اثری از حسین رزاقی
پروفسور دکتر ورنر هوفمن
برگردان میم حجری
فصل اول
خصلت عام استالینیسم
ادامه
نتیجه دوم
پروفسور دکتر ورنر هوفمن
برگردان میم حجری
فصل اول
خصلت عام استالینیسم
ادامه
نتیجه دوم
1
·
یکسان قلمداد کردن عمل
سردمداران با «مارکسیسم ـ لنینیسم» و
فقدان تئوری خاصی بنام استالینیسم
از سوئی، کار دشمنان سوسیالیسم را آسانتر می کند.
·
آنها به جای بحث در باره سوسیالیسم، میان سوسیالیسم و استالینیسم
علامت تساوی می گذارند.
2
·
یکسان قلمداد کردن عمل
سردمداران با «مارکسیسم ـ لنینیسم» و
فقدان تئوری خاصی بنام استالینیسم
ـ اما ـ از سوی دیگر، طرفداران سوسیالیسم را در عرصه انتقاد مفلوج می سازد.
·
آنها نگران این مسئله می شوند که نکند که انتقاد اصولی از پراتیک،
به انتقاد از اصول منجر شود.
·
(انتقاد از اصول اما سبب
می شود که اصول مارکسیسم ـ لنینیسم زیر علامت سؤال بروند. مترجم)
3
·
این نگرانی و هراس یکی از مشکلاتی است، که مانع غلبه بر استالینیسم، بمثابه یک پدیده اجتماعی و بمثابه یک مسئله
عام شده است.
نکته
چهارم
1
·
برای تعیین دیگر شاخص عام استالینیسم
می توان گفت:
·
استالینیسم، هرچه کمتر در مناسبات
حاکمیت اجتماعی شالوده داشته و هرچه کمتر از داشتن تئوری خاص خود بهره مند بوده، نظام حکومتی (قدرت)
تشکیل یافته در حیات اجتماعی، به همان اندازه بیشتر، در جامعه بمثابه کل (البته با درجات مختلف) برسمیت شناخته شده است.
·
این امر سبب شده، که استالینیسم
را بمثابه سیستمی تلقی کنیم که از قدرت، حد اعلای
استفاده را کرده است.
2
·
از این رو ست که انتقاد از
استالینیسم نمی تواند ـ آن سان که در کشورهای مربوطه صورت گرفته ـ
شرمگینانه به «کیش شخصیت» محدود شود.
·
(کیش
شخصیت عبارت است از مبالغه شدید در نقش رهبری شخصیت منفردی در سیاست، جامعه
و یا تاریخ. مترجم)
3
·
انتقاد از استالینیسم باید شرایط اجتماعی ئی را در نظر گیرد، که موجب
پیدایش «کیش شخصیت» شده، باعث توسعه و شکوفائی آن
گشته و سرانجام ـ ظاهرا ـ امکان دوام و بقای آن را فراهم آورده است.
4
·
انتقاد از استالینیسم، علاوه بر این، باید به این پرسش پاسخ دهد، که
کدام پدیده های دیگر، در ارتباط متقابل با «کیش شخصیت»
قرار داشته اند.
·
زیرا «کیش شخصیت» فقط
منحصر و مختص به رئیس دولت و یا رهبر حزب دولتی نبوده، (بلکه در تمام شئون جامعه
رواج داشته است. مترجم)
5
·
انتقادی که هراسزده به «کیش
شخصیت» قناعت می کند، نمی تواند به اصل مارکسیستی
مورد ادعای خود، مبنی بر در نظر گرفتن همه جانبه پدیده
های اجتماعی وفادار بماند.
6
·
چنین برخوردی از منجلاب وولونتاریسم
(اراده گرائی) سوبژکتیویستی سر در
خواهد آورد، که فساد تمامت دوره ای را به گردن شخص منفردی می اندازد و همه کاسه
کوزه ها را سر او می شکند.
·
این شیوه برخورد به قضایا از سوئی به معنی «تاریخساز» (به معنی منفی کلمه) قلمداد کردن شخصیت ها
ست.
·
(چنین برخوردی از سوئی، دیالک تیک شخصیت و توده را وارونه
می سازد، یعنی به غلط، نقش تعیین کننده را از آن شخصیت
می داند و از سوی دیگر، دیالک تیک جبر و اختیار (دیالک تیک ضرورت و آزادی) را وارونه
می سازد و نقش تعیین کننده را از آن اختیار (آزادی) می داند و به انکار جبر
(ضرورت) می پردازد. مترجم)
7
·
(سوبژکتیویسم
طرز تفکری است که بنا بر آن، می توان حوادث اجتماعی را بطور سوبژکتیف و دلبخواهی بوجود آورد.
·
مشخصه کلی سوبژکتیویسم، عبارت
است از مبالغه اراده گرایانه در نقش سوبژکت.
·
سوبژکتیویسم مشخصه ماهوی
اغلب تئوری های اجتماعی ایدئالیستی
است.
·
مثلا جامعه شناسی ایدئالیستی، که روندها و
ساختارهای اجتماعی را در تحلیل نهائی، ناشی از حوایج غریزی، نقش نخبگان، نقش شخصیت
ها، اهمیت ایده ها، ایدئال ها و اصول اخلاقی، ارزش های ایدئولوژیکی ـ هنجاری می
داند.
·
سوبژکتیویسم در سیاست، خود را در نظریات و یا اقداماتی نشان
می دهد، که عمدتا از آرزوها و توهمات معینی سرچشمه می گیرند و اوضاع و احوال واقعی را یا اصلا در نظر نمی گیرند و یا
بطور سرسری در نظر می گیرند. مترجم)
8
·
استالینیسم بمثابه یک پدیده
تاریخی، بر مبنای یک رابطه تشنج آمیز اساسی میان آموزش
مارکسیستی مربوط به جامعه آینده و شرایط تحقق آن استوار شده است.
·
اینجا صحبت از تضاد
میان تخیل و واقعیت نیست، که تخیل سرانجام، طبیعتا کوتاه می آید.
·
اینجا سخن از تضاد میان
محتوای اصولی پیشگوئی شده در باره جامعه ای از توده های
زحمتکش و امکانات تاریخی آغازین شوروی در
وهله اول است، برای حفظ این محتوا در فرم های حیات اجتماعی.
·
از این روست که برای بحث در باره استالینیسم باید از مارکسیسم کلاسیک
آغاز کرد.
پایان
فصل اول
ادامه
دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر