احساس و شعور
اثری از حسام قائم مقامی
فروغ
فرخزاد
(1313
ـ 1345)
(1934
ـ 1966)
تولدی دیگر
(۱۳۴۱)
·
تا به کی باید رفت
·
از دیاری به دیاری دیگر
·
نتوانم، نتوانم جستن
·
هر زمان عشقی و یاری دیگر
·
کاش ما آن دو پرستو بودیم
·
که همه عمر سفر می کردیم
·
از بهاری به بهاری دیگر
·
آه کنون دیری است
·
که فرو ریخته در من، گویی
·
تیره آواری از ابر گران
·
چو می آمیزم با بوسه تو
·
روی لب هایم می پندارم
·
می سپارد جان، عطری گذران
·
آن چنان آلوده است
·
عشق غمناکم با بیم زوال
·
که همه زندگی ام می لرزد
·
چون تو را می نگرم
·
مثل این است که از پنجره ای
·
تکدرختم را سرشار از برگ
·
در تب زرد خزان می نگرم
·
مثل این است که تصویری را
·
روی جریان های مغشوش آب روان می نگرم
·
شب و روز
·
شب و روز
·
شب و روز
·
بگذار که فراموش کنم
·
تو چه هستی جز یک لحظه، یک لحظه، یک لحظه که چشمان مرا
می گشاید در
·
به هبوت (نازل شدن) آگاهی
·
بگذار
·
که فراموش کنم!
پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر