سعدی شیرازی
( ۵۶۸ - ۶۷۱ هجری شمسی)
حکایت هشتم
(گلستان با ب اول، ص 28)
تحلیلی
از شین میم شین
·
هرمز را گفتند:
·
«وزیران پدر را چه خطا دیدی، که بند فرمودی؟»
·
گفت:
·
«خطائی معلوم نکردم، که موجب حبس
باشد و لیکن دیدم که مهابت من، در دل ایشان بیکران است و بر عهد من اعتماد کلی
ندارند، ترسیدم.
·
از بیم گزند خویش، که آهنگ هلاک من
کنند.
·
پس قول حکما را کار بستم که گفته
اند:
·
از آن، کز تو ترسد، بترس، ای حکیم
·
وگر با چون او صد، برآئی به جنگ
·
از آن، مار بر پای راعی زند
·
که ترسد سرش را بکوبد به سنگ.»
پایان
1
هرمز را گفتند:
«وزیران پدر را چه خطا دیدی، که بند فرمودی؟»
گفت:
«خطائی معلوم نکردم، که موجب حبس باشد و لیکن دیدم که مهابت
من، در دل ایشان بیکران است.
·
معنی تحت اللفظی:
·
از هرمز پرسیدند:
·
«چرا وزرای پدر را به زندان افکنده ای؟»
·
گفت:
·
«دلیل زندانی کردن آنها ترس مفرط شان از من
بوده است.»
·
سعدی در این پرسش و پاسخ ساده با
تردستی ستایش انگیزی از روانشناسی حاکم بر جامعه فئودالی پرده برمی دارد:
·
شاهزاده فرمان بازداشت و حبس وزرای
پدر را صادر می کند، صرفا به دلیل ترس و هراس مفرط آنها از او.
·
دیالک تیک فراز و فرود در جهنم جامعه
فئودالی سست ترین دیالک تیک ها ست:
·
سوء ظنی کوچک از قطبی همان و نابودسازی
قطب دیگر همان.
·
چنین جهنمی نه جامعه بلکه بیغوله
ددان درنده است:
·
پشت کردن ددی به ددی دیگر همان و دریده
گشتن او در طرفة العینی همان.
2
«و لیکن دیدم که مهابت من، در دل ایشان بیکران است.
و بر عهد من اعتماد کلی ندارند، ترسیدم.»
·
معنی تحت اللفظی:
·
« دیدم که ترس شان از من مفرط است و بر عهدی
که من با آنها بسته ام، اعتمادی ندارند.
·
بنابرین ترسیدم.»
·
دیالک تیک ترس همین است:
·
علیرغم اینکه عهد و پیمانی میان
فراز و فرود بسته شده، با این حال، هراس هر دو از یکدیگر غول آسا ست.
·
آنچه سعدی در این حکایت مختصر و
موجز تبیین می دارد، خاص ایران و شرق نیست.
·
نظامات فئودالی در سراسر جهان به
همین سان بوده اند.
·
فیلم هائی که در این زمینه ساخته شده،
همه بدون استثناء دلالت بر همین دارند که شیخ شیراز تصویر می کند.
·
دربار یعنی عالی ترین ارگان سیاسی طبقه
حاکمه نا امن تر از دخمه های دهقانی و یا حتی بیغوله های رهزنان است.
·
یکی از دلایل اصلی توقف مهیب توسعه
نیروهای مولده در قرون وسطی همین پدیده بوده است.
·
اما منظور از عهد و پیمان چیست؟
3
و بر عهد من اعتماد کلی ندارند
·
عهد و پیمان دیر آشنا ترین مقوله
در ادبیات فارسی و در افواه عمومی است.
·
این مقوله باید مستقلا مورد بررسی
قرار گیرد.
·
سعدی در این حکم، دیالک تیک عهد و وفا را در درون هیئت حاکمه جامعه
فئودالی ـ بنده داری مطرح می سازد و ضمنا بی اعتبار اعلام می کند.
·
سعدی ضمنا دیالک تیک استثناء و قاعده را به شکل دیالک
تیک هراس بسط و تعمیم می دهد.
·
هدف سعدی در این حکایت، بررسی
روابط میانطبقه ای در هیئت و طبقه حاکمه است.
·
طبقه استثمارگر و ستم پیشه نمی
تواند خودستیز نباشد.
·
طبقه گیرنده و خورنده، طبقه پایمال
کننده حقوق دیگران نمی تواند به هم طبقه ای های خود ستم نکند.
·
شیوه ستمگری و حق کشی با شیر مادر
در ضمیر این طبقه جاری می شود و به قاعده و قانونی طبقاتی مبدل می گردد.
·
شالوده روابط طبقات استثمارگر با
دیگران بر سوء ظن، عداوت، بی اعتمادی، هراس و احساس خطر مدام استوار می شود.
4
·
هرمز، وزیران پدر را به زندان می
اندازد، چون به عهد او اعتماد نمی کنند و از او هراس دارند.
·
مفهوم «هراس از هراس دیگران» واقعا
شنیدنی است.
·
حتی سعدی در سراسر گلستان، نمی
تواند راه حل و رهنمودی برای رفتار با پادشاهان، این انسانواره های خردستیز خودکامه
و خودخواه ارائه دهد.
·
اگر از آنها هراس داشته باشی، به دلیل هراس از هراس تو راهی زندانت می کنند و اگر دلیر و نترس باشی، به جرم دلاوری
و گردنفرازی گردنت را می زنند.
5
·
نظام طبقاتی، نظامی ماهیتا انسان
ستیز است.
·
در این نظام هیچکس نمی تواند آسوده
خاطر سر بر بالین بگذارد.
·
خطر همیشه بطور بالقوه، مثل شمشیری
بالای سر هرکسی، از شاه تا گدا، آویخته است و به فرصتی مناسب می تواند فرود آید و
بالفعل شود.
·
برای رهائی واقعی و گذار به جامعه
واقعی انسانی، برای زندگی سعادتمندانه راهی جز خاتمه دادن به جهنم جامعه طبقاتی
وجود ندارد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر