سیاوش کسرائی
(1305 ـ 1374)
(اصفهان ـ وین)
آوا
(1336)
·
عشق من گردبادی است، وحشی
·
دختر دشت و آشفته ی کوه
·
عشق من کولی بی قراری است
·
مست و آواره و راهپیما
·
باد صحرا بود، رهبر او
·
شب به روی کران های دریا
·
آتش افروزد و خسته افتد
·
شعله بر موج نیلی، گریزان
·
موج لغزان که آتش بگیرد
·
لیک او خفته بر ماسه ی نرم
·
روز بر راه های پر از مه
·
در نوردد دل جنگل سبز
·
می سپارد شب رفته ای را
·
بر نگاه دل یک ستاره
·
می پرد همچو پروانه ای شاد
·
عشق من کولی بی قراری است
·
هیچ مرزی نبیند قرارش
·
آهویی از بشرها رمیده است
·
نازنین است و زیبا، فرارش
·
گر بماند به شهری، بمیرد
·
آب شیرین او تلخ گردد
·
گر بماند به گودال یک عشق
·
رود طغیانی بی سکونی است
·
هر دمش بستری تازه باید
·
می نپاید به یک کوی و برزن
·
روزی او در برم خواهد آمد
·
بگذرد روزی از کشور من
·
روزی آن برهنه پای وحشی
·
از شتابش بگیرد بر من
·
بادها داده اند این گواهی
·
روزی آید ز ره عشق کولی
·
پیچد اندر برم پای تا سر
·
همچو موهای فرتوت جنگل
·
دور ساق چنار کهنسال
·
کاکلی روی ما لانه سازد
·
من در آغوش او بشکفم باز
·
مست گردم ز بوی تن او
·
مست یک خار، خار بیابان
·
مست زیبایی کس نچیده
·
آشیان می کنم در بر مار
·
چشم او قصه ها یاد دارد
·
از غروبی که میرد به دریا
·
راز تنشویی مه به مرداب
·
از اجاقی به جا مانده در دشت
·
قصه چشمه های طلایی
·
گوید از شهر پایان عالم
·
کشور آفتاب و پرستو
·
گوید از مردمانی که آن دور
·
پشت آن کوه آبی به رنج اند
·
گوید از درد گسترده در راه
·
رنگ گل ها که بوییده، گوید
·
نام آن ها که بوسیده، گوید
·
گوید از رنگ هایی که زیبا ست
·
گوید از رقص هایی که کرده
·
در شب عیش صحرانشینان
·
عشق من، عشق ولگرد کولی
·
دارد از ریشه های درختان
·
یک طلسم سیه، روی سینه
·
هدیه ای می کند روز باران
·
سحر آن، عشق و آوارگی ها ست
·
من گناه شب تلخ مستی
·
او گیاه بیابان و خود رو
·
هر دو آویز یک عشق کولی
·
هر دو گمراه یک راه بی بن
·
می نشانیم خاری به پیوند
·
تا نژادی دو رگ در سحرگاه
·
بشکفد روی یخ های یکدل
·
بر طبیعت زند نیش، یک گل
·
روی دامان پاک از گناهی
·
یک ستاره چکد، اشک یک عشق
·
او نماند بسی در بر من
·
چون نخواهد که قهرم ببیند
·
چون نخواهم که قهرش ببینم
·
می رود همره سایه ی ابر
·
سوی شهری که نامی ندارد
·
روز باران که بر جنگل خشک
·
قطره های فراوان ببارد
·
در غروبی که از پشت نی زار
·
مرغ مرداب آوا برآرد
·
چشم من می دود روی راهش
·
روی این جاده قهوه ای رنگ
·
در درون مه راز پرور
·
ناله چرخ چاهی بپیچد
·
ناله چرخ ارابه ی او ست
·
چون نوای دلی پی شکسته
·
نغمه چرخ ارابه ی او ست
·
می تپد در همه نبض هستی
·
بشنوید از دلم، چرخ چاه است
·
کوبد آهنگ او سینه ی من
·
بشنوید این ز ارابه ی او ست
·
روزی آید وی و طی کند باز
·
سرزمین غبار آور دل
·
رنگ گیرد رخ محو و تارش
·
پای گیرد در آید ز رؤیا
·
بادها داده اند، این گواهی
·
در کف من طلسم سیاهی است
·
یادگاری است از روز باران
·
ریشه ای از درختی است، وحشی
·
ریشه ی عشق تلخ و تباهی است
· دوست دارم طلسم سیاهم
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر