۱۳۹۳ فروردین ۱۸, دوشنبه

نقل قول هائی از این و آن (160)



سرچشمه:
صفحه فیسبوک محمد 
در سرزمین من چندی است که واژه ها واژگون شده اند.
اینجا، گنج را جنگ می خوانند، درمان را نامرد و قهقه را هق هق!
درد اما همان دزد است،
درد همان درد
گرگ همان گرگ.
می دانی چرا؟
چون در سرزمین من، نادان از هر طرف همواره نادان است. 
 
گاف سنگزاد   

·        این نوشته بلحاظ فرم فرمولبندی و استدلال فرمالیستی خیلی زیبا ست.
·        ضمنا بر شالوده طنز تلخی و تئوری وارونه ای بنا شده است.
·        ما به امید درک بهتر آن وکسب «یقین قلبی» (قرآن)، نخست آن را تجزیه و بعد تحلیل می کنیم:

1
در سرزمین من چندی است که واژه ها واژگون شده اند.

·        وارونگی واژه ها در جهنم جامعه و جهان تازگی ندارد.
·        طبقه حاکمه واپسین و بلحاظ تاریخی، محکوم به زوال برای کسب مقبولیت و محبوبیت و به نیت تخریب خانه خرد خلایق، هم در مقیاس ملی و هم در مقیاس بین المللی، هم در مقیاس کشوری و هم در مقیاس جهانی، دیری است که به فرمالیسم روی آورده است.
·        بدین طریق فرم و نمود و ظاهر چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندها مطلق شده است و محتوا، ماهیت و باطن آنها پرده پوشی. 

2
در سرزمین من چندی است که واژه ها واژگون شده اند.

·        واژه بازی در کشور عه هورا سنتی دیرین دارد.
·        در غرب امپریالیستی نیز یکی از فرم ها مهم فرمالیسم در فلسفه امپریالیستی، واژه بازی است.


 لودویگ ویتگن اشتاین (1889 ـ 1951)
فیلسوف و از مراجع پوزیتیویسم منطقی و فلسفه تحلیلی زبان
از فلاسفه بورژوائی واپسین

·        لودویگ ویتگنشتاین با سر هم بندی کردن «فلسفه تحلیلی زبان» در این زمینه سنگ تمام گذاشته است.

3
در سرزمین من چندی است که واژه ها واژگون شده اند.

·        این نوشته را اما نباید تحت اللفظی تفسیر کرد.
·        منظور باطنی نویسنده چیز بکلی دیگری است.
·        طنز مستور این نوشته هم همین جا ست.

4
·        در سرزمین «عه» هورا، همه چیز وارونه شده است:
·        به جای دعوت به پیشرفت، عقبگرد هم تئوریزه، هم مدرنیزه، هم ایدئالیزه، هم وسیعا تبلیغ و هم با تمام قوا عملی شده است و می شود.

5

·        تصورش حتی دشوار است.
·        رجعت به صدر اسلام به درجه آرمان و ایدئالی اعتلا یافته است.
·        رجعت به هزار و اندی سال قبل در زر ورق مدرن و مد روز «برگشت به ریشه ها» به خورد خلایق خرفت و خر داده شده است.

6
·        اکنون که کار از گذشته و دار و ندار صدها هزار ساله ملتی حراج و حیف و میل شده، اوپوزیسیون شلم شوربا فوندامنتالیسم دیگری را به عنوان آلترناتیو و چه بسا به عنوان  تنها آلترناتیو به خورد خلایق می دهد:
·        به جای دفاع از سنگرهای درب و داغان روشنگری، پیشرفت،علم و انقلاب، از برگشت به 2500 سال قبل، از برگشت به کوروش خیلی خیلی کبیر موعظه می شود.

7
·        البته منظور حضرات هم نه کوروش کبیر، بلکه توله شاه حقیر است، به همان سان که منظور خمینی از اسلام و صدر اسلام احیای حاکمیت فئودالی ـ روحانی و سیستم ملوک الطوایفی و خانخانی بوده است.

·        خود عوامفریب بهتر از هرکس می داند که به هزار و یا دوهزار سال پیش نمی توان برگشت.
·        در تاریخ حتی نمی توان توقف کرد و درجا زد، چه رسد به برگشت به عقب.
·        تاریخ عرصه پیشرفت ناگزیر است و لاغیر.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر