۱۳۹۳ فروردین ۲۱, پنجشنبه

سیری در شعری از زری مینوئی (1)

سرچشمه:
صفحه فیسبوک زری مینوئی
نیمه ی پنهان   

خوابت هم که بُرد،
بُرد 
من جای ِ تو 
دیرخوابی می کشم

امشب دیگر
نوبتِ صحنه سازی ِ من است
خیالت راحت!

ثانیه ها را
چنان دلبری می کنم
که نیمه ی پنهانت
به سمت ِ تو
سرازیر شود

هر تاریکه ای
روزنه ای دارد
خودت باورم دادی
مگر نه؟ 
پایان 
گاف سنگزاد

میم 

تراژدی شعر اکثریت شعرای معاصر ایرانی شاید این باشد
که همواره بر محور «من» می چرخد و بلحاظ غنا و محتوای فکری و تجربی
در چارچوب فرد و خاص می ماند.

شاعر

انسان تا منی نداشته باشد مایی ندارد. 
من به این باورم که هیچ تنی بی ما و تنها نیست
 من از ما کم نوشتم شما بیشتر بنویسید.

·        منظور میم، مفهوم «من» در شعر شعرای معاصر بطور کلی بود.

1
·        در شعر سنتی و کلاسیک در بیت آخر هر غزل به عنوان مثال، از «من» شاعر هم سخن می رفت.

حافظا می خور و رندی کن و خوش باش، ولی

دام تزویر مکن ـ چون دگران ـ قرآن را!

2

·        شعر اکثریت قریب به اتفاق شعرای معاصر اما  بر شالوده ی من فردی و شخصی بنا می شود.

3
·        اگر از شعر مثلا شاملو و نوچه ها و پیروانش، «من» در فرم های آشکار و مستورش حذف شود، از شعر همان باقی می ماند که از ماری پس از تعویض پوست در کویری.

4
·        این شعر زری، گفتگوئی میان شاعر و طبیعت مادر به نمایندگی ماه نیمه تمام است و فی نفسه شعر فوق العاده زیبائی است. 

·        بیماری منگرائی (اگوئیسم) درشعر معاصر ایران اما باید مورد تحلیل رادیکال و همه جانبه قرار گیرد.

الف
·        دیالک تیک من و ما بسط و تعمیم دیالک تیک جزء و کل و یا فرد و جامعه، ارگان و ارگانیسم، عضو و اندام است.
·        من در دیالک تیک من و ما نقش تعیین کننده به عهده ندارد، ولی هیچ واره هم نیست.
·        هیچ دیالک تیکی قطب هیچ واره ندارد.

·        ولی نقش تعیین کننده از آن ما ست.

ب
·        این جامعه، توده، خلق و یا ملت (ما) ست که فرد (من) را هم پدید می آورد و هم بدان فردیت و منیت می بخشد.

ت
·        نشاندن من بر تارک هستی و فراموش کردن ما می تواند علل مختلف و متفاوت داشته باشد.

پ
·        یکی از علل ایدئولوژیکی آن گرایش به نیچه ئیسم و یا فاشیسم است.

ث
·        همه نمایندگان فلسفه بورژوائی واپسین (امپریالیسم) و دیگر طبقات واپسین (برده داری و فئودالیسم واپسین)، من را در کانون هستی قرار داده اند و قرار می دهند، ولی «من» را به نام های مختلف تبیین می دارند:
·        یکی آن را پیشوا می نامد، دیگری نخبه، آن دیگری امام، رهبر، ولی، فقیه، روشنفکر، چریک، مجاهد، فدائی، فرزانه، فرهیخته و الی آخر.

·        هدف همگی اما از عرصه بدر راندن عام و کل (جامعه و همبود و بشریت و توده  و غیره) است.      

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر