سیاوش کسرائی
(1305 ـ 1374)
(اصفهان ـ وین)
آرش کمانگیر
(شنبه 23 اسفند 1337)
تحلیلی از شین میم شین
نیایش را دو زانو بر زمین بنهاد
به سوی قله ها دستان ز هم بگشاد:
«برآ، ای آفتاب، ای توشه امید
برآ، ای خوشه خورشید
تو جوشان چشمه ای، من تشنه ای بی تاب
برآ، سر ریز کن تا جان شود سیراب
·
معنی تحت اللفظی:
·
آرش به قصد نیایش دو زانو بر زمین می نهد و رو به قله ها
دست به دعا برمی دارد:
·
«ای آفتاب، ای توشه امید، برآ!
·
ای خوشه ی خوشید، برآ!
·
تو چشمه جوشانی هستی و من تشنه بی تابی ام.
·
سرریز نور کن تا جان عطشان من سیراب شود.»
1
·
سیاوش در این بند شعر میان آرش و قهرمانان متعلق به
اقشار و طبقات اجتماعی دیگر مرزبندی می کند.
·
آرش نه به سوی نیروی آسمانی موهوم که در تحلیل نهائی انعکاس
آسمانی ـ انتزاعی برده داران زمینی است، بلکه به سوی قله های واقعا موجود رو می
کند و طلوع خورشید را می طلبد.
·
آرش سیاوش بدین طریق به منشاء خود و نیروی خود اشاره
دارد.
·
آرش سیاوش نیروی خود را همانطور که قبلا ذکر شد از دو
منبع زیر دریافت می کند:
الف
·
از طبیعت مادر
ب
·
از توده
2
·
آرش سیاوش ضمنا در پیوند با فرهنگ ملی به طرفداری از نور
در مقابل ظلمت برمی خیزد.
·
ستاش از خورشید در ضمن به معنی ستایش رادیکال از روشنائی
و روشنگری و مخالفت رادیکال با ظلمت و ارتجاع از هر نوع است.
3
تو جوشان چشمه ای، من تشنه ای بی تاب
برآ، سر ریز کن تا جان شود سیراب
·
خورشید ضمنا سمبل انقلاب اجتماعی است که لکوموتیو تاریخ (جامعه
و جهان) است، چشمه ای جوشان و حیات بخش است و آرش تشنه انقلاب اجتماعی است، برغم دشواری
های تراژیکش.
·
سیاوش می گفت:
·
ما از چهره انقلاب کراهت های آن را می زداییم.
·
(نقل به مضمون)
4
چو پا در کام مرگی تند خو دارم
چو در دل، جنگ با اهریمنی پرخاشجو دارم
به موج روشنایی، شست و شو خواهم
ز گلبرگ تو ای زرینه گل، من رنگ و بو خواهم
·
معنی تحت اللفظی:
·
از آنجا که عنقریب در کام مرگی بدخو گام خواهم نهاد، از آنجا
که با اهریمنی بدخلق سر و کار دارم، می خواهم که در امواج نور شنا کنم و از گلبرگ
تو ای گل زرین رنگ و بو بگیرم.
5
·
در این بند شعر، برداشت ما تأیید می شود:
·
جنگ با ظلمت به مثابه طرفداری رادیکال از نور است و ضمنا
جنگ با اهریمن به معنی جبهه گیری به نفع اهورا ست.
·
شاید یکی از دلایل خوشامد سنجابی ها و دیگر اعضای بورژوازی
واپسین «ملی» از حماسه توده ای آرش، همین عناصر ملی مشترک از قبیل نور و ظلمت (مانی
پیامبر) و اهریمن و اهورا (زرتشت پیامبر) باشد.
·
عناصر فرهنگی ـ ملی به میراث مانده را اعضای همه اقشار و
طبقات اجتماعی کم و بیش به خدمت می گیرند، البته هر کدام آنها را با محتوای ایدئولوژیکی
خاص خود پر می کنند.
6
به موج روشنایی، شست و شو خواهم
ز گلبرگ تو ای زرینه گل، من رنگ و بو خواهم
·
منظور سیاوش از مفهوم «شست و شو در امواج روشنائی» احتمالا اشاره ای استه تیکی به رادیکالیته
سمتگیری سیاسی ـ طبقاتی آرش (خسرو روزبه) است.
7
به موج روشنایی، شست و شو خواهم
ز گلبرگ تو ای زرینه گل، من رنگ و بو خواهم
·
تشبیه خورشید به زرینه گل (گل زرین) ضمنا حاوی تشبیه
طلوع خورشید به شکفتن غنچه ای است.
·
این تصور و تصویر سیاوش، خیلی زیبا و بی نظیر است.
·
شاید کس دیگری تاکنون چنین تصور و تصویری از طلوع خورشید
نداشته باشد.
8
به موج روشنایی، شست و شو خواهم
ز گلبرگ تو ای زرینه گل، من رنگ و بو خواهم
·
مفهوم «زرینه گل» را شاید سیاوش از مفهوم «زرینه رود»
برگرفته باشد و مفهوم «عطرآگین کردن خویش برای رفتن به مصاف اهریمن» را از ادبیات
حماسی اهل تشیع:
·
در سنت شیعیان نیز یاران انگشت شمار حسین قبل از رفتن به
جنگ رویاروی با سپاه یزید عطر به خود می زدند.
·
شاید برای اینکه از رفتن به بهشت برین مطمئن بودند و نمی
خواستند که اهل بهشت از بوی تعفن تن شان حال شان به هم بخورد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر