پروفسور دکتر مانفرد بور
پروفسور دکتر گئورگ کلاوس
برگردان شین میم شین
31
·
مفهوم منطقی ـ نئوپوزیتیویستی جمله واره و
یا مسئله واره در تضاد آشکار با پیوندهای عینی ـ واقعی و واقعی
قرار دارد.
·
مراجعه کنید به دیالک تیک پیوند و تضاد در
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
الف
·
از این رو ست که در سال های اخیر نمایندگان نئوپوزیتیویسم بطرق مختلف تلاش کرده اند، تا تعاریف دیگری از این مفهوم
سرهم بندی کنند که با حقایق امور علمی بدیهی چنین در تضاد آشکار قرار نداشته باشد.
ب
·
در هر فلسفه واقعا علمی مفهوم کیفیت
نقش مرکزی به عهده می گیرد.
·
ولی نئوپوزیتیویسم این
مفهوم را بسادگی از عرصه فلسفی دور می اندازد و کیفیت
ها را چیزهای شخصی، فردی صرف و کاملا سوبژکتیف
قلمداد می کند.
ت
·
(ساختار (استروکتور) عبارت است از مجموعه
روابطی که عناصر یک سیستم
را به هم پیوند می دهند. مترجم)
·
مراجعه کنید به دیالک تیک عنصر ـ ساختار
ـ سیستم ، دیالک تیک ساختار و فونکسیون در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
·
در قاموس نئوپوزیتیویسم، در روابط میان انسان ها تنها ساختارها هستند که نقش بازی می
کنند.
پ
·
زبان می تواند فقط ساختارها را و لذا تنها
جایگاه این کیفیت ها را
در داربست این ساختارها دریابد.
·
از خود کیفیت ها نمی توان خبر داد.
ث
·
هر انسانی در این چنین ساختارها (ساختاری که بوسیله زبان هر علم دسترس پذیر می شود) تجارب کیفی شخصی خود را قرار می دهد.
32
·
این به معنی انکار کیفیت های عینی،
انکارعینیت هر علم و به معنی سوبژکتیف کردن کامل آنها ست.
·
(زبان عبارت است از سیستم علائم لفظی بالنده ناشی از نیازمندی های حیات اجتماعی و کردوکار تولیدی که به تشکیل افکار در
روند شناخت واقعیت عینی بوسیله انسان ها کمک می
کند و تبادل افکار و تجارب عاطفی میان آنان و ثبت
و حفظ دانش حاصله را امکان پذیر می سازد.
·
زبان صوتی همراه با تفکر
تحت تأثیر تعیین کننده کار اجتماعی پدید آمده
است. مترجم)
·
مراجعه کنید به زبان
در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
33
·
نئوپوزیتیویسم برای زبان دو فونکسیون قائل می شود:
الف
·
فونکسیون علامت گذاری
ب
·
فونکسیون خبررسانی
34
·
بزعم نئوپوزیتیویسم، فونکسیون علامت گذاری به تنظیم دو طبقه زیر می پردازد:
الف
·
طبقه نتایج
ب
·
طبقه علائم زبانی.
35
·
خبررسانی حاوی چیزی جز آنچه که در آن رابطه بوسیله متغیرها قابل بیان است، نیست.
·
هرکس در این متغیرها نتایج
شخصی و سوبژکتیف خود را بمثابه ثابت ها قرار می دهد.
36
·
نئوپوزیتیویسم بر پیشانی کلیه مسائل مهم که در تاریخ فلسفه نقش بازی کرده اند، مهر «مسئله واره» می کوبد و راهی سطل آشغال می سازد.
·
آنگاه برای فلسفه موضوع
دیگری غیر از تحلیل منطقی زبان باقی نمی ماند:
·
اما نه تحلیل زبان های واقعی
مشخص، بلکه تحلیل «ساختار ترتیب سلاسل ممکنه
عناصر علامتی مفروض».
37
·
بدین طریق (بطرزی کاملا «منطقی») زبان نیز از شرایط عینی
خود ایزوله و مجزا می شود و بطور ایدئالیستی و
نهایتا ایراسیونالیستی مطلق می گردد و وظیفه اصلی فلسفه سرهم بندی کردن سینتاکس «نظام های مرحله ای» از این دست اعلام می شود:
·
سینتاکس چنین «زبانی» عبارت
است از ساختار «سیستم تبیینی»
مربوطه.
الف
·
ضمنا ادعا می شود که معنی هر جمله
نه بواسطه پیوند های
واقعی که آن جمله منعکس می کند، بلکه
بواسطه طبقه جملات غیرتحلیلی که از آن جمله قابل استخراج است، تعیین می شود.
ب
·
از آنجا که کلیه جملات منطق و
ریاضیات تحلیلی اند و لذا تنها می توان جملات
تحلیلی را از آنها استخراج نمود، دو باره این نتیجه بدست می آید که منطق و ریاضیات
ـ بر طبق این نظریه ـ بلحاظ عینی توخالی اند و در
مورد واقعیت عینی
حرفی برای گفتن ندارند.
ت
·
نئوپوزیتیویست ها اعلام می دارند که زبان
علوم بدو طبقه از جملات تقسیم بندی می شود:
1
·
جملات سینتاکتیکی
2
·
جملات تجربی.
·
جملات سینتاکتیکی عبارتند از جملاتی در باره علائم، سلاسل علامتی
و پیوند آنها.
38
·
آنگاه نئوپوزیتیویسم رجز
سر می دهد که با تعیین وجود «جملات باصطلاح سینتاکتیکی» به کشف مهمی نایل آمده است.
الف
·
این مفهوم سازی از
تفاوت میان ابژکتزبان و زبان سینتاکتیکی هرحوزه
نشئت می گیرد.
ب
·
ابژکتزبان با چیزها، خواص و روابط این عرصه سروکار دارد.
ت
·
زبان سینتاکتیکی با روابط منطقی
مفاهیم، جملات و تئوری های مربوط به این عرصه سروکار دارد.
پ
·
نئوپوزیتیویسم جملاتی را «جملات
باصطلاح سینتاکتیکی» می نامد که ظاهرا متعلق به ابژکتزبان
اند، اما در واقع به زبان سینتاکتیکی قابل ترجمه
اند.
ث
·
بدین طریق، مثلا جمله ظاهرا
ابژکتی «5 یک عدد است!» را می توان به جمله سینتاکتیکی «5 یک کلمه
عددی است!» ترجمه کرد و بدین طریق باصطلاح
سینتاکتیکی بودن جمله اول را اثبات نمود.
·
مشخصه آن عبارت از این است که جمله اول در «شیوه بیان مضمونی» همان مطلبی را ادا می کند، که جمله
دوم در «شیوه بیان صوری» تبیین می دارد.
ج
·
آنگاه نتیجه گرفته می شود که جملات
باصطلاح سینتاکتیکی به اشیائی که ظاهرا در خارج
از زبان قرار داشته اند، مربوط می شوند.
39
·
بعدها ـ البته ـ نئوپوزیتیویست
ها باید اذعان می کردند که گذار از جمله «5 یک عدد است!»
به جمله «5 یک
کلمه عددی است!» معنا، محتوا و خصلت جمله
را عوض می کند.
الف
·
بدین طریق در جوار مسائل سینتاکتیکی،
مسائل سمانتیکی قد علم می کنند که بار اصلی شان
معنی کلمات و جملات است.
ب
·
اما این به هیچ وجه بمعنی روی آوردن نئوپوزیتیویسم به ماتریالیسم
نیست.
·
چون شناخت بعدی مبنی بر اینکه تفاوت گذاری میان روابط منطقی و روابط تجربی ـ توصیفی
تنها بدلیل معنی آنها صورت می گیرد، حتما این
شناخت را بدنبال نمی آورد که برای تعیین معنی
باید به واقعیت عینی رجوع شود.
ت
·
اگر نئوپوزیتیویسم قبلا
«حقیقت» منطقی
را با اتکا بر قواعد سینتاکتیکی اثبات می نمود،
اکنون آن را نه بر مبنای رابطه موجود میان احکام و
واقعیت عینی، بلکه با اتکا بر قواعد سمانتیکی اثبات می کند.
پ
·
به عبارت دیگر، نئوپوزیتیویسم
بعد از این چرخش، برای حفظ علمیت ظاهری خود،
همچنان همان می ماند که ماهیتا بود، یعنی ایدئالیسم ذهنی.
40
·
با این چرخش تحلیلی ـ سمیوتیکی،
زبان علوم، محتوای فلسفه قلمداد می شود.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر