۱۳۹۲ آذر ۱, جمعه

رویاروئی های ایدئولوژیکی هر روزه (98)


مهم عجز فکری است و نه عجز جسمی
سرچشمه:
جوک های انگلیسی و تصاویر خوشایند
میم حجری

·         اگر کسی مثالی برای وارونه بینی، وارونه اندیشی و وارونه نمائی و ضمنا عوامفریبی بجوید، لازم نیست که راه درازی طی کند و جای دوری برود.
·        همین مثال مصور برای آشنائی با مفهوم «وارونگی» کافی است:
·        حریف در روز روشن و در ملأ عام دست به ریشه می برد و مسئله اساسی فلسفه را تحریف، وارونه و پا در هوا می سازد.
·        یعنی در لفافه مبارزه با شعور وارونه، شعور وارونه اشاعه می دهد:

1
مهم عجز فکری است و نه عجز جسمی

·        او دیالک تیک ماده و روح را، دیالک تیک وجود و شعور را، یعنی عام ترین و اصلی ترین دیالک تیک هستی را، یعنی مادر دیالک تیک فلسفه را وارونه می سازد.
·        بدین طریق و ترفند، نقش تعیین کننده در دیالک تیک ماده و روح (وجود و شعور) از آن روح (شعور) جا زده می شود.

2
·        در حالیکه حقیقت از قراری بکلی دیگر است:
·        حقیقت این است که میان ماده و روح (جسم و فکر) رابطه دیالک تیکی برقرار است و در این دیالک تیک، نقش تعیین کننده از آن ماده (جسم) است.  

3
·        این در تحلیل نهائی عجز جسمی است که به عجز روحی و یا فکری منجر می شود:
·        کسی که از حواس درست و حسابی محروم باشد، کسی که عاجز از دیدن، شنیدن، بوییدن، لمس کردن، کار کردن، حرف زدن و غیره باشد، طبیعی است که کمیت و کیفیت سیگنال هائی که به مغز می فرستد، کمتر از کسی باشد که ازیان توانائی ها محروم نیست.

4
·        شعور و روح در تحلیل نهائی بسته و وابسته به ماده و وجود، توان فکری بسته و وابسته به توان جسمی تشکیل می شود و به نوبه خود به توان جسمی خدمت می کند و نه برعکس.

5
·        حالا حتما حریفی خواهد گفت که چه عیب دارد که کسی دیالک تیک ماده و روح و یا جسم و فکر (تن و جان)  را وارونه کند؟
·        آسمان که با این ارزیابی غلط و یا درست به زمین نمی آید.

6
·        در نگاه ساده و سرسری حق با حریف است.
·        پاسح به نقش تعیین کننده در دیالک تیک ماده و روح اما به پاسخ صرف محدود نمی ماند.
·        با پاسخ به نقش تعیین کننده در این مادردیالک تیک، جهان بینی بشری رقم می خورد:
·        قایل شدن نقش تعیین کننده به روح (فکر)  آدمی را به اردوی ایدئالیسم سوق می دهد که آخوندیسم یکی از شعبات آن است و قایل شدن نقش تعیین کننده به ماده (جسم) به اردوی ماتریالیسم. 

7
·        حالا حتما حریف دیگر خواهد گفت که ماتریالیست و یا ایدئالیست بودن کسی که چیزی را عوض نمی کند.

متاع کفرر و دین بی مشتری نیست:
گروهی آن، گروهی این پسندند.

8
·        آره.
·        در نگاه ساده و سرسری چیزی عوض نمی شود.
·        ولی وارونه بینی، وارونه اندیشی و وراونه نمائی بهترین و مؤثرترین طریق و ترفند برای عوامفریبی است.
·        آخوندیسم ملی و بین المللی هم از دیرباز به همین ترفند بشریت را خر کرده است و آب به آسیاب ارتجاع و بربریت ریخته است:

9
·        چون دیالک تیک ماده و روح (وجود و شعور) را به میلیون ها شیوه و شکل می توان بسط و تعمیم داد:
·        یکی از این شیوه ها و شکل ها، دیالک تیک هستی و خدا ست:
·        آنگاه خالق هستی طبیعی و اجتماعی خدا جا زده می شود. 

10
·        حریف دیگری حتما خواهد گفت که حالا چه فرق می کند که بنی بشر خالق خدا تلقی شود و یا برعکس خدا خالق هستی بطور کلی و ضمنا بنی بشر محسوب گردد.

11


·        در نگاه ساده و سرسری به مسئله شاید حق با حریف باشد.
·        ولی آخوندیسم که به دلیل علافی و وقتگذرانی به اختراع خدا نمی پردازد.
·        وقتی به ترفند سفسطه وجود خدای غیر مادی نامرئی لامکان و لازمان و در حقیقت محال را قبولاند، خدای آخوند ساخته دست به کار می شود و پیامبر و امام می فرستد و شیوه زندگی مورد علاقه آخوندیسم را و در واقع طبقه حاکمه را دیکته می کند.


·        مثلا خدا معبود (ارباب برده دار) جا زده می شود و بشریت نوکر برده وار و بعد جامعه به همان سان، به دو طبقه ارباب و نوکر طبقه بندی می شود:
·        آنگاه اقلیتی بی رحم و خود خواه و خونریز یوغ بردگی بر گرده اکثریتی «بی همه چیز» می نهد و دمار از روزگارش در می آورد. 
·        و رفته رفته فاجعه در ابعاد مهیبی ادامه می یابد و اوج می گیرد.
·        به بهانه الله، جهاد فی سبیل الله شروع می شود و جامعه و جهان به کشتارگاهی بی حد و سرحد استحاله می یابد.
·        جهان بینی حدیثی از این دست است.
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر