چقدر کلمات معصوم اند
نیما امام
جمعه (کوهبنانی)
(الف میم شیری)
سرچشمه:
مجله هفته
تحلیلی از مسعود بهبودی
مهر مازانی
“استالین زدایی” که آقای بهبودی آن را کذایی می نامد انتقاد مارکسیست- لنینیستی از استالین نیست.
·
حق با شما ست.
·
مفهوم کذائی «استالین زدائی» بزعم
من هم به معنی نقد مارکسیستی ـ لنینیستی استالین و استالینیسم نیست.
·
من هم هرگز چنین ادعائی نکرده ام.
·
اما چرا این مفهوم را با صفت کذائی
توصیف کرده ام؟
1
·
اولا به این دلیل که استالین دیگر
نیست تا به اصطلاح زدوده شود.
·
بنابرین کسانی که این مفهوم من
درآوردی را به خدمت می گیرند، یا عوام واره اند و حرف دهن خود را نمی فهمند و یا
عوامفریب اند و در لفافه استالین زدائی کذائی جنگ زرگری و یا جناحی خود را در درون
طبقه حاکمه پیش می رانند.
2
مثال
·
جناح مشد حسن روحانی ـ رفسنجانی می
تواند به قصد عوامفریبی، مش محمود احمدی نژاد را استالین ثانی جا بزند و با جنگی زرگری بزداید و
مشد حسن مرتضوی می تواند فشنگ تئوریکی برای این کرد و کار تهیه و تولید کند، در
اختیار حضرات قرار دهد و به نان و آبی برسد.
·
اما چرا احمدی نژاد استالین ثانی جا
زده می شود و نه هیتلر ثانی؟
·
اتفاقا مش محمود به دلیل آنتی سیمیتیسم
آشکار و هار خود، بیشتر به هیتلر شباهت دارد تا به استالین.
3
·
دلیل این تشبثات، دلیلی ایدئولوژیکی
ـ طبقاتی است:
·
با تیر واحدی باید چندین نشان ایدئولوژیکی
ـ طبقاتی زده شود:
الف
·
اولا قرار است که رهبر مرحوم زحمتکشان
ابلیس واره شود و بی اعتبار و شارلاتان جا زده شود.
ب
·
ثانیا حریف همجنس جناح جدید طبقه
حاکمه (احمدی نژاد) به زیور توده فریب چپ
مزین شود.
·
تا اگر جناح راست در پیشبرد سیاست
خویش شکست خورد، توده ی فریب خورده به آلترناتیو به اصطلاح چپ در هیئت مش محمود
احمدی نژاد پناه برد و حاکمیت طبقه حاکمه دست نخورده بماند.
·
نوعی آلترناتیو سازی وطنی ـ اسلامی
ت
·
ضمنا کرد و کار خونین و خردستیز طبقه
حاکمه در طی سی سال گذشته به مثابه انحرافی چپ روانه از اسلام جا زده شود و نتیجه
تقلید از استالین قلمداد شود.
·
محمود دولت آبادی انقلاب فرهنگی
عبدالکریم سروش را تقلید از مائو (انقلاب فرهنگی چین) قلمداد کرده بود.
· فقط باید فانتزی داشت و تصورش را کرد:
·
آیت الله عظمی مائو به عنوان مرجع
تقلید عبدالکریم حکیم و شرکاء!
4
“استالین زدایی” که آقای بهبودی آن را کذایی می نامد انتقاد مارکسیست- لنینیستی از استالین نیست.
·
به همین دلایل، محتوای اصلی اصطلاح
جدید الولاده «استالین زدائی»، آنتی کمونیسم است.
·
این اصطلاح اما در عین حال افشاگر
و ماهیت نما ست.
·
چون از این اصطلاح می توان به
تئوری شناخت مخترع آن پی برد.
·
تئوری شناخت یکی از ستون های اصلی
هر جهان بینی است:
·
به عنوان مثال، جهان بینی طبقه
کارگر بر سه ستون زیر استوار است که با یکدیگر کل یکپارچه ای را تشکیل می دهند و
در پیوند دیالک تیکی تنگاتنگی با یکدیگر قرار دارند:
الف
·
ماتریالیسم دیالک تیکی
ب
·
ماتریالیسم تاریخی
ت
·
تئوری شناخت مارکسیستی ـ لنینیستی
·
مراجعه کنید به مارکسیسم ـ لنینیسم در تارنمای دایرة المعارف
روشنگری
5
“استالین زدایی” که آقای بهبودی آن را کذایی می نامد انتقاد مارکسیست- لنینیستی از استالین نیست.
·
مفهوم «استالین زدائی»، تئوری شناخت
سوبژکتیویستی مخترع آن را عربده می کشد:
·
هدف طرف نه نقد احمدی نژادیسم در
لفافه استالینیسم، بلکه حذف احمدی نژاد در لفافه استالین است.
·
و گرنه می بایستی از مفهوم «استالینیسم
زدائی» بهره برگیرد.
·
با استفاده از این مفهوم من
درآوردی، سمتگیری ایدئولوژیکی احمدی نژاد دست نخورده می ماند، ولی خود او به عنوان
سوبژکت، بی اعتبار، ام الفساد و مقصر اصلی قلمداد می شود و خانه نشین می گردد.
·
آدم بی اختیار یاد شیوه عمل خروشچف
و اعوان انصارش می افتد:
·
استالین ابلیس واره قلمداد می شود و
بی اعتبار می گردد، ولی استالینیسم عملا مارکسیسم ـ لنینیسم جا زده می شود و ادامه
حیات حتی فراکشوری می دهد.
·
بدین طریق، زمینه تئوریکی ـ ایدئولوژیکی برای
شکست مفتضحانه ای هموار می گردد و پس از
ختم فاجعه به جای کشف دوباره مارکسیسم ـ لنینیسم، استالین از گور بیرون کشیده می
شود و اعاده حیثیت می شود، نتیجتا استالینیسم
دست نخورده می ماند.
·
درد که یکی دو تا نیست.
·
خطا پشت خطا.
6
“استالین
زدایی" امروز علیالخصوص نزد روشنفکران بورژوائی و منورالفکر های تازه وارد نفی هر نوع گفتمان عدالت خواهی و برای چپ های تازه دموکرات شده ایرانی نفی لنینیسم یا تهی کردن آن از محتوای انقلابی آن است.
·
من جفنگیات داخلی و خارجی ایرانی
ها را نمی خوانم، ولی فکر نمی کنم که این مفهوم در کارخانه نظری اوپوزیسیون چپ و
یا حتی راست سرهم بندی شده باشد.
·
این مفهوم بیانگر تفکر مذهبی است.
·
البته استالیینسم هم با تفکر مذهبی
خویشاوند است.
·
در روند تحلیل کامنت شما خواهیم
دید.
7
“استالین
زدایی" امروز علیالخصوص نزد روشنفکران بورژوائی و منورالفکر های تازه وارد نفی هر نوع گفتمان عدالت خواهی و برای چپ های تازه دموکرات شده ایرانی نفی لنینیسم یا تهی کردن آن از محتوای انقلابی آن است.
·
همانطور که گفته شد، این نظر شما درست
نیست و یا من هنوز به این مفهوم درادبیات چپ کذائی برنخورده ام.
·
چپ کذائی اینقدر بی فرهنگ نباید
باشد که از اصطلاح «استالین زدائی» استفاده کند.
·
استفاده از این مفهوم چه به قصد
سوء استفاده از آن باشد و چه به نیت مبارزه بر ضد آن باشد، نشاندهنده فقر فلسفی
است.
·
استالینیسم هم بنظر من تجسم همین
فقر فلسفی است.
8
“استالین
زدایی" امروز علیالخصوص نزد روشنفکران بورژوائی و منورالفکر های تازه وارد نفی هر نوع گفتمان عدالت خواهی و برای چپ های تازه دموکرات شده ایرانی نفی لنینیسم یا تهی کردن آن از محتوای انقلابی آن است.
·
نفی لنینیسم زیر پرچم های ایدئولوژیکی
ـ تئوریکی متنوعی صورت می گیرد.
·
یکی از این پرچم ها، استالینیسم ستیزی
و یا استالینیسم ستائی است:
·
استالینیسم ستیزی و استالینیسم
ستائی بنظر من، دو روی مدال واحدی اند و دیالک تیکی را با هم تشکیل می دهند و
نهایتا آب به آسیاب آنتی کمونیسم و امپریالیسم می ریزند.
·
چرا و به چه دلیل من به این نتیجه
می رسم؟
9
·
دلیل این استنتاج را محک پراتیک
عرضه می کند:
·
هدف هر دو طرف، نفی لنینیسم است:
·
ترفند هر دو طرف این فرم از آنتی کمونیسم،
گذاشتن علامت تساوی میان استالینیسم و مارکسیسم ـ لنینیسم است با تظاهر به استالینیسم ستیزی و
استالینسم ستائی.
·
به زبان فلسفی در هر دو ترفند،
ماهیت طبقاتی و ایدئولوژیکی واحدی بسته بندی شده است.
·
فرق هم نمی کند که سوبژکت های
مربوطه بدان آگاه باشند و یا نباشند.
·
تعیین کننده در تئوری شناخت، جنبه اوبژکتیف
است که محتوای شناخت را تشکیل می دهد:
·
به قول حریفی، سیبیت سیب را نه
چیننده و کارنده و خورنده و بوینده سیب و نیت باطنی او، بلکه محتوای خود سیب،
مولکول های شیمیائی خود سیب تشکیل می دهد.
·
خود استالینیسم ستیزان و استالینسم
ستایان خواهران و برادران ما هستند و در دیالک تیک جبر و اختیار کار و زندگی می
کنند.
·
برای من نه خود آنها، بلکه ایدئولوژی
آنها مطرح است که خواه و ناخواه مهر طبقاتی معینی بر پیشانی دارد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر