فروغ
فرخزاد
(1313
ـ 1345)
(1934
ـ 1966)
·
دختر ـ کنار پنجره ـ تنها نشست و گفت:
·
«ای دختر بهار، حسد می برم به تو
·
عطر و گل و ترانه و سر مستی تو را
·
با هر چه طالبی، به خدا می خرم ز تو»
·
بر شاخ نوجوان درختی، شکوفه ای
·
با ناز می گشود دو چشمان بسته را
·
می شست کاکلی به لب آب نقره فام
·
آن بال های نازک زیبای خسته را
·
خورشید خنده کرد و ز امواج خنده اش
·
بر چهر روز روشنی دلکشی دوید
·
موجی سبک خزید و نسیمی به گوش او
·
رازی سرود و موج به نرمی از او رمید
·
خندید باغبان که سرانجام شد بهار
·
دیگر شکوفه کرده درختی که کاشتم
·
دختر شنید و گفت:
·
«چه حاصل از این بهار
·
ای بس بهارها که بهاری نداشتم»
·
خورشید تشنه کام در آن سوی آسمان
·
گویی میان مجمری از خون نشسته بود
·
می رفت روز و خیره در اندیشه ای غریب
·
دختر کنار پنجره محزون نشسته بود
پایان
ویرایش از
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر