ارنست مندل (1923 ـ 1995)
اقتصاد دان، تئوریسین سوسیالیسم بلژیکی
از رهبران بین الملل چهارم
استاد دانشگاه بروکسل
برنده جایزه الفرد مارشال
به خاطر تدریس «امواج طویل توسعه کاپیتالیستی» در دانشگاه کامبریج (1978)
سوسیالیسم و آینده
ارنست مندل
ترجمه مهرداد امامی
سرچشمه:
مجله هفته
اقتصاد دان، تئوریسین سوسیالیسم بلژیکی
از رهبران بین الملل چهارم
استاد دانشگاه بروکسل
برنده جایزه الفرد مارشال
به خاطر تدریس «امواج طویل توسعه کاپیتالیستی» در دانشگاه کامبریج (1978)
سوسیالیسم و آینده
ارنست مندل
ترجمه مهرداد امامی
سرچشمه:
مجله هفته
http://www.hafteh.de
حسن
«از میانهی دههی ۱۹۷۰ به بعد، توازن نیروهای میان طبقات در مقیاسی جهانی از بین رفته است.
دلیل اصلی آن، آغاز یک موج رکودی طولانی مدت در اقتصاد سرمایهداری همراه با افزایش مداوم در [نرخ] بیکاری بوده.
در کشورهای امپریالیست، بیکاری از ۱۰ به ۵۰ میلیون نفر افزایش یافته؛
در جهان سوم این رقم به ۵۰۰ میلیون نفر رسیده است.»
(ارنست مندل)
«از میانهی دههی ۱۹۷۰ به بعد، توازن نیروهای میان طبقات در مقیاسی جهانی از بین رفته است.
دلیل اصلی آن، آغاز یک موج رکودی طولانی مدت در اقتصاد سرمایهداری همراه با افزایش مداوم در [نرخ] بیکاری بوده.
در کشورهای امپریالیست، بیکاری از ۱۰ به ۵۰ میلیون نفر افزایش یافته؛
در جهان سوم این رقم به ۵۰۰ میلیون نفر رسیده است.»
(ارنست مندل)
·
من فقط همین بریده از
سخرانی را مورد تأمل قرار می دهم:
1
از میانهی
دههی ۱۹۷۰ به بعد
·
این ترجمه بسیار معیوب
و عملا نادرستی از این مفهوم است:
·
احتمالا منظور نویسنده
و یا سخنران، از اواسط دهه هفتم قرن بیستم بوده است.
·
اصطلاح دهه 1970 وجود ندارد.
·
دهه هفتم قرن بیستم
یعنی سال های 1971 تا 1980
2
توازن نیروهای
میان طبقات در مقیاسی جهانی
·
اگر منظور نویسنده از
واژه توازن، هموزنی قوای طبقاتی باشد، یعنی اگر منظور او شرایط مبارزاتی پات در
صحنه شطرنج بین الطبقاتی باشد، توازن باید ترجمه واژه « Gleichgewicht
» باشد.
·
در سال های 1975
یعنی چند سال پس از پایان جنگ جهانی دوم،
هرگز توازن قوا میان کار و سرمایه وجود نداشته است:
·
اتحاد شوروی حداقل 20
میلیون کشته داده بود
·
و احتمالا صدها هزار
علیل جسمی و روحی و روانی داشت.
·
ده ها هزار شهر و
روستای این کشور سوخته و تخریب گشته بودند.
·
در حالی که سرمایه به آماج استراتژیکی خود جامه عمل پوشانده بود و دوره گردش سریع سرمایه آغاز گشته بود.
3
· شاید واژه توازن نیروها برای واژه آلمانی « Kräfteverhältnisse» بکار رفته باشد:
·
در ادبیات مارکسیستی ـ
لنینیستی از مفهوم «تناسب قوا» استفاده می شود که دقیقتر است.
·
در آن صورت منظور
سخنران، تناسب قوای طبقاتی در مقیاس جهانی خواهد بود.
4
از میانهی
دههی ۱۹۷۰ به بعد، توازن نیروهای میان طبقات در مقیاسی جهانی از بین رفته است.
·
توازن قوا در سال های
1975 به بعد باید قبلا وجود داشته باشد تا از بین برود.
·
اگر منظور تناسب قوا باشد،
تناسب قوا هرگز از بین نمی رود و نمی تواند تناسب قوا باشد و از بین برود:
·
تناسب قوا یعنی مناسبات و
روابط فی مابین کار و سرمایه.
·
از بین رفتن مناسبات
طبقاتی اما به معنی از بین رفتن طبقات در مقیاس جهانی است.
·
تناسب قوا بسته به
مبارزه طبقاتی عینی فقط تغییر می یابد:
·
به ترازو شبیه است:
·
گاهی به نفع طبقه مترقی
و انقلابی سنگینی می کند و گه به نفع طبقات ارتجاعی و ضد انقلابی
5
دلیل
اصلی آن، آغاز یک موج رکودی طولانی مدت در اقتصاد سرمایه داری همراه با افزایش مداوم
در [نرخ] بیکاری بوده.
·
عجب استدلالی!
·
انگار کارگران به محض
بیکار شدن، بورژوا و یا طرفدار بورژوازی می شوند و نتیجتا کفه ترازوی قوا در مقیاس جهانی به نفع
سرمایه سنگینی می کند و به قول سحنران همه
چیزدان توازن قوا از بین می رود.
·
اگر صدها هزار کارگر از
کار بیکار شوند، ماهیت طبقاتی آنها که تغییر نمی یابد و سنگر طبقاتی آنها که تعویض
نمی شود تا توازن کذائی قوا از بین برود.
6
در کشورهای
امپریالیست،
بیکاری از ۱۰ به ۵۰ میلیون نفر افزایش یافته
در جهان سوم این
رقم به ۵۰۰
میلیون نفر رسیده است.
·
سخنران همه چیزدان فکر
می کند که با افزایش تعداد بیکاران شدت مبارزه طبقاتی کاهش می یابد.
·
به همین دلیل فاتحه ای
بر توازن کذائی قوا می خواند.
·
شاید موضع فکری سخنران
فرم نمودین نوینی از اکونومیسم باشد:
·
هرچه کارگر شاغل بلحاظ
درجه اشتغال بالاتر، توازن قوا به نفع کار و هرچه پایینتر، به نفع سرمایه است.
·
کودکان کودکستان حتی می
دانند که توازن قوا و یا به عبارت دقیقتر تناسب قوا میان کار و سرمایه در دیالک
تیک کمیت و کیفیت طبقات و مبارزه طبقاتی در سطح جهانی تعیین می شود و نه بر اساس
کمیت کارگران شاغل.
·
وای به حال جهانی که
تئوریسن هایش به این روز افتاده باشند.
7
·
اتفاقا در ادبیات
مارکسیستی ـ لنینیستی از تغییر تناسب قوا به نفع کار در آن سال ها سخن می رفت.
·
علتش پیروزی اتحاد
شوروی بر فاشیسم، تشکیل اردوگاه سوسیالیستی و شعله ور گشتن جنبش های رهائی بخش ملی
و نتیجتا فروپاشی سیستم استعماری کهن بوده است.
·
یعنی درست برعکس توهمات
سخنران بی خبر از جهان بوده است.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر