سیاوش کسرائی
(1305 ـ 1374)
(اصفهان ـ وین)
آوا
(1336)
·
یک یک چراغ
خانه ها گردید خاموش
·
افتاد شهر از جنبش و رفت از تک و توش
·
من مانده ام، اکنون و این چشم سیه پوش
·
در کوچه ها این چشم ها را دیده ام من
·
در آرزویم بارها بوسیده ام من
·
این شبچراغ قصه ی تاریک شام است
·
افسانه ای ز افسانه های ناتمام است
·
این آخرین سوسوی شمع اشکبار است
·
این چشم های مردم چشم انتظار است
·
این چشم ها را پادشاهان کور کردند
·
این چشم ها را بارها در گور کردند
·
لیکن گیاه خشک بود این چشم بی مرگ
·
بشکست اگر، باز آتشین آورد گلبرگ
·
در رامش این شب که آرامش پسند است
·
فریاد این چشمان ز هر کویی بلند است
·
اکنون مرا می پاید و دست و لبم را
·
در این چنین تاریک شب، فانوس می گیرد شبم را
·
بر این ره مه خورده ی خاکستری فام
·
بی گفتگو، آرام، با من می زند گام
·
نیرنگ کردی آسمان تیره، نیرنگ،
تا از سیاه چشم هایش یافتی رنگ
تا از سیاه چشم هایش یافتی رنگ
·
هم رنگ این چشمان شدی، باش
·
همسنگ این دریا نیی، ای آسمان پر ستاره
·
ای چشمها، با یکدگر ما آشناییم
·
ما پاسدارماندگار این سراییم
·
در سوسویت من نغمه ام را می سرایم
·
راهی در این شب بر نگاهت می گشایم
·
ناز آور گل های مریم
·
رنگ آفرین نقش بال شاپرک ها
·
ساز آور این آسمان ها و زمین ها
·
در باغ هایت گر نشانی از گل شادی نرویاند
·
پرپر مزن، ای دیده ی بی خواب اندوه
·
در هم مشو، ای روزن غم های انبوه
·
شب زنده دار، ای چشم من، بیدارتر باش
·
در زیر این سقف سیه، یاد سحر باش
·
ای منتظر مرغ غمین در آشیانه،
·
من گل به دستت می دهم، من آب و دانه
·
لبخند را از چشمه های آفتابی
·
من می کشانم در نگاهت جاودانه
·
من کهکشان در آسمانت می کشانم
·
رنگین کمان در ابروانت می نشانم
·
می کارمت در چشم ها گلنقش امید
·
می بارمت بر دیده ها باران خورشید
·
هر دانه ی اشک تو را پر می کنم من
·
و آن اشک پر گردیده، کفتر می کنم من
·
آنگاه، من رم می دهم این کفتران را
·
می سوزم از پروازشان آن اختران آسمان را
·
من می کنم، بیدار باش ای چشم خسته
·
من می کنم با این لب و این دست بسته
·
من شیر خوار سینه های رنج و دردم
·
همبازی این بادهای دوره گردم
·
من رهنورد دشت های بی کرانم
·
من تکسوار راه های آسمانم
·
گر کوره ها بگدازدم، من شعله رنگم
·
گر خاموشی سنگم کند، من لعل سنگم
·
من گنج غم را از نهادت می ربایم
·
فواره های خنده ات را می گشایم
·
تا سو بگیرد چشم تو، خون می کنم من
·
شهری ز آتشپاره، وارون می کنم
·
دروازه هایت در به گفتارم گشایند
·
ناقوس هایت شعر لب هایم سرایند
·
ای دست بسته، لب های من غمگستر تو
·
مه را به دستان می کنم، من پاره پاره
·
می سازم از آن ها هزاران صد ستاره
·
آنگه در این هنگامه و گردونه تازی
·
یک شب به چشمت می کنم سیاره بازی
·
من می کنم، من می کنم، بیدارباش ای چشم خسته
·
من می کنم، با این لب و این دست بسته
·
در این شب درماندگی و این راه باریک
·
فانوس غم، در راه من، همپای من باش
·
گهواره بی تاب تن آسای من باش!
·
در خوابگاه آرزو بیدار من باش
·
ای چشم های غم نشین، غمخوار من باش
·
یک یک چراغ آسمان گردید خاموش
·
افتاد شهر خفته از نو در تک و توش
·
من مانده ام در صبح این چشم سیه پوش
·
بر صخره های ساحلت پرواز کردن
·
بر گنج الماس سیه، ره باز کردن
·
در جادوی آینددگان افسون سرودن
·
با مست چشمان توهمپیمانه بودن
·
رفتن به شهر خواب ها، آنجا که دیگر
·
تنها همای مهربانی می زند پر
·
می خواهمت ای باغ بی گل
·
می خواهمت ای آسمان بی ستاره!
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر