۱۳۹۳ فروردین ۱۵, جمعه

سیری در جهان بینی دکتر علی شریعتی (6)



سرچشمه:
صفحه فییبوک زهره
تحلیلی از گاف سنگزاد
 
دکتر شريعتى
ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﮕﻮﯾﻢ، ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺧﺪﯾﺠﻪٔ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺳﺖ، ﺩﯾﺪﻡ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﻧﯿﺴﺖ.
ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﮕﻮﯾﻢ، ﮐﻪ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﻣﺤﻤﺪ ﺍﺳﺖ، ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﻧﯿﺴﺖ.
ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﮕﻮﯾﻢ، ﮐﻪ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﻫﻤﺴﺮ ﻋﻠﯽ ﺍﺳﺖ، ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﻧﯿﺴﺖ.
ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﮕﻮﯾﻢ، ﮐﻪ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﺣﺴﻨﯿﻦ ﺍﺳﺖ، ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﻧﯿﺴﺖ.
ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﮕﻮﯾﻢ، ﮐﻪ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﺯﯾﻨﺐ ﺍﺳﺖ، ﺑﺎﺯ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﻧﯿﺴﺖ .
ﻧﻪ، ﺍﯾﻦﻫﺎ ﻫﻤﻪ ﻫﺴﺖ ﻭ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﻧﯿﺴﺖ.
ﻓﺎﻃﻤﻪ، ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺍﺳﺖ.
پایان

میم
اینها همه یاوه است.

پردیس
باید بری
 نه!
محض رضای خدا نگو دق می كنم بدون تو
این جمله را نگو
 زهرا بمان و زندگی ام را به هم نریز سنگ صبور من!
نرو از پیشم ای عزیز
 باور نمی كنم كه دلم را تو بشكنی
با رفتنت به زخم غرورم نمك زنی
زهرا شب عروسی مان خاطرت كه هست؟
مهریۀ زلال و روان خاطرت كه هست؟
 یادت كه هست قول و قراری كه داشتیم!؟
 یك روح واحدیم  
شعاری كه داشتیم ای دل خوشیِ زندگی ام!
می شود نری
از حال و روز من، كه شما با خبر تری
گریه نكن محدثه،
غمگین نكن مرا با رفتنت
غریب تر از این نكن مرا خاتون من!
 قلندر خوبی نبوده ام
من را ببخش؛
شوهر خوبی نبو ده ام
با دردِ دنده هایِ شكسته جدال كن
 تقصیر دستِ بستۀ من شد
حلال كن دلگرمی علی!
به نظر زود می روی!؟
نه سال شد فقط، چقدر زود می روی!
 بعد از تو فیض های خدایی نمی رسد
فریاد مرتضی كه به جایی نمی رسد
زهرا بمان و چهرۀ غم را عبوس كن
زهرا بمان و زینب مان را عروس كن
غصه به كار دل، گرۀ كور می زند
خیلی دلم برای حسن شور می زند
زهرا نرو، كه بغض بدی در گلوی توست
دامادی حسین و حسن آرزوی توست
حالا كه اعتنا به قسم ها نمی كنی
فكر حسین تشنه لبت را نمی كنی!؟
دیدی كه رنگ از رخ مهتاب می پرد
شبها حسین تشنه لب از خواب می پرد
در باغ میوه های دلت، سیب نوبر است
 این كربلایی از همه شان مادری تر است
حرف از سفر زدی و تبسم حرام شد
 پیراهن حسین شنیدم تمـــــــام شد
باشد برو - قبول - علی بی پناه شد
باشد قرار بعدی مان قتلگاه شد
 باشد برو كه كرب و بلا گریه می كنیم
با هم كنار طشت طلا گریه می كنیم
یا زهــــــرا

زهره
ثابت کن، میم.

میم
چشم.
 تحلیلش می کنیم.
خود تان هم می توانید هر جفنگی را مورد تأمل قرار دهید.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر