۱۳۹۳ فروردین ۲۵, دوشنبه

هماندیشی با مسی فتحی(2)


هر چیزی که انسانها را به حرکت و جنبش وا می دارد، 
باید از ذهن شان عبور کند،اما اینکه (همه اینها) چه شکل و ظاهری در ذهن به خود میگیرند، 
بستگی زیادی به شرایط دارد.
فردریش انگلس
سرچشمه :
گروه فیس بوکی موسوم به
«هماندیشی، خوداندیشی، خودمختاری»   
میم حجری


کاظم قبادی

از مقایسه انسان متفکر با جیوانات نمی توان به نتیجه قابل قبول رسید
حتی اگر باور داشته باشیم که انسان در زنجیره تکاملی جانداران قرار دارد. فرق بدترین راننده با بهترین راننده ، آن است که بهترین راننده با عکس العمل شرطی و بدون فکر عمل می کند

میم
 اینجا موضوع، چیز بکلی دیگری است.
موضوع این است که کار عملی اندیشیده است.
مبتنی بر پیش اندیشی است.
به همین دلیل، آب در هاون کوبیدن، کار محسوب نمی شود.
موضوع اینجا،  دیالک تیک اندیشه و عمل
و یا دیالک تیک تئوری و پراتیک است.
اینکه ارگانیسم انسانی سیستمی سیبرنتیکی است و پس از مدتی بعضی کارها 
بطور سیستماتیک از بعضی از اعضا و ارگان ها تا حدودی انجام می یابد،
به معنی حیوان وارگی انسان نیست.
این در طبیعت هر سیستم سیبرنتیکی است
که به برخی از ارگان ها خودمختاری نسبی داده می شود.
کسی با عکس العمل شرطی رانندگی نمی کند.
مقوله یاد شده پاولوف معنی دیگری دارد.

کاظم قبادی

در اینکه هیچ کار انسان حیوان واره نیست، شکی نیست.
 منظور من از عکس العمل شرطی، مفهوم مورد نظر پاولوف هم نیست.
 اما در هر صورت یک راننده خوب نمی تواند برای کاری طرفة العینی (کاری در یک پلک زدن)، انجام آن را در کله خود انجام و سپس اجرا نماید
 یا یک بنا و عمله و بسیاری از اشخاص معمولی نمی توانند حتی تصور یک ساختمان را پیشاپیش داشته باشند، چه رسد که مدل آن را در کله درست کنند.
فقط معماری که طرح آن را داده قبل از ساختن درکله اش درست شده و اجرا می شود.

1
·        طرحریزی پیشاپیش عمارتی بر روی کاغذ، فرمی از پیش اندیشی است.
·        منظور از تشکیل پیشاپیش اندیشه و مدل خانه در کله هم همین است.
·        این لیاقت فکری را جانوران ندارند.
·        زنبور بطور غریزی سلول های مومی می سازد و عنکبوت هم به همین سان تار می تند.
·        آنها به تئوری و تفکر نیازی ندارند.
·        شیوه کرد و کار و زیست آنها در طول تکامل میلیون ها ساله شان تولید، تکمیل و در ژن های شان ذخیره شده است.

2
·        بخشی از بحثی که شما مطرح می کنید ربطی به این نقل قول دوست مان از انگلس ندارد.

3
·        اما انسان موجودی طبیعی ـ اجتماعی است و تا ابد هم خواهد بود.
·        خیلی از واکنش های انسانی فرقی با جانوران و حتی نباتات ندارند.

4
·        همان واکنش شرطی پاولوف هم در مورد بنی بشر صادق است و هم در مورد سگ و دیگر موجودات طبیعی.
·        از این نظر فرقی بین انسان و سگ و گربه وجود ندارد.

5
·        مارکس و انگلس نمی توانستند به سبب سطح نازلتر توسعه پژوهشی و علمی بدانند، ولی ما می دانیم که فرم هائی از «شعور»  در همه سیستم های سیبرنتیکی از نبات تا جانور وجود دارد و تداوم هستی هم به همین دلیل است.

6
·        سطح «شعور» مورچه ها از سطح شعور خیلی از هموطنان ما  بیشتر است.
·        استراتژی زیستی مورچگان که امروزه موضوع پژوهش های علمی قرار می گیرد، حیرت انگیز است.

7
·        معماری مورچه ها ستایش انگیز است.

8
·        تولید مواد ضد عفونی کننده (ضد میکروبی) مورچه ها بهترین بیوشیمسیت ها و شیمیست ها را شرمنده می سازد.

9
·        ببرکت همین استراتژی ها ست که انبوهی از مواد غذائی در انبارهای مورچه ها از گزند گندیدگی مصون می ماند.
·        دلیل قارچ پروری مورچه ها در انبارهای غذائی تولید همین آنتی بیوتیک های مورد نیاز و همین هنر شگفت انگیز معماری آنها ست، معماری ئی که تصفیه هوا را در چهار فصل سال برنامه ریزی می کند.

10
·        در هستی انسان ها نیز دیالک تیکی از غریزه و عقل در کار است.
·        کارخانه بدن 24 ساعته در کار است.
·        یعنی حتی به هنگام خواب.

11
·        ارگانیسم ببرکت قوای غریزی غول آسا مثلا عمل تنفس را، پمپاژ خون را، ترشح آنزیم ها و غیره را بدون فعالیت خرد انجام می دهد.

12
·        به هنگام رانندگی هم دیالک تیکی از غریزه و هوش و خرد در کار است.

13
·        عقل بشری به احتمال قوی نتیجه توسعه و تحول کیفی غریزه در روند کار بوده است.
·        غریزه را شاید بتوان مادر عقل تصور کرد.
·        این بحث علمی عمیقی است و در کامنت نمی توان بطور همه جانبه بدان پرداخت.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر