بیژن جزنی
(1316 ـ 1354)
تحلیل واره ای
از یدالله سلطان پور
·
اخیرا مصاحبه ای و در واقع، خاطره ای از علی خاوری راجع
به بیژن جزنی منتشر شده که برای ما از دو نقطه نظر ارزشمند است.
·
اولا از این نقطه نظر که از طریق تحلیل آن می توانیم با جهان
بینی خود خاوری آشنا شویم.
·
ثانیا از این نقطه نظر که می توانیم از جهان «بینی» بیژن
جزنی اندکی سر در بیاوریم.
خاوری
نخستین بار در زندان قزل قلعه در سالهای 1344
تا 1345 و سپس در سال های 1353 تا 1354
در زندان قصر، با او دیدار و بحث های
طولانی داشتم.
ما
توانستیم چند بار، در درون سلول انفرادی من، از نیمه های شب تا صبح
به گفتگویی
دوستانه و صمیمانه بنشینیم.
1
·
گفتگو در درون سلول انفرادی شما؟
·
منظور از سلول انفرادی چیست؟
·
چگونه، به چه طریق و ترفندی می توان در درون سلول
انفرادی با کسی دیگر تا صبح گفتگو داشت؟
·
شاید منظور خاوری بند انفرادی زندن بوده است و نه سلول
انفرادی زندان.
2
او
را جوانی پرانرژی، با استعداد، مشتاق مارکسیسم ـ لنینیسم
و آرمان های سوسیالیستی
دیدم.
·
منظور خاوری از اشتیاق جزنی به مارکسیسم ـ لنینیسم و آرمان
های سوسیالیستی را باید در روند تحلیل مصاحبه ایشان از صراحت بگذرانیم.
3
او
از دوران فعالیتش در سازمان جوانان حزب توده ایران
ـ به عنوان آموزشگاه سیاسی ـ
اجتماعی و آشنایی با افکار سوسیالیستی ـ
که تعیین کننده سمت وسوی سرنوشت، علایق و
دلبستگی هایش گردیده بود، یاد می کرد.
·
برای درک دقیقتر نظر خاوری بهتر است نگاهی به بیوگرافی بیژن
جزنی بیندازیم که در ویکی پیدیا احتمالا از طرف هوادارانش سرهم بندی شده است:
4
در
ده سالگی، به سازمان
جوانان حزب توده می پیوندد.
·
کودکی ده ساله و عضویت در سازمان جوانان حزب توده؟
·
صمد بهرنگی و اشرف دهقانی را خبر کنید.
·
سازمان جوانان حزب توده و یا کودکستان حزب توده؟
5
·
ظاهرا شرط اساسنامه ای عضویت در سازمان جوانان حزب توده
حداقل 13 سالگی بوده است، ولی چون بیژن جزنی لنین مادر زاد بوده، پس اساسنامه هم زیر
پا نهاده شده است.
·
چنین اند غولان در ایران زمین:
·
وقتی امامعلی خامنه ای ـ به روایت قابله ای ـ امام مادر
زاد باشد و به محض ترک شکم مادر، شعار «یا علی» بر لب راند، چرا نباید بیژن جزنی لنین
مادر زاد باشد و در ده سالگی عضو سازمان جوانان
حزب توده و در 13 سالگی شخصیتی طراز اول در تار و پود مخفی و علنی حزب توده گردد.
6
از
سال های
۱۳۲۹ تا ۱۳۳۲ (13 تا 15 سالگی) به فعالیتهای مخفی سازمانی
از یک سو
و فعّالیتهای علنی در سطح دانشآموزان می پردازد.
·
عجب شلم شوربائی بوده در حزب توده!
·
پس به قول حریفی، «خانه از پای بست ویران است» و کیانوری
میراث دار مخروبه ای بوده است.
·
اعضای هر حزب و سازمانی قاعدتا یا باید فعالیت مخفی کنند
و یا فعالیت علنی.
·
سیاوش کسرائی این مسئله را در شعری سرشار از شعور تحت
عنوان «سرگذشت شمشیر» به شرح زیر تئوریزه می کند:
سیاوش کسرائی
سرگذشت شمشیر
یک روز دست رنج، مرا پرداخت
یک روز دست رنج
در کارگاه آرزوی خویشتن، مرا
بر شعله ها نهاد و تنم آبدیده کرد
بر شعله ها نهاد و تنم آبدیده کرد
با چکشم بکوفت، به سندانم آزمود
پولاد را به گونه دیگر پدیده کرد.
·
معنی تحت اللفظی:
·
طبقه زحمتکش با تحمل مشقات گوناگون مرا پرورد و به گونه
ی پدیده دیگری در آورد.
7
·
این بدان معنی است که فرد مورد نظر از طریق آموزش نظری و
عملی تحول کیفی می یابد.
·
به پدیده ای دیگر، به شخصیتی دیگر بدل می شود.
·
تشکیل شکیب مند انسان طراز نوین سیر و سرگذشت همین شمشیر
سیاوش را دارد.
·
مراجعه کنید به شخصیت
در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
8
روزی که دست رنج مرا پرداخت
شمشیر نام کرد
و آنگاه، تا به یاری آزادگان رسم
و آنگاه، تا زبانه کشم، روز انتقام
پنهان به گوشه ای
اندر
نیام کرد.
·
معنی تحت اللفظی:
·
طبقه زحمتکش پس از تحول کیفی من، پس از تبدیل من به پدیده
ای دیگر، نام شمشیر به من داد و برای اینکه در روز موعود به یاری آزادگان بشتابم و
در رزم طبقاتی زبانه کشم، مرا در نیامی نهاد و به کنجی پنهان کرد.
·
آماج از تشکیل دشوار این فرد، مدد به آزادگان و شرکت در رزم
رهائی بخش است.
·
فونکسیون پرورده ی طبقه زحمت، کار مخفی است.
·
به همین دلیل هم در نیام نهاده می شود و هم در کنجی از
نظرها پنهان می ماند.
·
این به معنی استتار و اختفای مضاعف است.
·
این به معنی دور اندیشی لنینی است.
·
این همان ماهی شناور در دریای خلق است که مائو آموزش می
دهد.
·
فردی بی کمترین هیاهو و بی کمترین هارت و پورت.
·
بی کمترین خودنمائی و بی کمترین شتابزدگی، عوام وارگی و ساده لوحی.
·
بی نام و بی نشان.
·
دلیل این رهنمود اندیشیده، دشواری پیکار طبقاتی و بی
رحمی طبقه حاکمه است.
·
تجارب تلخی از روسیه تا اندونزی، از السالوادور تا شیلی،
از عراق تا ایران در دست است.
·
سربازان توده نباید به بهانه رابطه با توده، علنی و عریان
وارد عمل شوند.
9
ماندم، پر انتظار
یک عمر در نیام
همراه بس حماسه نشکفته ی قرون
بس در کمین نشستم و بستم زبان به کام.
·
معنی تحت اللفظی:
·
لبریز از انتظار عمری در نیام به کنجی ماندم.
·
همراه با حماسه های بالقوه، کمین گرفتم و در محبس دهان، زبان
سرخ از دم زدن بستم.
·
سیاوش در این بند شعر، شرایط تشکیل و شیوه زیست اعضای
مخفی حزب توده را با دقت و درایتی لنینی تئوریزه می کند و آموزش می دهد.
·
سیاوش ولی آموزگاری بی اعتنا به «سرنوشت» توده نیست.
·
سیاوش شاعر ارگانیک توده است و سودائی جز رهایش توده در سر ندارد.
·
به همین دلیل تجارب تاریخی تلخ را به تبیین می نشیند و
درس تأمل، تفکر، تعمق و عبرت گیری و دور اندیشی می آموزد:
10
روزی که خصم مست
آتش گشوده، ره زده، میدان گرقته بود
و دم بود تا که من
فریاد آورم که من استم
سر نکشیده
ناخوانده یک سرود
در دست های دوست شکستم.
·
معنی تحت اللفظی:
·
روزی که دشمن ـ مست و بی پروا ـ به یورش آغاز کرد:
·
آتش گشود، ره زد و میدان گرفت، وقت آن رسیده بود که من
از نیام در آیم، وارد عمل شوم و توطئه های دشمن را در نطفه خفه سازم.
·
اما دریغ و درد که فرصت سرکشی و سرود حتی نیافتم و در
دستان دوست ـ درجا ـ شکستم.
·
حزبی که اعضایش «از 13 تا 15 سالگی به فعالیتهای مخفی سازمانی از یک
سو و فعّالیتهای علنی در سطح دانشآموزان از سوی
دیگر و به عنوان رابط
بین کادرهای مخفی کمک های پرارزشی را به سازمان جوانان عرضه کند» به همین روز می
افتد که افتاده است.
·
نتیجه همین خطاها، بی پرنسیپی ها و بی انضباطی ها پیروزی
قطعی دشمن است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر