فروغ
فرخزاد
(1313
ـ 1345)
(1934
ـ 1966)
عصیان
(۱۳۳۶)
تحلیلی از شین میم شین
آلبر کامو (1913 ـ 1960)
نویسنده، فیلسوف و روزنامه نگار الجزایری - فرانسوی تبار
برندهٔ جایزهٔ نوبل ادبیات
آثار:
بیگانه
طاعون
افسانه سیزیف
کتاب یاغی
...
·
عصیان و طغیان از مقولات اساسی فلسفه ایدئالیستی ـ ذهنی
امپریالیستی موسوم به اگزیستانسیالیسم اند که احتمالا در زمان سرودن این شعر در
اروپا بشدت مد بوده و آثار نمایندگان آن، به توصیه مستشاران امپریالیسم در ایران وسیعا
ترجمه و ترویج می شدند.
·
آلبر کامو هم درمان درد پوچی هستی را در طغیان می داند.
3
گر چه از
درگاه خود می رانی ام، اما
تا من اینجا بنده، تو آنجا خدا باشی،
تا من اینجا بنده، تو آنجا خدا باشی،
سرگذشت تیره
من سرگذشتی نیست
کز سرآغاز و
سرانجامش جدا باشی
·
فرق دیگر فروغ با مذهبیون عادی در این است که او خود را
مطرود از درگاه الهی می داند، مطرودی که علیرغم طرد، همچنان بنده خدا می ماند و
سرگذشتش از آغاز تا انجام بوسیله خدا رقم می خورد.
4
·
ابلیس را می توان در تئولوژی اسلامی اولین مطرود از
درگاه الهی تلقی کرد.
·
لقب رجیم (طرد شده) نیز به همین دلیل به شیطان و یا
ابلیس داده شده است.
·
فروغ به همین دلیل نوعی قرابت و خویشاوندی میان خود و
ابلیس احساس می کند.
·
دلیل این تصور احتمالا سرپیچی فروغ از فرامین شرعی بوده
است.
5
·
برای اگزیستانسیالیست ها ـ به مثابه یکی از فرقه های
وابسته به طبقات اجتماعی واپسین ـ لذات مادی از قبیل سکس و می و معشوق و افیون و
غیره جزو ضروریات، واجبات و مقدسات محسوب می شوند.
6
·
تقریبا همه نمایندگان طبقات اجتماعی واپسین از سیمون
دوبوار تا شاملو در سکس و مرگ و می و معشوق و افیون و غیره به دنبال معنای زندگی پوچ
و بی معنای خویش گشته اند.
7
·
در فیلمی که از بیوگرافی سیمون دوبوار تهیه و در اروپا
نشان داده می شود، از سیری ناپذیری ایشان از سکس با این و آن پرده برداشته می شود.
·
خود ژان پل سارتر هم دست کمی از ایشان نداشته است.
8
·
شاید یکی از مهمترین دلایل طرح مفاهیم سکس و می و معشوق و عشق و غیره در آثار
خیام و حافظ و غیره نیز همین تعلقات طبقاتی به طبقات اجتماعی واپسین باشد.
9
·
اعضای طبقات اجتماعی ئی که فردا ندارند، فاقد ایدئال و آرمان
و دورنمای آتی اند، همه از دم ـ خواه و ناخواه ـ در یأس و نومیدی و پسیمیسم و نیهلیسم و دم غنیمت
دانی و بی معنائی زیست و روان پریشی و تنهائی دردناک لاعلاج فرو می روند و مرگ
برای شان به تفننی و یا حتی به موتور معنابخشی به زندگی پوچ بدل می شود.
10
·
شاملو چند بار دست به انتحار می زند.
·
آیدا از وسوسه ی کماکان مرگ دم می زند.
·
هدایت در مرگ، نوعی نجات از عذاب زیست کشف می کند.
·
کشش بچه فئودال ها و روشنفکران معروف از سارتر تا شاملو
به آوانتوریسم (جنبش چریکی در امریای لاتین، جنبش فدائی و مجاهد و غیره در ایران) بیشک
از همین وابستگی طبقاتی واپسین نشئت می گیرد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر