لقمان تدین
نژاد
صبح
بخیر زاگروس!
(آتلانتا، ۱۲ نوامبر ۲۰۱۳)
سرچشمه:
اخبار روز
http://www.akhbar-rooz.com
(آبتین، همسر فرانک و
پدر فریدون)
·
یارِ دیرین،
·
چنانکه می نگری
·
از عمقِ اِنزوایِ تلخِ خود،
·
این فصل از آن زمستان هایی نیست
·
که بازو در بازوی یاران
·
به گردِ شعله ها به رقص در آیی
·
و پِژواکِ «آری، آری، زندگی زیبا ستِ» تو
·
در دلِ شب بر دامنه های برفی بلغزد
·
و آنسوتر از گوسفند سرا
·
در گوشِ آبتین بنشیند و فریدون
·
در کُنجِ کلبه ی دهقانیِ خُردِ خود در انتظار
·
و بی آنکه بدانی
·
پوزخند اندازد بر لب های دیوی اساطیری،
·
قرن ها در چارمیخ
·
پایِ صخره های تختِ فریدون،
·
در این اندیشه که آهنگری رهایش سازد
·
تا بر سریر خون، نزولِ اِجلال فرماید
·
سوار بر شانه های پیشه وران،
·
بازرگانان،
·
اوقیانوسی از خوشباوران،
·
همه تکبیر زن، لبیک گو
·
شانه به شانه ی پیشاهنگانی،
·
با فانوس های دود گرفته ی کمسو
·
زود باشد تا که در هم ریزد
·
دیوارِ بنای خیالیِ تو و یارانت را
·
و به جهنمی تجلیل یافته تبدیل کند
·
در این زمستان،
·
قرار چنین است که زانو زنی
·
رو به آتشگاهِ خُردِ کُنجِ ِ انزوایِ خود
·
در اتاقِ تنگِ دوده گرفته،
·
به شعله هایِ لرزان، خیره ور گردی
·
تأمل کنی بر رقصِ مرگِ زودرسِ اخگرانِ آن
·
و سر تکان دهی غمگنانه
·
که جهان را امروز،
·
صدای دِکلمه ی کودکانه ی شاعره ای پر کرده است
·
در محضرِ حقیرانه ی یک هالو،
·
سرودهایِ لوسِ میهنی،
·
و معرکه گیری های سالخوردِ کهنه کاری
·
که با عبای عاریتی در کوچه و بازار می گردد
·
و پس از اینهمه سال
·
همچنان ـ به تظاهر ـ تزویر می کند
·
و «از شب هنوز مانده دو دانگی»
·
چاووشی سر می دهد برای یک فجرِ موهوم
·
برای چند تن بی امید،
·
چند تن خوش باور،
·
چند تن درمانده.
پایان
(به یاد اعدام شدگان کُرد از
بهار ۱۳۵۸ تا شیرکو معارفی در آبان ۱۳۹۲، تا ...
با عباراتِ مشخص و فضاهای خاصِ شعرهایی از
کسرایی، شاملو، و نیما)
مسعود بهبودی
·
خیلی زیبا ست.
·
عطر عواطف و اندیشه های سیاوش
کسرائی از این شعر تأمل انگیز و ژرف به مشام جان آدمی می رسد.
·
ظاهرا زاگرس با شخصیت خود شاعر
انطباق می یابد، یکی می شود و این تصور به خواننده دست می دهد که شاعر را سخن با
خویشتن خویش است، ضمن گذراندن رئالیستی رئالیته حزن انگیز از پرده سینمای ذهن خویش.
·
·
همسایگی واژه های تظاهر و تزویر (و
نه فقط این) زیبائی فرمال خاصی به شعر می
بخشد و دلنشین ترش می سازد.
·
بند واپسین شعر خیلی قوی و ضمنا
فوق العاده تفکر انگیز است:
« و پس از اینهمه سال
همچنان ـ به تظاهر ـ تزویر می کند
و «از شب هنوز مانده دو دانگی»
چاووشی سر می دهد برای یک فجرِ موهوم
برای چند تن بی امید،
چند تن خوش باور،
چند تن درمانده.»
·
عمر شاعر دراز باد تا نومیدی، خوشباوری و درماندگی
خلایق در تنور سوزان شعرش تبخیر و محو و نابود شود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر