۱۳۹۲ آذر ۱, جمعه

سیری در گلستان سعدی (93)

 
 سعدی شیرازی 
 ( ۵۶۸ - ۶۷۱ هجری شمسی)
حکایت هفتم
(گلستان با ب اول، ص 27 ـ 28) 
تحلیلی از شین میم شین

قدر عافیت، کسی داند، که به مصیبتی گرفتار آید.

·        سعدی در این حکم، ضمنا تئوری انعکاس را به درستی مطرح می سازد.

1
·        مفهوم «عافیت» انعکاس عافیت و بهزیستی واقعی در آئینه ضمیر انسانی است.
·        به عبارت دیگر بهزیستی واقعی ببرکت عمل منطقی انتزاع، بصورت مفهوم «عافیت» در ذهن انسانی ساخته می شود و در قالب واژه «عافیت» (در زبان فارسی و یا عربی) و بصورت واژه های هم معنی دیگر در زبان های دیگر ریخته می شود:
·        مفهوم، محتوا ست و واژه، فرم و قالب در خور برای آن.

2
·        اما برای مفهوم «دانستن قدر عافیت» در عالم واقع معادل واقعی و مادی وجود ندارد.
·        این مفهوم محصول ناب تفکر بشری است.
·        این مفهوم در روند تفکر ساخته می شود، به عبارت دقیق تر استنتاج می شود.

3
·        انسان اندیشنده برای تشکیل مفهوم «دانستن قدر عافیت» راه دیگری پیش می گیرد.
·        او مثل فلاسفه ماتریالیستی ـ دیالک تیکی ضد دیالک تیکی عافیت، یعنی مصیبت را در نظر می گیرد و به برکت یک استنتاج (نتیجه گیری) بغرنج فکری به ارزش عافیت می رسد.
·        او بسان سعدی دیالک تیک مصیبت و عافیت را در نظر می گیرد و نقش تعیین کننده از آن مصیبت می داند.
·        حالا می توان به اهمیت غول آسای تعیین نقش تعیین کننده در هر دیالک تیک پی برد.  

4
·        او از تجربه مشخص و ملموس مصیبتی، این نتیجه را می گیرد که عافیت و تندرستی امری بسیار ارزشمند است.

5
·        سعدی انگار احکام خود را از پراتیک اجتماعی استخراج می کند و آنها را پس از پوشاندن جامه فکری و منطقی، دو باره در کوره پراتیک به محک می زند و صحت شان را با استناد به نتایج حاصل از پراتیک اجتماعی اثبات می کند:

6
·        قدر عافیت را کسی می داند که در زندگی عملی، مصیبتی را تجربه کرده باشد.

7
·        دلیل صحت این حکم سعدی، در حکایت غلام کشتی ندیده و مصیبت غرق شدن در دریا را نچشیده، تشریح می شود.

8
·        حافظ هم استثنائا همین کشف سعدی را تکرار می کند:

خوش بود، گر محک تجربه آید به میان
تا سیه روی شود، هر که در او غش باشد

·        حافظ  با این بیت، کشف سعدی را در رابطه با مقوله پراتیک، تأیید و تصدیق می کند:
·        معیار صحت و سقم افکار و دعاوی، پراتیک (عمل، تجربه، آزمون، آزمایش و امثالهم) است.
·        در قاموس حافظ، پراتیک (تجربه) محکی است که اندازه خلوص چیزها و آدم ها را تعیین می کند.
·        این نظر مطلقا درست سعدی و حافظ بر آموزه های کلاسیک های مارکسیسم ـ لنینیسم انطباق مطلق دارد.

9
·        مارکسیسم ـ لنینیسم و به عبارت دقیق تر، تئوری شناخت مارکسیستی ـ لنینیستی علاوه بر اینکه بسان سعدی و حافظ پراتیک را قاضی القضات رشوه نگیر در تعیین درجه حقیقت افکار می داند، ضمنا پراتیک را منشاء افکار می داند:
·        اندیشه در روند کار پدید می آید.
·        انسان در روند کار مادی و ببرکت کار مادی است که از عالم حیوانی به عالم انسانی عبور کرده است.

10
·        مارکسیسم ـ لنینیسم بدین طریق قانون دیالک تیکی پراتیک و تئوری را، دیالک تیک عمل و نظر را کشف و فرمولبندی می کند:
·        در دیالک تیک پراتیک و تئوری (عمل و نظر) نقش تعیین کننده در تحلیل نهائی از آن پراتیک (عمل) است، بی آنکه تئوری (نظر) هیچ واره و هیچکاره باشد.
·        تئوری نه تنها همدم و همره و همکار و همبای همیشگی پراتیک است، بلکه علاوه بر آن خادم و رهنمای صمیمی و صرفنظرناپذیر پراتیک است.
·        دستکم گرفتن تئوری بنی بشر را به جهنم الیم اشتباهات مهیب سوق می دهد.     
·        به قول لنین، «بدون تئوری انقلابی، جنبش انقلابی محال است.»

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر