نویسنده باید به هنگام نول نویسی انسان های زنده را خلق کند و نه کاراکترها
را.
کاراکترها کاریکاتور اند.
(ارنست همینگوی)
میم حجری
·
چرا و به چه دلیل؟
1
·
نویسنده انسان ها را خلق نمی کند.
·
بلکه منعکس می کند.
·
هنر فرمی از انعکاس واقعیت عینی
است.
2
·
انسان ها (و حتی جمادات و نباتات و
جانوران) فقط اگر کاراکترواره شوند، بلحاظ هنری بازتولید می شوند.
2
·
کاراکتر هنری مثلا نسترن، عبارت است از نسترن
الف
·
اولا با خصوصیات فردی عینی:
·
با خصوصیات اوبژکتیف، یعنی با
خصوصیات معین مستقل از هنرمند:
·
خصوصیات طبقاتی، سیاسی، اقتصادی،
فکری، فرهنگی، اخلاقی، ایدئولوژیکی و غیره
ب
·
ثانیا به اضافه آنچه که از نسترن در آئینه ضمیر هنرمند منعکس می شود و
از گردنه تخیل و شعور و شناخت و ایدئولوژی او می گذرد:
·
سوبژکتیف
3
·
انسان ها را اگر کاراکتر واره
نسازند، اثر هنری به چیزی بمراتب نازل تر از عکسی مکانیکی از آنها تنزل می یابد.
4
·
پاول در «مادر» گورکی فقط در هیئت کاراکتر وجود دارد.
·
پاول در عالم واقع وجود ندارد.
·
پاول انتزاع هنری گروهی از کارگران
روس است.
·
پاول انتزاعی است.
·
فقط در اثر هنری وجود دارد.
5
·
پاول کارگران ایدئالیزه گشته معینی
بلحاظ هنری است.
·
پاول نتیجه تقطیر استه تیکی ـ هنری
بخشی از کارگران روس است.
6
·
برای پیدا کردن پاول عینی و واقعی
باید از پاول ایدئال (در رمان «مادر») پا بیرون نهاد و به پاول های رئال و مشخص
رسید که هر کدام عناصر معینی از پاول را دارند.
7
·
همینگوی در این نقل قول، ظاهرا
نویسنده ها را نه به مثابه قشری اجتماعی
با تعلقات طبقاتی چه بسا متضاد، بلکه به مثابه تافته جدا بافته شناور بر فراز
طبقات اجتماعی تصور می کند.
8
·
کارگران روس را نه همه بسان گورکی،
بلکه هر هنرمندی بسته به جایگاه اجتماعی اش، یعنی بسته به خاستگاه و پایگاه طبقاتی اش، کاراکتریزه
می کند و به شکل اثر هنری (شعر، تندیس، نقاشی و نول و غیره) بازتولید می کند.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر