زن
اثری از پورت تو دو مونده
فروغ
فرخزاد
(1313
ـ 1345)
(1934 ـ 1966)
اسیر
1331 (1952)
تحلیلی از شین میم شین
نکته اول
بر حالت من رحمت آورد و به ده دینارم از قید خلاص کرد و با
خویشتن به حلب برد
و دختری که داشت، به نکاح من در آورد، به کابین صد دینار.
·
سعدی در این حکم، حوصله قدردانی از
رئیس حلب را ندارد، رئیسی که نه تنها او را از
قید فرنگی ها و از «طویله نامردمان» خلاص می کند، بلکه دخترش
را نیز به نکاحش در می آورد.
·
سعدی ناراضی است.
·
چون او دخترش را مفت و مجانی در
اختیار او قرار نداده و کابینی به مبلغ صد دینار
برایش تعیین کرده است.
·
کسی که قانون دیالک تیکی داد و ستد را حتی در روز محشر معتبر می داند
و انسان های تهیدست را ـ به دلیل تهی دستی ـ حتی به صد فرسنگی باغ جنت راه نمی
دهد، حاضر به دادن دادی برای لذت جنسی (ستدی) نیست.
نکته دوم
دختری بد خوی ستیزه روی نا فرمان بود.
·
سعدی در این حکم، برای توصیف زن
جوان خود دیالک تیک نمود و بود (ماهیت) را به شکل
دیالک تیک روی و خوی بسط و تعمیم می دهد و نافرمانی او از فرامین شوهر را عمده می کند.
1
·
در جهان
بینی فئودالی سعدی، زن با بنده زر خرید فرقی ندارد و باید تابع فرامین شوهر باشد.
2
·
زن جوان سعدی ـ اما ـ دختر معمولی
نیست.
·
او دختر یکی از رؤسای حلب است.
3
·
او دختر کسی است که سعدی را از قید
بیگاری بیگانگان نجات داده است.
4
·
او یکی از اعضای طبقه حاکمه است و طبقه حاکمه میان ایدئولوگ های خود و نوکر و خدمتگزار و سگ
خود فرقی نمی گذارد.
5
·
چنین کسی هرگز نمی تواند به اطاعت
از سعدی و به رقصیدن به ساز او و امثال او تن در دهد.
6
·
دختر نازپرورده فئودال عرب، سعدی را
اصلا آدم حساب نمی کند.
·
دختری است نافرمان، ستیزه جو و بد خوی.
7
·
او به فرامین سعدی تن در نمی دهد و
عیش او را تیره و تار می سازد.
8
·
سعدی از زن، هر انتظاری دارد، جز استقلال اندیشه و عمل، جز شهامت
ستیز و زیر پا گذاشتن فرامین مرد.
·
از این رو ست که ازدواج سعدی دیری
نمی پاید.
نکته سوم
زبان درازی کردن گرفت و عیش مرا منغص داشتن.
·
دختر جوان، انسانی مستقل و اندیشنده است.
·
اعتنائی به نظرات سعدی و آداب و
رسوم فئودالی ایران ندارد.
·
او به ارزش
و شخصیت و فردیت خود وقوف کامل دارد و سعدی را با
همه بلاغت و فصاحتش به بن بست می راند، مجاب می کند و عیشش را منغص می دارد.
·
از این رو ست که سعدی او را به زبان درازی متهم می کند.
نکته چهارم
زن بد در سرای مرد نکو
هم در این عالم است دوزخ او
·
سعدی در این حکم، مرد را در مرکز
قضایا قرار می دهد و زن را در وابستگی بنده وار به
مرد در نظر می گیرد، نه به عنوان انسانی مستقل و برابر حقوق.
·
سعدی در رابطه با زن همیشه، تنها
به قاضی می رود.
·
او زن را، این نیمه زحمتکش و
آفریننده جامعه را اصلا آدم حساب نمی کند.
·
او اغلب واژه « زن» را همراه با
واژه « سگ» بکار می برد:
سعدی
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 40.)
زن از مرد موذی، به بسیار به
سگ از مردم مردم آزار به
·
او زن را بمثابه مظهر ترسوئی و فقدان
شهامت ترسیم می کند:
سعدی
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 50.)
مخنث، به از مرد شمشیرزن
که روز وغا سر بتابد چو زن
.....
چه خوش گفت گرگین، به فرزند خویش
چو فرمان پیکار بربست و کیش:
«اگر چون زنان جست خواهی گریز
مرو، آب مردان جنگی مریز!»
·
موردی نیست که سعدی به برتری مرد
نسبت به زن اشاره نکند:
سعدی
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 51)
قلمزن، نکو دار و شمشیرزن
نه مطرب، که مردی نیاید ز زن
زره پوش، خسبند مرد اوژنان
که بستر بود خوابگاه زنان
به خیمه درون، مرد شمشیرزن
برهنه نخسبد، چو در خانه زن
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر