می پلاسد روی هم
·
تا که دریا را برافروزد تبی
·
گردشی بر شعله های سبز موج
·
آرزوی کهنه این بال ها ست
·
لیک این دریای بی جنبش، هنوز
·
تنبلی دارد به تن، و این سالها ست
·
بامدادان روی پولک های نور
·
دیدگانم شست و شویی می کند
·
هر شب مهتاب با فانوس ماه
·
روی دریا جست و جویی می کند
·
شامگاهان در نشیب آفتاب
·
مرغ جانم می گشاید بال و پر
·
می پرد تا دامن آب کبود
·
شاید آنجا موج را گیرد خبر
·
باز هم چون روزهای دورتر
·
بر سر سنگی به ساحل مانده ام
·
پیک های آرزو را از نگاه
·
تا افق های خیالی رانده ام
·
دیدگان را بسته ام بر راه موج
·
در غبار این سکوت سخت جان
·
روی این گسترده صحرای مذاب
·
روی چشم انداز محو بی کران
·
آتشی افکنده بر جان و دلم
·
طرح توفان های دریاهای مست
·
یاد آن خشم آفریده موج ها
·
و آن تلاطم های پر بالا و پست
·
لکه ابری روی چشم شامگاه
·
چتر می گسترد و می پوشید رنگ
·
تیره می گردید و دامن می کشید
·
راه را بر آسمان می کرد تنگ
·
ابرهای نیمه رنگ از راه دور
·
می رسیدند از پی هم با شتاب
·
بال می افراشتند از آسمان
·
هم چو مرغان رها بر روی آب
·
در هیاهوی هجوم ابرها
·
باد رهگمکرده ای هم می وزید
·
نا شکیبا، سرکش وشوریده رنگ
·
روی بال ابر عاصی می خزید
·
ساحل سیمینه تن را گردباد
·
تیره می گرداند و تار و نیلفام
·
می گرایید آب دریا رو به خشم
·
از کشاکش های باد بی لگام
·
آسمان را خیل هودج های ابر
·
می نوردیدند با یغماگری
·
باد می شورید در گیسوی موج
·
موج می توفید با جنگاوری
·
باز می شد غنچه گرداب ها
·
در کفی ژولیده و تاریک فام
·
وز درون شعله های سرد، باز
·
بال می زد ناله هایی ناتمام
·
بال می افشاند باد دورتاز
·
بر سر گردونه خیزاب ها
·
در میان دره های موج شوق
·
رنگ می زد روی پیچ و تاب ها
·
می شکست از هر طرف دریای تند
·
چون سیه آئینه های سایه ریز
·
در تلاش شاد، تن می شست باز
·
موج بازیگر به گاه جست و خیز
·
از نهاد شب، سروشی سهمگین
·
نعره در شیپور تندر می دمید
·
پرده ی آرامش شب می گسیخت
·
موکب توفان ـ شتابان ـ می رسید
·
می شکفتم زیر چشم آشنا
·
لرزشی در بال هایم می تپید
·
می گشودم بال و با آغوش باز
·
جان من در جان توفان می دوید
·
شیفته، همراه مرغان دگر
·
بال ها در بال توفان می زدیم
·
جامه امواج خشم آلوده را
·
چاک از پا تا گریبان می زدیم
·
یاد باد آن سهمگین پروازها
·
یاد باد آن نغمه و آهنگ ها
·
موج توفان، بیم عشق و زندگی
·
یاد باد آن پرده ها و رنگ ها
·
گرچه توفان در دیار ما بخفت
·
همدم این آب و این دریا منم
·
تا برانگیزم غبار از روی بحر
·
در سکوتش، بال هایی می زنم
·
شب شکسته بر جدار سنگ ها
·
ریخته در جام دریای کبود
·
سایه ای بر صخره های دوردست
· در سکوت ساحلی دارد نمود
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر