۱۳۹۲ اسفند ۵, دوشنبه

پراتیک (10)


پروفسور دکتر دیتر ویتیچ
برگردان شین میم شین

 VII
پیوند تنگاتنگ پراتیک و تئوری
 ادامه

·        سرعت دم افزون توسعه علمی ـ بمثابه پیش شرط عینی ـ مبتنی است بر این حقیقت امر که شناخت هر رابطه عینی، انسان ها را به روابط بمراتب بیشتری رهنمون می شود.

17
·        اینکه روابط عینی جدید وارده بر حوزه امکانات شناخت انسانی واقعا مورد بررسی و شناسائی قرار می گیرند و یا نه، به چند و چون معین پراتیک وابسته است.

الف
·        فقط درصورتی که با رفع نیازی بیش از یک نیاز جدید پدید آید و برای رفع این نیازهای جدید امکانات لازم موجود باشند، سرعت دم افزون توسعه شناخت نیز می تواند تحقق یابد.

ب
·        این امر اما فقط تحت شرایط اجتماعی معینی می تواند جامه عمل پوشد.

ت
·        از این رو ست که افزایش سرعت توسعه شناخت نیز درطول تاریخ بشر پیگیر نبوده است.

پ
·        سرعت توسعه شناخت ـ در حال حاضر ـ از آن رو بالا می رود که علم به عنوان عالی ترین فرم شناخت به عرصه های هرچه وسیعتر پراتیک رخنه می کند:
·        افزایش تعداد نیازهای عملی به توسعه و گسترش هرچه بیشتر علم می انجامد.

·        در این زمینه باید به دو مسئله توجه خاصی مبذول داشت:

مسئله اول

·        اولا به این مسئله باید توجه داشت که با تشکیل علوم اجتماعی، یعنی مارکسیسم ـ لنینیسم، امکان هدایت علمی تحولات اجتماعی فراهم می آید.
·        این امر تحت شرایط سرمایه داری تنها در مبارزه طبقه کارگر بر ضد نظام سرمایه داری خلاصه می شود.
·        در نظام اجتماعی سوسیالیستی اما برعکس، هدایت علمی روند کلی جامعه امکان پذیر می گردد.

مسئله دوم

·        ثانیا به این مسئله باید توجه داشت که با تولید صنعتی، ضرورت پی ریزی علمی همه جانبه روند تولید پدید می آید و در پیوند با آن، علم به نیروی مولده بی واسطه ای توسعه و تکامل می یابد.

الف
·        علم از پایان قرن نوزدهم در ممالک پیشرفته به اهرم تعیین کننده ای در روند تولید بدل شده و تحقق روند تولید تنها ببرکت پیشرفت علم می تواند صورت گیرد.

ب
·        پراتیک بالنده نه تنها تعیین کننده سطح و سرعت توسعه شناخت است، بلکه علاوه بر آن، بنیان های فیزیولوژیکی و پسیکولوژیکی شناخت را و نحوه و نوع حصول سیستماتیک شناخت (پژوهش علمی) را مشروط می سازد.

ت
·        مارکس در اثر خود تحت عنوان «دفاتر اقتصادی ـ فلسفی» در رابطه با علوم طبیعی (تئوری عکس العمل پاولوف) به این امر اشاره می کند که «چشم انسانی در مقایسه با چشم خام و غیر انسانی لذت دیگری می برد و گوش انسانی در مقایسه با گوش غیر انسانی هم همینطور.»

پ
·        علاوه بر این، ببرکت پراتیک، توان تجرید (انتزاع) و تعمیم انسانی، قوه تخیل و استعدادهای روانی دیگر او نیز توسعه می یابند.

ث
·        ذوب روزافزون علم در تولید، بنا بر درجه رشد معین پراتیک صورت می گیرد و بدین طریق علم دمبدم به نیروی مولده بیواسطه ای مبدل می شود و تجهیز مادی ـ فنی آزمایشگاه ها (صنعتی شدن علم) دستخوش تحول می گردد.

ج
·        علم تبدیل شده به نیروی مولده، فرم های سازمانی پژوهشی جدیدی را الزامی می سازد (مثلا مراکز پژوهشی گسترده، دسته جمعی شدن روز افزون پژوهش علمی و غیره را.)

18
·        هر شناختی ـ در تحلیل نهائی ـ مبتنی است بر نیازهای عملی بیواسطه.
·        اما هر شناختی نباید همواره و در هر حال بطور بیواسطه از آن ناشی شود.

الف
·        پراتیک هرچه پیشرفته تر باشد، به همان اندازه نیز نیازهای روحی که نتیجه مستقیم نیازهای پراتیکی اند، علم را تحت تأثیر خود قرار خواهند داد.

ب
·        این نیازهای روحی که برای پیشرفت شناخت از اهمیت خاصی برخوردارند، از خود علم نشئت می گیرند.

ت
·        مثلا نیازهای علم ریاضی در سال های اخیر نقش تعیین کننده ای در توسعه منطق صوری ایفا کرده اند.
·        یعنی توسعه منطق صوری نتیجه بیواسطه پیشرفت پراتیک نبوده است.

پ
·        این نیازهای پراتیکی باواسطه صرف، مبانی تئوری های زیرین را نیز تشکیل می دهند:

1
·        سمیوتیک

2

·        بررسی های مربوط به ماهیت روندهای تجرید (انتزاع) و تعمیم

3
·        فرضیه سازی

4
·        تئوری سازی و غیره.

ث
·        اما امروزه با توجه به ارتقای علم به درجه یک نیروی مولده بیواسطه، تحصیل توأم با پراتیک باید امکان آن را پدید آورد که علم در آن واحد، هم علم باشد و هم نیروی مولده.

ج
·        و تحقیقات توأم با پراتیک در چارچوب تماماجتماعی باید هم نیازهای ناشی از علم را در نظر گیرد و هم پژوهش های در خور برای رفع این نیازها را.

19
·        باید در نظرداشت که پراتیک همیشه با مجموعه خواص خود بر روند شناخت تأثیر می گذارد.
·        از این رو، آن دسته از مناسبات انسان ها بر شناخت تأثیر ماهوی می گذارند که تعیین کننده جایگاه انسان ها در تولید و مبادله نعمات مادی باشند، یعنی مناسبات تولیدی باشند.

20
·        از آنجا که مناسبات تولیدی بلحاظ تاریخی کهنه و فرتوت مانع توسعه نیروهای مولده می شوند، طبیعتا مانع پیشرفت شناخت نیز می گردند که تحت تأثیر تعیین کننده کردوکار تولیدی انسان ها قرار دارد.

21
·        دلیل یکنواخت نبودن سرعت رشد شناخت در طول تاریخ بشری همین است.

22
·        جانسختی فئودالیسم واپسین در اروپا حتی سبب کاهش سرعت رشد شناخت در مقایسه با دوران های قبلی بوده است.

23
·        در نظام سرمایه داری روند شناخت با موانع جدی از جمله عدم رشد آموزش عمومی مواجه است.

24
·        این امر در عصری که آموزش علمی اقشار پهناوری از مردم، معنائی بمراتب بیشتر از تحقق یک امر هومانیستی را دارد و شرط ضرور پیشرفت اجتماعی است، عواقب وخیمی بدنبال خواهد داشت.
·        زیرا امروزه پیشرفت اجتماعی تنها از طریق ذوب فراگیر تولید و علم در یکدیگر می تواند تحقق یابد.
·        به عبارت دیگر، پیشرفت اجتماعی تنها از طریق آموزش علمی هر چه وسیعتر و عمیقتر مولدان قابل دست یابی است.

25
·        علاوه بر آن، باید به معضلاتی اشاره کرد که کنسرن های رقیب و دول مربوطه در هدایت آماجگرایانه پژوهش های علمی با هزینه بالا دارند.

الف
·        قرار دادن علم در خدمت آماج های امپریالیستی که خود را در میلیتاریزاسیون علم نشان می دهد، تأثیر بازدارنده خود را در امر توسعه علوم از طریق دچار ساختن بسیاری از دانشمندان به عذاب وجدان و یا بازداری آنان از تحقیقات معین عیان می سازد.

ب
·        سریت ناشی از میلیتاریزاسیون علم، مبادله دستاوردهای علمی و همکاری در مقیاس ملی و بین المللی را مختل می سازد.

ت
·        در جامعه سرمایه داری، برنامه ریزی علم و تولید در مقیاس تماماجتماعی محال است.

پ
·        این امرسبب عدم تناسب و دوگانگی رشد می شود که سد راه توسعه علمی است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر