سیاوش کسرائی
(1305 ـ 1374)
(اصفهان ـ وین)
آرش کمانگیر
(شنبه 23 اسفند 1337)
تحلیلی از شین میم شین
نظر افکند آرش سوی شهر، آرام:
کودکان بر بام
دختران بنشسته بر روزن
مادران ـ غمگین ـ کنار در
مردها در راه
سرود بی کلامی با غمی جانکاه
ز چشمان برهمی شد با نسیم صبحدم همراه:
·
به آنچه که آرش سیاوش با نظر بر شهر می بیند، در بخش
پیشین اشاره رفت، مهمتر از آن اما شنیدن سرود بی کلام سرشته بر اندوهی جانفرسا ست
که توده با چشمان بسته با نسیم صبح همراه
می سازد و دلش از فرط فخر و رضایت و غرور می توفد:
«کدامین نغمه می ریزد
کدام آهنگ آیا می تواند ساخت
طنین گام های استواری را که سوی نیستی مردانه
می رفتند؟
طنین گام هایی را که آگاهانه می رفتند؟»
·
معنی تحت اللفظی:
·
با چه نغمه و نوائی می توان طنین گام های استواری را تبیین
داشت که آگاهانه و مردانه به استقبال مرگ می روند؟
1
«کدامین نغمه می ریزد
کدام آهنگ آیا می تواند ساخت
طنین گام های استواری را که سوی نیستی مردانه
می رفتند؟
طنین گام هایی را که آگاهانه می رفتند؟»
·
در این سرود بی کلام هم احساس و عاطفه و عشق توده نسبت
به آرش (غم جانکاه) و هم تصور فخر آمیز توده
از آرش تبیین می یابد:
·
آرش کسی است که با گام های استوار ـ مردانه و آگاهانه ـ به
استقبال مرگ می رود.
·
برای درک دلیل سیاوش در رابطه با روش و «رفتار» آرش به ساز و برگ دیالک تیک نیاز است.
·
چپ فلسفه فقیر ایران با دیالک تیک بطور کلی (خواه دیالک
تیک ایدئالیستی و خواه دیالک تیک ماتریالیستی)
بیگانه است.
·
حضرات ظاهرا دیالک تیک را در اصول چهارگانه آیه واری
خلاصه کرده اند و به طرز دلبخواهی و سرسری در ایامی که به درد عوامفریبی می خورد، بطور
مکانیکی و دست و پا شکسته در اینجا و آنجا تکرار کرده اند.
·
«مارکسیسم» مبتذل، توخالی،
بدرد نخور و تهوع آور هم همین است.
·
ازبر کردن مشتی آیه و حدیث از این و آن و تکرار طوطی وار
آنها در اینجا و آنجا و ریختن بی پروای ابروی مارکسیسم.
2
«کدامین نغمه می ریزد
کدام آهنگ آیا می تواند ساخت
طنین گام های استواری را که سوی نیستی مردانه
می رفتند؟
طنین گام هایی را که آگاهانه می رفتند؟»
·
سیاوش در این بند شعر دیالک تیک پراتیک و تئوری را به
شکل دیالک تیک روش و رفتار و آگاهی بسط و تعمیم می دهد و دلیل نحوه ی مردانه ی روش
و رفتار آرش را در جذب پیشاپیش تئوری رهائی بخش (آگاهی) می داند.
·
بدون اندیشه، عمل وجود ندارد، اگرچه اندیشه در تحلیل
نهائی از عمل سرچشمه گرفته است.
·
دیالک تیک روش و رفتار و آگاهی خود فرمی از بسط و تعمیم
دیالک تیک غول آسای پراتیک و تئوری است.
·
مراجعه کنید به دیالک تیک پراتیک و تئوری در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
·
در دیالک تیک پراتیک و تئوری (عمل و اندیشه) نقش تعیین
کننده در تحلیل نهائی از آن پراتیک (روش و رفتار و آزمون و آزمایش و تجربه و عمل)
است و ضمنا پراتیک محک و معیار تعیین درجه و یا ارزش حقیقت اندیشه ها (احکام و
نظرات) است.
دشمنانش در سکوتی ریشخند آمیز
راه وا کردند
کودکان از بام ها او را صدا کردند
مادران او را دعا کردند
پیر مردان چشم گرداندند
دختران ـ بفشرده گردن بندها در مشت ـ
همره او قدرت عشق و وفا کردند.
·
سیاوش در این بند شعر از واکنش دشمنان توده و توده در
رابطه با آرش که مردانه و آگاهانه به استقبال مرگ می رود، پرده برمی دارد:
3
·
واکنش دشمنان، راه باز کردن به آرش در سکوت ریشخند آمیزی
است.
·
چرا و به چه دلیل سکوت و چرا و به چه دلیل سکوت سرشته به
ریشخند؟
4
·
برای پاسخ به این پرسش به ساز و برگ دیالک تیک
ماتریالیستی نیاز مبرم است.
·
سکوت در گنجینه دیالک تیکی سیاوش به انحای چه بسا متفاوت
و حتی متضاد بسط و تعمیم می یابد.
·
سکوت دشمنان توده و توسعه اجتماعی در دیالک تیک هلهله و
سکوت قابل تصور است:
الف
·
اگر آرش پیمان می شکست و به توده پشت می کرد، دشمنان
توده هلهله و هورا سر می دادند و در مناره ها و رسانه ها شکست نماینده توده را به
رخ توده می کشیدند و شطی از امید و اوپتیمیسم (خوش بینی) در دل شان جاری می شد.
ب
·
آرش اما به پیمان خویش با توده ی پرورنده ی آرش وفادار
مانده است و مردانه و آگاهانه با گام های استوار در نهایت سربلندی به استقبال مرگ
می رود.
·
سکوت دشمنان توده هم به همین دلیل است.
·
وفاداری آرش به امر توده و توسعه اجتماعی ضربه ای مهلک
بر روان طبقه حاکمه است.
·
اما چرا و به چه دلیل سکوت دشمنان توده سرشته به ریشخند
است؟
5
·
ریشخند دشمنان توده (طبقه حاکمه) نیز حاوی و حامل دیالک تیک های متفاوت است:
الف
·
ریشخند طبقه حاکمه اولا دیالک تیکی از واکنش روانی و
معرفتی است.
1
·
طبقه حاکمه با ریشخند بر زخم روانی و اجتماعی ناشی از
شکست خود مرهم می نهد.
·
طبقه حاکمه بمراتب بیشتر رضایت خاطر کسب می کرد، اگر آرش
به توده پشت می کرد.
·
مقاومت و مبارزه آرش زخم مهلکی بر روان طبقه حاکمه وارد
ساخته است و ریشخند ـ به مثابه واکنش پسیکولوژیکی خودپو ـ مرهمی بر این زخم عمیق
است.
2
·
طبقه حاکمه اما به دلیل موضع طبقاتی ارتجاعی خود بی شعور
است.
·
به عبارت دقیقتر حامل و نماینده شعور کاذب است.
·
ریشخند آن نشانه خریت طبقاتی آن است.
3
·
شعور اجتماعی طبقات اجتماعی امری عمیقا طبقاتی است.
·
به همین دلیل شعور اجتماعی با توجه به ترکیب طبقات
اجتماعی در هر جامعه در مقوله مهم «شعور طبقاتی» تجرید می یابد:
·
به همین دلیل ما به عنوان مثال، با انواع زیرین از شعور
طبقاتی سر و کار پیدا می کنیم:
·
شعور طبقاتی اشرافیت بنده دار
·
شعور طبقاتی توده برده
·
شعور طبقاتی اشرافیت فئودال و روحانی
·
شعور طبقاتی رعایا
·
شعور طبقاتی طبقه متوسط (بورژوازی آغازین و بعد بورژوازی
واپسین)
·
شعور طبقاتی پرولتاریا
·
مراجعه کنید به شعور طبقاتی در تارنمای دایرة المعارف
روشنگری
4
·
دلیل این دره پرنشدنی میان شعور طبقاتی طبقات اجتماعی متفاوت،
در تئوری انعکاس تبیین می یابد.
·
تئوری انعکاس یکی از تئوری های بسیار مهم در فلسفه
مارکسیستی ـ لنینیستی است.
5
·
انعکاس واقعیت عینی در آئینه ضمیر انسان ها از صافی های
طبقاتی ضخیم می گذرد.
·
صافی هائی (فیلترهائی) چه بسا با منافذ بغایت تنگ، بی
انعطاف، سرسخت و خارائین.
·
به همین دلیل است که ضرب المثل معروف «نرود میخ آهنین در
سنگ» تجرید و تشکیل شده است.
6
جان
رید (1887 ـ 1920)
نویسنده
و روزنامه نگار انقلابی آمریکایی
از پشتیبانان حکومت شوروی و از طرفداران ولادیمیر لنین
از
تاریخ نویسان مهم انقلاب اکتبر
کتاب
معروف او در گزارش این انقلاب،
«ده روزی که دنیا را لرزاند»
معروفترین کتابی است که در مورد انقلاب اکتبر نوشته شده است.
همسر او ـ لوییس بریانت ـ نیز نویسندهای مارکسیست و بلشویک
و از تاریخ نویسان انقلاب به شمار می رود.
مراجعه کنید به
·
جان رید در اثر معروف خود تحت عنوان «ده روزی که دنیا را لرزاند» از شعور طبقاتی پرولتاریای روس پرده برمی دارد.
·
بنا بر گزارش رئالیستی جان رید، اگر حتی خود خدا با 124
هزار رسول و با میلیون ها ملائکه و اجنه اش جمع شوند، نمی توانند در ایمان خارائین
پرولتاریای روس نسبت به بلشویسم خلل وارد سازند. (نقل به مضمون)
4
·
دلیل معرفتی ریشخند دشمنان توده در شعور طبقاتی طبقه
حاکمه ارتجاعی است.
·
دست خود آن هم نیست.
·
طبقه حاکمه ارتجاعی ـ چه در مقیاس ملی و چه در مقیاس بین المللی ـ
به غلط فکر می کند که با کشتار سرداران توده ها تضادهای عینی جامعه و جهان هم حل
می شوند.
·
ولی از این خبرها نبوده و نیست.
·
حزب توده را می توان سرکوب و حتی نیست و نابود کرد،
تضادهای عینی و چرکین جامعه را اما نمی توان بدین طریق حل نمود.
·
روندهای اجتماعی همیشه دو آلترناتیو متضاد دارند:
الف
·
آلترناتیو انقلابی، یعنی گذار جامعه نیمه فئودالی ـ نیمه
کاپیتالیستی ایران به سوسیالیسم
ب
·
آلترناتیو ارتجاعی، یعنی سقوط آن به قهقرای توحش بنده
داری ـ فئودالی ـ فوندامنتالیستی در لفافه صدر اسلام، همراه با بر باد رفتن دار و
ندار مادی و معنوی، فکری و فرهنگی ملتی بی پناه و بی کس و بیچاره.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر