شین میم شین
سعدی
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 155 ـ 156)
ببرد از پریچهره زشتخوی
زن دیوسیمای خوش طبع، گوی
·
معنی تحت اللفظی بیت:
·
زن دیو روی خوش اخلاق بهتر از زن
زیبا روی بد اخلاق است.
·
سعدی در این بیت به مقایسه ای دست
می زند تا توضیح همه جانبه ای راجع به زن سرهم بندی کند:
·
سعدی درست در سنت مارکس در «کاپیتال»
پیش می رود:
1
·
او نخست دیالک
تیک چهره و خوی را توسعه می دهد.
2
·
بعد دیالک
تیک پری و دیو را
3
·
بعد، دیالک تیک خوش و
زشت را
4
·
و آخر سر، دیالک تیک
سیما و طبع را.
5
·
تا بسان مارکس، از ترکیب آنها دیالک
تیک مرکب فراگیرتری را تشکیل دهد:
·
سعدی بدین طریق، به فرمولبندی دیالک تیک پریچهره زشت خوی و دیوسیمای خوشطبع می پردازد
و نقش تعیین کننده را از آن دیوسیمای خوشطبع می داند.
6
·
این چیزی جز دیالک تیک مرکبی نیست
که مارکس ششصد سال بعد از شیخ شیراز در گرماگرم حلاجی سلول اصلی جامعه سرمایه داری
یعنی کالا انجام خواهد داد:
·
مارکس دیالک تیک فرم و محتوا را با
دیالک تیک نمود و ماهیت (ظاهر و باطن دیر آشنا) ترکیب خواهد کرد و دیالک تیک جدیدی
را به نام دیالک تیک فرم نمودین و محتوای ماهوی فرمولبندی
خواهد نمود و بسان چراغی برای توضیح مسائل به خدمت خواهد گرفت.
7
ببرد از پریچهره زشتخوی
زن دیوسیمای خوش طبع، گوی
·
هسته محتوائی اصلی این بیت سعدی
همان هسته محتوائی بیت زیر است:
صورت زیبای ظاهر هیچ نیست،
تا توانی سیرت زیبا بیار
8
·
این ادعا که صورت زیبای ظاهر (فرم نمودین) هیچ و سیرت زیبا (محتوای
ماهوی)، همه چیز است، حکمی متافیزیکی و ضد دیالک تیکی است، که محتوای ماهوی را مطلق می کند و
فرم نمودین را هیچ می شمارد.
·
این طرف دیگر مدال فرمالیسم (صورت
پرستی) است.
9
·
این نظر سعدی اما دارای هسته
معقولی است و آن اینکه در دیالک تیک فرم نمودین ومحتوای
ماهوی ـ در تحلیل نهائی ـ نقش تعیین کننده از آن محتوای
ماهوی ست.
·
قصد سعدی هم در واقع تأکید مؤکد بر
این حقیقت امر بی چون و چرا ست.
10
·
سعدی پیشاهنگ تفکر مفهومی در قرون وسطی است.
·
سعدی حدود ششصد سال پیش از انگلس و مارکس به کشف دیالک تیک عینی هستی دست می یابد.
·
او از مفاهیم متضاد، تسلیحات دیالک
تیکی برائی برای استدلال و اثبات صحت احکام خود تعبیه می کند، ولی به سبب وابستگی
طبقاتی و ایدئولوژیکی به نظام بنده داری و فئودالی گاهی آن را تخریب می کند.
11
·
او رد بیت فوق الذکر برای تأکید بر
اهمیت سیرت نسبت به صورت، دیالک تیک عینی ـ واقعی صورت و سیرت را از هم می گسلد،
سیرت را مطلق می کند و صورت را دور می اندازد تا بر اهمیت سیرت تأکید مؤکد ورزد.
12
·
همین کار را مارکس و انگلس هم می
کنند:
·
«وجود اجتماعی تعیین کننده شعور اجتماعی است
و نه برعکس.»
·
مارکس و انگلس اما در گرد و غبار
میدان نبرد ایدئولوژیکی فرصت آن را پیدا نمی کنند که بگویند، شعور اجتماعی نیز به
نوبه خود بر وجود اجتماعی تأثیری چه بسا عظیم می گذارد.
13
·
در میدان نبرد نمی توان به جزئیات
و فرعیات چه بسا بسیار مهم پرداخت.
·
بعدها انگلس در مکاتبات خویش توضیح
می دهد که در این زمینه باید از مفهوم «در تحلیل نهائی» بهره برگرفت:
·
وجود اجتماعی در تحلیل نهائی تعیین
کننده شعور اجتماعی است.
·
این بدان معنی است که شعور اجتماعی
هیچ واره و هیچ کاره نیست.
·
در دیالک تیک عینی هستی اصولا قطب
هیچ واره، هیچکاره و تماشاچی نداریم.
·
بعدها لنین با صراحتی شگرف اعلام
می دارد که «بدون تئوری انقلابی (فرمی از شعور اجتماعی)، جنبش انقلابی (فرمی از
وجود اجتماعی) نمی تواند وجود داشته باشد» و ضمنا تأکید می ورزد که تئوری انقلابی
باید به میان مردم برده شود.
·
در غیر اینصورت حرکات اجتماعی مردم
خودپو خواهند ماند و به گمراه خواهند رفت.
14
ببرد از پریچهره زشتخوی
زن دیوسیمای خوش طبع، گوی
·
سعدی اما علیرغم نیت باطنی اش، با
این کار به قهقرای متافیزیکی (ضد دیالک تیکی) سقوط می کند و به دست خود چشمان خود
را از کاسه سر بیرون می آورد و خود را کور می کند.
·
او در این بیت، «زن دیوسیمای
خوشطبع» را بر زن «پریچهره زشتخو» ترجیح می دهد.
15
·
واقعیت این است که هر دو زن مورد
نظر سعدی ایدئالیزه شده، انتزاعی، ترکیبی از افراط و تفریط اند و غیر واقعی اند.
·
زن دیوسیما چهره دیو دارد و مظهر
نهایت زشتی است و ضمنا خوشطبع است.
·
حتی خود سعدی، به مثابه معلم اخلاق،
حاضر نخواهد بود با چنین موجودی یک لحظه روزگار بگذراند و حافظ او را حتی به صدها فرسنگی خانه خود راه نخواهد داد.
·
اگر دلیلی بر این ادعا می خواهید
غزلیات حضرات را زیر ذره بین تحلیل بگذرانید:
·
موضوع اصلی این غزلیات جز صورت زیبا،
جز وصف زیبائی ظاهری یار و حرکت و نشست و برخاست و ناز و عشوه فروشی و می ریزی او
نیست.
·
ما این جنبه ها را درتحلیل غزلیات
سعدی و حافظ مورد بررسی قرار خواهیم داد.
16
·
سعدی و حافظ و هزاران شاعر نر و
ماده دیگر برای دست یافتن بر آستان زن و یا مرد «پری چهره زشتخو» از روی جسد خود و
خرد خود می گذرند.
·
برای آنها تنها چیزی که اهمیت دارد
و از مطلقیت بی چون و چرائی برخوردار است،
پریچهرگی است، نه خوی و خصال نیکو.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر