سیاوش کسرائی
(1305 ـ 1374)
(اصفهان ـ وین)
آرش کمانگیر
(شنبه 23 اسفند 1337)
تحلیلی از شین میم شین
گوسفندان را سحرگاهان به سوی کوه راندن
همنفس با بلبلان کوهی آواره، خواندن
در تله افتاده آهوبچگان را شیر دادن
نیمروز خستگی را در پناه دره ماندن
·
معنی تحت اللفظی:
·
هر روز صبح گوسفندان را به چرا بردن
·
همصدا با بلبلان کوهی آواره خواندن
·
به آهو بچگان در تله افتاده شیر دادن
·
در خستگی نیمروز در پناه دره استراحت کردن
·
سیاوش پس از تأکید بر اهمیت کار بطور کلی و بالاعم، به
توضیح مشخص و بالخص کار می پردازد تا مسئله را برای خواننده و شنونده قابل تصور و
تجسم ذهنی سازد و بطرز تصویرمندی تفهیم کند:
1
گوسفندان را سحرگاهان به سوی کوه راندن
·
یکی از فرم های کار و به عبارت دقیقتر، تولید اجتماعی، دامپروری
است:
·
دامپروری یکی از مدارج تعالی بشری در مسیر ترقی و توسعه اجتماعی
بوده است.
·
دامپروری فرم دیگری از برقراری وحدت میان طبیعت دوم (انسان،
جامعه، همبود) با طبیعت اول (جانوران) است:
·
انسان به پرورش و توسعه و تکثیر انواع دیگر جانوران کمر
می بندد تا ضمن حفظ و توسعه و تحکیم نوع خویش به حفظ و توسعه و تحکیم انواع دیگر
از موجودات طبیعی کمک کند:
·
بدین طریق، دیالک تیک تولید و مصرف بکار می افتد و گام
به گام توسعه می یابد.
2
·
درست است که بنی بشر برای نجات خود و همبود خود از
گرسنگی و مرگ به توسعه و تکثیر انواع مختلف نباتات و جانوران همت می گمارد، ولی
همزمان به توسعه و تحکیم انواع دیگر از موجودات زنده کمک می کند.
·
چه بسا نباتات و جانورانی که به دلیل فقدان همین وحدت با
بنی بشر نسل شان برای همیشه بر افتاده است.
·
اگر انسان گندم را ـ به عنوان مثال ـ برای تغذیه مستمر خویش
کشف نکرده بود، امروزه بیشک از آن کمترین نشانی باقی نمانده بود.
·
دیالک تیک جامعه و طبیعت هم خادم رشد و توسعه جامعه بشری
است و هم خادم توسعه و تکامل انواع در طبیعت مادر است.
3
همنفس با بلبلان کوهی آواره، خواندن
·
کار اما زادگاه طبیعی زبان و تفکر و استه تیک و هنر است.
·
به همین دلیل، روند کار با شعر و ترانه و آواز همراه و
همبستر می شود و سیاوش به این حقیقت امر وقوف کامل دارد.
·
به قول سیاوش، دامپرور همنفس با بلبلان کوهی آواره می
خواند.
·
می توان گفت که در روند کار دیالک تیک طبیعت و جامعه به
شکل دیالک تیک شبان و بلبل بسط و تعمیم می یابد.
4
در تله افتاده آهوبچگان را شیر دادن
·
وحدت با طبیعت در قاموس سیاوش اما نه وحدتی مکانیکی و
مرده، بلکه وحدتی دیالک تیکی است که در فرم همبستگی و عشق متقابل تجلی می یابد:
·
جامعه با طبیعت، انسان با بره و بز و گوساله و بلبل و
آهو رابطه دوستی و همبستگی برقرار می کند و بسان همنوع خود آهوبچه اسیر در تله را
شیر می دهد تا از گرسنگی و تشنگی نمیرد.
·
این رابطه دیالک تیکی رابطه ای اصیل و نیرومند است:
·
مادری که گوساله اش در خیابان ده بوسیله ماشینی زیر
گرفته شده بود و مرده بود، به همان تلخی در سوگ گوساله می گریست که در سوگ فرزند
خود گریسته بود.
5
·
بدین طریق دیالک تیک تلخ و دردناکی میان طبیعت اول و
طبیعت دوم (انسان، جامعه) برقرار می شود:
·
انسان برای بقای نوع خویش بناگزیر دشنه بر حلقوم همنوع
طبیعی خویش می نهد، ولی در عین حال به دلیل همین رابطه دیالک تیکی به حفط و توسعه انواع
موجودات طبیعی دیگر کمک می کند:
·
داد و ستدی بسیار مفید برای هر دو طرف:
·
آمیزه شگرفی از اندوه و عشق
6
نیمروز خستگی را در پناه دره ماندن
·
سیاوش حکیمی دیالک تیکی اندیش است:
·
به همین دلیل در شعر او، کار در فرم های مادی و فکری با
استراحت همراه و همبستر می شود:
·
بدین طریق، دیالک تیک حرکت و سکون به شکل دیالک تیک کار
و استراحت بسط و تعمیم می یابد.
·
بدون استراحت، موجود زنده نمی تواند به تجدید انرژی جسمی
و روحی و روانی نایل آید و بتواند به کار جسمی و روحی و فکری ادامه دهد.
·
از دیالک تیک حرکت و سکون (تلاش و استراحت) گریز و گزیری
امکان پذیر نیست.
ادامه دارد.
ویرایش:
پاسخحذفبالاخص درست است.
با پوزش