اوپورتونیسم
اثری از الکساندر رودین
پروفسور دکتر ورنر هوفمن
برگردان میم حجری
فصل
چهارم
فنومنولوژی
استالینیسم شوروی
بخش
اول
پراتیک
قدرت (حکومت)
عرصه
دوم
رابطه
«پیشاهنگ» پرولتری با «متحدین» اجتماعی
عرصه سوم بروز تضاد
1
·
در قانون اساسی این کشورها، در وهله اول، از سیستم شورائی و وحدت قوا
خبری نیست.
1
·
تشکیل شوراهای خلق در جمهوری های خلقی اروپای شرقی در
سالهای 1949 ـ 1950 میلادی، از سوی رهبری
محلی این کشورها صورت می گیرد.
·
(تقریبا بطور همزمان، در آلمان شرقی کمیته های «جبهه ملی» تشکیل می شوند.)
2
·
قوانین اساسی جمهوری های خلقی اروپا (پس از اینکه در
اکثر کشورهای اروپای شرقی رژیم های خودکامه حاکم بوده اند) می خواهند که نخست
امکانات دموکراسی بورژوائی را به کمال رسانند.
3
·
احزاب سوسیالیستی، پس از غلبه بر نیروهای ضد سوسیالیستی،
قبل از همه در سالهای (1947 ـ 1948) میلادی، به همکاری با احزاب دیگر آغاز می
کنند.
·
نتیجه این همکاری به شرح زیر بوده است :
چکوسلواکی
«جبهه
ملی»
رومانی
«جبهه
ملی ـ دموکراتیک»
بلغارستان
«جبهه
میهنی»
مجارستان
«جبهه
میهن پرستی»
·
مسئله اصلی آنها عبارت بود از چگونگی جلب نیروهای غیر
پرولتری به آماج های سوسیالیستی.
عرصه سوم بروز تضاد
2
·
نظام اقتصادی در این کشورها نیز راه تبدیل گام به گام
(بخش خصوصی به بخش اجتماعی. مترجم) را در پیش می گیرد.
·
بلافاصله پس از پایان جنگ، صنایع بزرگ و کلان زمینداری
در کشاورزی و بعد طبقات طرفدار و همکار فاشیسم
سلب مالکیت می شوند و بدین طریق، بنیان های لازم برای برنامه
ریزی اقتصادی پی ریزی می شوند.
·
با بسط تدریجی بخش دولتی و
تعاونی، زمینه برای گذار به اقتصاد نقشه مند
هموار می شود.
·
اینجا مراحل متفاوت زیر طی می شوند:
1
·
ملی کردن تقریبا کامل صنایع، بانک ها، حمل و نقل، تجارت
بزرگ و تجارت خارجی (قسما با پرداخت خسارات) در سال های (1947 ـ 1950
میلادی.)
2
·
ملی و یا دسته جمعی کردن تجارت کوچک و صنایع دستی.
3
·
سوسیالیستی کردن تدریجی کشاورزی که در روند آن، انواع
کاملا متفاوتی از انتگراسیون (همپیوندی)
اقتصادهای دهقانی توسعه داده می شوند.
4
·
در جستجوی فرم گذار به
تعاونی های دهقانی مبتنی بر تولید بزرگ، وحشت از تکرار تجربه دسته جمعی کردن
کشاورزی در شوروی محسوس است.
5
·
همپیوندی دهقانان و تشکیل تعاونی های تولیدی کشاورزی در
آلمان دموکراتیک (1958 ـ 1960 میلادی) با اکسیون های تبلیغی و ترویجی همراه بوده
است.
6
·
در مجله «مسائل شرق» در
سال 1959 میلادی تناسب بخش تعاونی و خصوصی به قرار زیر اعلام می شود :
·
مساحت اراضی تحت کشت از سوی واحدهای دولتی و تعاونی در
سال 1958 میلادی به شرح زیر بوده است:
بلغارستان
90
درصد اراضی
چکوسلواکی
71 درصد
اراضی
آلبانی
58
درصد اراضی
رومانی
52
درصد اراضی
مجارستان
22
درصد اراضی
لهستان
15
درصد اراضی
7
·
در آلمان دموکراتیک مساحت اراضی تحت کشت از سوی «تعاونی
های تولید کشاورزی» در اواخر سال 1958 میلادی، 29.4
درصد بود که در اواخر سال 1959 میلادی به 40.2
درصد و در اواخر سال 1960 میلادی به 84.2 درصد
افزایش یافت.
8
·
همزمان با آن، سهم واحدهای دهقانی مستقل از 62.2 درصد به 51.8 درصد
و سرانجام به 7.6 درصد تنزل یافت.
·
درصد مابقی، به واحدهای اشتراکی خلقی تعلق دارد.
9
·
تحقق اصول «دموکراسی خلقی»
در دوره استالینیستی در رابطه تنش مند لاینحلی
تبلور می یابد:
الف
·
از سوئی، نیاز به تغییر «ارگانیکی» قانون اساسی اجتماعی
با رعایت اقشار اجتماعی متحد طبقه کارگر احساس می شود (در این دوره دیگر کمبود
وقت، بدلیل فشار از خارج، که در مورد اتحاد شوروی وجود داشت، مطرح نیست.)
ب
·
از سوی دیگر، تعصب کلیشه ای و مبتنی بر سرمشق شوروی و چه
بسا به پیروی از رهنمودهای حزب دولتی از مسکو توسط بسیاری از فونکسیونرها مانع می
تراشد.
·
تضاد فی مابین در زمان حیات استالین
تحمل ناپذیر شده بود.
10
·
استالینیسم منسجم و یکپارچه که در زادگاه آن رواج داشت، در
عرصه ی اشاعه اروپائی آن، نسبیت اجتناب ناپذیری
کسب می کند.
11
·
سیاست وحدت فوق الذکر در آلمان دموکراتیک برای مدتی طولانی
با دشواری خاصی روبرو می شود.
·
البته باید در نظر داشت که در آلمان دموکراتیک، این بی
حفاظ ترین خطه نظام نوین، با مرزهای باز، در معرض چه میزانی از تأثیر و نفوذ خارجی
می توانست باشد.
12
·
پس از تجربه وحشت دیکتاتوری
هیتلری، هم در شرق و هم در غرب آلمان، تمایل قلبی برای شروع بزرگ از نو، با
شرکت فعال در حیات دولتی، اقتصادی و معنوی اصلاح شده، پدید آمده بود.
13
·
فونکسیونریت گذشته از مکتب استالینیسم
شوروی، به تکانه های خودپو که خارج از کنترل خود آن بودند، با سوء ظن می نگریست.
14
·
تمایل خلق به نوسازی، مورد دستکاری قرار می گرفت،
کانالیزه می شد، از نو معنی می شد، در قالب شعارهای یکنواخت از پیش تعیین شده برای
اکسیون های معین ریخته می شد.
15
·
بدین طریق سرمایه بزرگی از تمایلات مثبت و
اعتماد قلبی بر باد داده شد.
16
·
حزب دولتی سوسیالیستی نیز برای گروه های سیاسی دیگر
امکان انجام وظایف خود خواسته را فراهم نیاورد.
17
·
این گروه ها نیز پس از سلب قدرت از رهبران سیاسی خاص
خود، در چارچوب مناسبات نوین، ابتکار عمل زیادی از خود بروز ندادند.
18
·
نتیجه این شد که «اراده خلق» در تکرار اوتوماتیک و
یکنواخت عباراتی خلاصه شد و همزمان، حاکمیت شعارها خود خلق را برای مدتی طولانی به
قهقرای بی تفاوتی سیاسی سوق داد.
·
آنسان که خلق در قبال رهبران دولتی به وفاداری نسبت به
نظام و به تأیید وضع موجود تظاهر می کرد و به همان اندازه که از سران رژیم ستایش
می کرد، به همان اندازه آنها را بی اعتبار می ساخت.
19
·
در نظر اول، متناقض جلوه می کند که بویژه دعوت بی
وقفه، خشک و فرمولواره هر دو دسته به
وفاداری نسبت به مواضع سیاسی ـ اجتماعی هم در طرف فوق الذکر و هم در منادیان دعوت
(البته نه در فونکسیونرهای مبتکر در بالا)، رابطه سیاسی اصولا خنثی، عاری از
موضعگیری و بیگانه نسبت به قدرت جا افتاده پدید آورده است.
20
·
اگر مشخصه اصلی استالینیسم ـ بطور کلی ـ اوپورتونیسم قدرت
است، پس این اوپورتونیسم، خود را در اوپورتونیسم خود قدرتمندان تکرار
کرده است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر