مهم عجز فکری است و نه عجز جسمی
سرچشمه:
جوک های انگلیسی و تصاویر خوشایند
میم حجری
·
اگر کسی مثالی برای وارونه بینی،
وارونه اندیشی و وارونه نمائی و ضمنا عوامفریبی بجوید، لازم نیست که راه درازی طی
کند و جای دوری برود.
·
همین مثال مصور برای آشنائی با
مفهوم «وارونگی» کافی است:
·
حریف در روز روشن و در ملأ عام دست
به ریشه می برد و مسئله اساسی فلسفه را تحریف، وارونه و پا در هوا می سازد.
·
یعنی در لفافه مبارزه با شعور
وارونه، شعور وارونه اشاعه می دهد:
1
مهم عجز فکری است و نه عجز جسمی
·
او دیالک تیک ماده و روح را، دیالک
تیک وجود و شعور را، یعنی عام ترین و اصلی ترین دیالک تیک هستی را، یعنی مادر
دیالک تیک فلسفه را وارونه می سازد.
·
بدین طریق و ترفند، نقش تعیین
کننده در دیالک تیک ماده و روح (وجود و شعور) از آن روح (شعور) جا زده می شود.
2
·
در حالیکه حقیقت از قراری بکلی
دیگر است:
·
حقیقت این است که میان ماده و روح
(جسم و فکر) رابطه دیالک تیکی برقرار است و در این دیالک تیک، نقش تعیین کننده از
آن ماده (جسم) است.
3
·
این در تحلیل نهائی عجز جسمی است
که به عجز روحی و یا فکری منجر می شود:
·
کسی که از حواس درست و حسابی محروم
باشد، کسی که عاجز از دیدن، شنیدن، بوییدن، لمس کردن، کار کردن، حرف زدن و غیره
باشد، طبیعی است که کمیت و کیفیت سیگنال هائی که به مغز می فرستد، کمتر از کسی
باشد که ازیان توانائی ها محروم نیست.
4
·
شعور و روح در تحلیل نهائی بسته و
وابسته به ماده و وجود، توان فکری بسته و وابسته به توان جسمی تشکیل می شود و به
نوبه خود به توان جسمی خدمت می کند و نه برعکس.
5
·
حالا حتما حریفی خواهد گفت که چه
عیب دارد که کسی دیالک تیک ماده و روح و یا جسم و فکر (تن و جان) را وارونه کند؟
·
آسمان که با این ارزیابی غلط و یا
درست به زمین نمی آید.
6
·
در نگاه ساده و سرسری حق با حریف
است.
·
پاسح به نقش تعیین کننده در دیالک
تیک ماده و روح اما به پاسخ صرف محدود نمی ماند.
·
با پاسخ به نقش تعیین کننده در این
مادردیالک تیک، جهان بینی بشری رقم می خورد:
·
قایل شدن نقش تعیین کننده به روح
(فکر) آدمی را به اردوی ایدئالیسم سوق می
دهد که آخوندیسم یکی از شعبات آن است و قایل شدن نقش تعیین کننده به ماده (جسم) به
اردوی ماتریالیسم.
7
·
حالا حتما حریف دیگر خواهد گفت که
ماتریالیست و یا ایدئالیست بودن کسی که چیزی را عوض نمی کند.
متاع کفرر و دین بی
مشتری نیست:
گروهی آن، گروهی این
پسندند.
8
·
آره.
·
در نگاه ساده و سرسری چیزی عوض نمی
شود.
·
ولی وارونه بینی، وارونه اندیشی و
وراونه نمائی بهترین و مؤثرترین طریق و ترفند برای عوامفریبی است.
·
آخوندیسم ملی و بین المللی هم از
دیرباز به همین ترفند بشریت را خر کرده است و آب به آسیاب ارتجاع و بربریت ریخته است:
9
·
چون دیالک تیک ماده و روح (وجود و
شعور) را به میلیون ها شیوه و شکل می توان بسط و تعمیم داد:
·
یکی از این شیوه ها و شکل ها،
دیالک تیک هستی و خدا ست:
·
آنگاه خالق هستی طبیعی و اجتماعی
خدا جا زده می شود.
10
·
حریف دیگری حتما خواهد گفت که حالا
چه فرق می کند که بنی بشر خالق خدا تلقی شود و یا برعکس خدا خالق هستی بطور کلی و
ضمنا بنی بشر محسوب گردد.
11
·
در نگاه ساده و سرسری به مسئله
شاید حق با حریف باشد.
·
ولی آخوندیسم که به دلیل علافی و
وقتگذرانی به اختراع خدا نمی پردازد.
·
وقتی به ترفند سفسطه وجود خدای غیر
مادی نامرئی لامکان و لازمان و در حقیقت محال را قبولاند، خدای آخوند ساخته دست به
کار می شود و پیامبر و امام می فرستد و شیوه زندگی مورد علاقه آخوندیسم را و در
واقع طبقه حاکمه را دیکته می کند.
·
مثلا خدا معبود (ارباب برده دار)
جا زده می شود و بشریت نوکر برده وار و بعد جامعه به همان سان، به دو طبقه ارباب و
نوکر طبقه بندی می شود:
·
آنگاه اقلیتی بی رحم و خود خواه و
خونریز یوغ بردگی بر گرده اکثریتی «بی همه چیز» می نهد و دمار از روزگارش در می
آورد.
·
و رفته رفته فاجعه در ابعاد مهیبی
ادامه می یابد و اوج می گیرد.
·
به بهانه الله، جهاد فی سبیل الله
شروع می شود و جامعه و جهان به کشتارگاهی بی حد و سرحد استحاله می یابد.
·
جهان بینی حدیثی از این دست است.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر