۱۳۹۲ دی ۲۵, چهارشنبه

چاله ها و چالش ها (422)


شجاع‌الدین شفا  (۱۲۹۷ ه. ش   -    ۱۳۸۹ ه. ش)  
ادیب، نویسنده، پژوهشگر و مترجم سرشناس ایرانی

برای آزادی و سربلندی ایران تنها یک راه وجود دارد:
روشنگری، روشنگری و بازهم روشنگری
شجاع الدین شفا
سرچشمه:
صفحه فیسبوک مجید

·        به این نقل قول از شجاع الدین شفا باید با اندکی دقت توجه کرد:

برای آزادی و سربلندی ایران تنها یک راه وجود دارد:
روشنگری، روشنگری و بازهم روشنگری

·        آدم بی اختیار یاد یاوه های استالین می افتد که نه سر دارند و نه ته.

·        منظور شفا از مفهوم «آزادی و سربلندی ایران» چیست؟

·        حتما حریف هوادار شفا خواهد گفت که منظور ایشان ملت ایران بوده است و نه کشور ایران.
·        چون کشور که آزاد و سربلند نمی شود.
·        اگر منظور شفا همین بوده، پس چرا تصریح نکرده است؟

حریف اول
ما که همه روشنگریم پس چرا؟

مجید
دلیلش اینه که اولا تعدادمون کمه
دوما خرافات زورش از ما بیشتره
سوما در درازمدت عملیه
و شاید 100 سال طول بکشه
مردم کم کم خرافات رو بزارن کنار

حریف دوم
روشنگری از انواع آتشین و داغ هم لازم است که از روشنی اش و درخشش پرحرارتش 
آخوند  و پاسدار بسوزه و آتیش بگیره  

حریف سوم
برای سربلندی ایران فقط یک راه وجود دارد:
 نابودی آخوند، نابودی آخوند و باز هم نابودی آخوند.

میم
روشنگری فقط اگر خادم انقلاب اجتماعی باشد، مؤثر می افتد:
به عمل کار برآید به سخندانی نیست.
سخندانی اما پیش شرط عمل درست است.
  
مجید
فرق روشنگر با روشنفکر اینه که روشنفکر برای خودش فکر میکنه 
ولی روشنگر برای مردم و اجتماع
یعنی همین چیزی که شما گفتین.
·         
میم
نه.
روشنفکر یک قشر اجتماعی است.
در فرهنگ لغات فلسفی مارکسیستی می توان خواند.
ما هم تعریفش را منتشر کرده ایم.
 روشنفکر به قشر اجتماعی ئی اطلاق می شود که کار عمدتا فکری می کند.
مثلا پزشک، معلم، وکیل، نویسنده و غیره.
روشنگر هم بسته به تعلقات طبقاتی اش به اشاعه اندیشه می پردازد.
 اندیشه ولی به تنهائی کاره ای نیست:
در دیالک تیک تئوری و پراتیک، تعیین کننده پراتیک است. 
تئوری هم از پراتیک سرچشمه می گیرد و در کوره پراتیک
 به محک می خورد تا صحت و سقمش تعیین شود.

مجید
تعاریف من از روشنفکر و روشنگر هیچ تفاوتی با تعریف شما نداره.
منم معتقدم هیچ کنش اجتماعی بدون پراتیک عملی نیست و اصلا کنش یعنی همین پراتیک

میم
نه.
تعاریف شما از مفاهیم یاد شده از ریشه با تعاریف مارکسیستی تضاد دارند.
 بخوانید تعاریف روشنفکر و روشنگر خودتان را و بعد مقایسه کنید.

مجید
میشه تضادش رو بگی؟

میم
تعریف شما از روشنفکر اصلا تعریف نیست.
 بنظر شما هرکس برای خودش باندیشد، روشنفکر نامیده می شود 
و هر کس به فکر دیگری باشد، روشنگر.
 قشریت روشنفکر در کجای تعریف شما آشکار می گردد؟

مجید
اصلا من چنین حرفی نزدم.
من تعریف رو از جایی شروع کردم که من و شما تعریف اولیه از روشنفکر رو میدونیم.
مشکل شما اینه که همه چیز رو از دید مارکسیسم میبینی
ولی من تعریف اوریجینال و همه شمول میکنم از یک واژگان سیاسی.
همه چیز در اندیشه شما جدال طبقاتی است 
در حالیکه تعاریف همیشه اون چیزی نیست که شما میگی.
من نگفتم روشنفکر از دیدگاه مارکسیسم، گفتم تعریف روشنفکر

میم
آره.
ما که نگفتیم، که شما گفته اید.
 تعریف روشنفکر اما فقط اگر حقیقی باشد، مقبول است و نه جعلی.
روشنفکر یک واقعیت عینی است و نمی تواند ده تا تعریف داشته باشد.
در غیر اینصورت تبادل نظر میان بنی بشر محال می گردد.

پروفسور عبدالتراب
جز این راه راهی نیست، مجید جانم

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر