۱۳۹۲ دی ۸, یکشنبه

دیالک تیک امام جمعه ها و نوچه ها (2)


چقدر کلمات معصوم اند
نیما امام جمعه (کوهبنانی)
(الف میم شیری)
سرچشمه:
مجله هفته
تحلیلی از مسعود بهبودی

مهر مازانی
“استالین زدایی” که آقای بهبودی آن را کذایی می نامد انتقاد مارکسیست- لنینیستی از استالین نیست.

·        حق با شما ست.
·        مفهوم کذائی «استالین زدائی» بزعم من هم به معنی نقد مارکسیستی ـ لنینیستی استالین و استالینیسم نیست.
·        من هم هرگز چنین ادعائی نکرده ام.

·        اما چرا این مفهوم را با صفت کذائی توصیف کرده ام؟

1
·        اولا به این دلیل که استالین دیگر نیست تا به اصطلاح زدوده شود.
·        بنابرین کسانی که این مفهوم من درآوردی را به خدمت می گیرند، یا عوام واره اند و حرف دهن خود را نمی فهمند و یا عوامفریب اند و در لفافه استالین زدائی کذائی جنگ زرگری و یا جناحی خود را در درون طبقه حاکمه پیش می رانند.

2
مثال

·        جناح مشد حسن روحانی ـ رفسنجانی می تواند به قصد عوامفریبی، مش محمود احمدی نژاد را استالین ثانی جا بزند و با جنگی زرگری بزداید و مشد حسن مرتضوی می تواند فشنگ تئوریکی برای این کرد و کار تهیه و تولید کند، در اختیار حضرات قرار دهد و به نان و آبی برسد.

·        اما چرا احمدی نژاد استالین ثانی جا زده می شود و نه هیتلر ثانی؟

·        اتفاقا مش محمود به دلیل آنتی سیمیتیسم آشکار و هار خود، بیشتر به هیتلر شباهت دارد تا به استالین.

3
·        دلیل این تشبثات، دلیلی ایدئولوژیکی ـ طبقاتی است:
·        با تیر واحدی باید چندین نشان ایدئولوژیکی ـ طبقاتی زده شود:

الف
·        اولا قرار است که رهبر مرحوم زحمتکشان ابلیس واره شود و بی اعتبار و شارلاتان جا زده شود.

ب
·        ثانیا حریف همجنس جناح جدید طبقه حاکمه (احمدی نژاد)  به زیور توده فریب چپ مزین شود.
·        تا اگر جناح راست در پیشبرد سیاست خویش شکست خورد، توده ی فریب خورده به آلترناتیو به اصطلاح چپ در هیئت مش محمود احمدی نژاد پناه برد و حاکمیت طبقه حاکمه دست نخورده بماند.
·        نوعی آلترناتیو  سازی وطنی ـ اسلامی

ت
·        ضمنا کرد و کار خونین و خردستیز طبقه حاکمه در طی سی سال گذشته به مثابه انحرافی چپ روانه از اسلام جا زده شود و نتیجه تقلید از استالین قلمداد شود.

·        محمود دولت آبادی انقلاب فرهنگی عبدالکریم سروش را تقلید از مائو (انقلاب فرهنگی چین) قلمداد کرده بود.
·        فقط باید فانتزی داشت و تصورش را کرد:
·        آیت الله عظمی مائو به عنوان مرجع تقلید عبدالکریم حکیم و شرکاء!  

4
“استالین زدایی” که آقای بهبودی آن را کذایی می نامد انتقاد مارکسیست- لنینیستی از استالین نیست.

·        به همین دلایل، محتوای اصلی اصطلاح جدید الولاده «استالین زدائی»، آنتی کمونیسم است. 

·        این اصطلاح اما در عین حال افشاگر و ماهیت نما ست.
·        چون از این اصطلاح می توان به تئوری شناخت مخترع آن پی برد.

·        تئوری شناخت یکی از ستون های اصلی هر جهان بینی است:
·        به عنوان مثال، جهان بینی طبقه کارگر بر سه ستون زیر استوار است که با یکدیگر کل یکپارچه ای را تشکیل می دهند و در پیوند دیالک تیکی تنگاتنگی با یکدیگر قرار دارند:

الف
·        ماتریالیسم دیالک تیکی
ب
·        ماتریالیسم تاریخی
ت
·        تئوری شناخت مارکسیستی ـ لنینیستی

·        مراجعه کنید به  مارکسیسم ـ لنینیسم در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

5
“استالین زدایی” که آقای بهبودی آن را کذایی می نامد انتقاد مارکسیست- لنینیستی از استالین نیست.

·        مفهوم «استالین زدائی»، تئوری شناخت سوبژکتیویستی مخترع آن را عربده می کشد:
·        هدف طرف نه نقد احمدی نژادیسم در لفافه استالینیسم، بلکه حذف احمدی نژاد در لفافه استالین است.

·        و گرنه می بایستی از مفهوم «استالینیسم زدائی» بهره برگیرد. 

·        با استفاده از این مفهوم من درآوردی، سمتگیری ایدئولوژیکی احمدی نژاد دست نخورده می ماند، ولی خود او به عنوان سوبژکت، بی اعتبار، ام الفساد و مقصر اصلی قلمداد می شود و خانه نشین می گردد.

·        آدم بی اختیار یاد شیوه عمل خروشچف و اعوان انصارش می افتد:
·        استالین ابلیس واره قلمداد می شود و بی اعتبار می گردد، ولی استالینیسم عملا مارکسیسم ـ لنینیسم جا زده می شود و ادامه حیات حتی فراکشوری می دهد.

·        بدین طریق، زمینه تئوریکی ـ ایدئولوژیکی برای شکست مفتضحانه ای  هموار می گردد و پس از ختم فاجعه به جای کشف دوباره مارکسیسم ـ لنینیسم، استالین از گور بیرون کشیده می شود و اعاده حیثیت می شود، نتیجتا استالینیسم دست نخورده می ماند.
·        درد که یکی دو تا نیست.
·        خطا پشت خطا.
6
“استالین زدایی" امروز علی‌الخصوص نزد روشنفکران بورژوائی و منورالفکر های تازه وارد نفی هر نوع گفتمان عدالت خواهیو برای چپ های تازه دموکرات  شده ایرانی‌ نفی لنینیسم یا تهی کردن آن از محتوای انقلابی آن است.

·        من جفنگیات داخلی و خارجی ایرانی ها را نمی خوانم، ولی فکر نمی کنم که این مفهوم در کارخانه نظری اوپوزیسیون چپ و یا حتی راست سرهم بندی شده باشد.

·        این مفهوم بیانگر تفکر مذهبی است.
·        البته استالیینسم هم با تفکر مذهبی خویشاوند است.
·        در روند تحلیل کامنت شما خواهیم دید.

7
“استالین زدایی" امروز علی‌الخصوص نزد روشنفکران بورژوائی و منورالفکر های تازه وارد نفی هر نوع گفتمان عدالت خواهیو برای چپ های تازه دموکرات  شده ایرانی‌ نفی لنینیسم یا تهی کردن آن از محتوای انقلابی آن است.

·        همانطور که گفته شد، این نظر شما درست نیست و یا من هنوز به این مفهوم درادبیات چپ کذائی برنخورده ام.
·        چپ کذائی اینقدر بی فرهنگ نباید باشد که از اصطلاح «استالین زدائی» استفاده کند.
·        استفاده از این مفهوم چه به قصد سوء استفاده از آن باشد و چه به نیت مبارزه بر ضد آن باشد، نشاندهنده فقر فلسفی است.
·        استالینیسم هم بنظر من تجسم همین فقر فلسفی است.   

8
“استالین زدایی" امروز علی‌الخصوص نزد روشنفکران بورژوائی و منورالفکر های تازه وارد نفی هر نوع گفتمان عدالت خواهیو برای چپ های تازه دموکرات  شده ایرانی‌ نفی لنینیسم یا تهی کردن آن از محتوای انقلابی آن است.

·        نفی لنینیسم زیر پرچم های ایدئولوژیکی ـ تئوریکی متنوعی صورت می گیرد.

·        یکی از این پرچم ها، استالینیسم ستیزی و یا استالینیسم ستائی است:
·        استالینیسم ستیزی و استالینیسم ستائی بنظر من، دو روی مدال واحدی اند و دیالک تیکی را با هم تشکیل می دهند و نهایتا آب به آسیاب آنتی کمونیسم و امپریالیسم می ریزند.

·        چرا و به چه دلیل من به این نتیجه می رسم؟

9
·        دلیل این استنتاج را محک پراتیک عرضه می کند:
·        هدف هر دو طرف، نفی لنینیسم است:
·        ترفند هر دو طرف این فرم از آنتی کمونیسم، گذاشتن علامت تساوی میان استالینیسم و مارکسیسم ـ لنینیسم است با تظاهر به استالینیسم ستیزی و استالینسم ستائی.

·        به زبان فلسفی در هر دو ترفند، ماهیت طبقاتی و ایدئولوژیکی واحدی بسته بندی شده است.

·        فرق هم نمی کند که سوبژکت های مربوطه بدان آگاه باشند و یا نباشند.

·        تعیین کننده در تئوری شناخت، جنبه اوبژکتیف است که محتوای شناخت را تشکیل می دهد:
·        به قول حریفی، سیبیت سیب را نه چیننده و کارنده و خورنده و بوینده سیب و نیت باطنی او، بلکه محتوای خود سیب، مولکول های شیمیائی خود سیب تشکیل می دهد.

·        خود استالینیسم ستیزان و استالینسم ستایان خواهران و برادران ما هستند و در دیالک تیک جبر و اختیار کار و زندگی می کنند.
·        برای من نه خود آنها، بلکه ایدئولوژی آنها مطرح است که خواه و ناخواه مهر طبقاتی معینی بر پیشانی دارد.
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر