شیخ فخرالّدین همدانی و یا
عراقی (۶۱۰ ـ ۶۸۸ ه. ق.،)
شاعر، عارف
تحلیلی از شین میم شین
پیشکش به شهنار
در کوی خرابات، کسی را که نیاز است
هشیاری و مستی اش همه عین نماز است
آنجا نپذیرند صلاح و ورع، امروز
آنچ از تو پذیرند در آن کوی، نیاز است
اسرار خرابات بجز مست نداند
هشیار چه داند که در این کوی، چه راز است؟
تا مستی رندان خرابات بدیدم
دیدم به حقیقت که جز این کار مجاز است
خواهی که درون حرم عشق خرامی؟
در میکده بنشین که ره کعبه دراز است
هان، تا ننهی پای در این راه به بازی
زیرا که در این راه، بسی شیب و فراز است
از میکدهها نالهٔ دلسوز برآمد
در زمزمهٔ عشق ندانم که چه ساز است؟
در زلف بتان تا چه فریب است، که پیوست
محمود، پریشان سر زلف ایاز است
ز آن شعله که از روی بتان حسن تو افروخت
جان همه مشتاقان در سوز و گداز است
چون بر در میخانه مرا بار ندادند
رفتم به در صومعه، دیدم که فراز است
آواز ز میخانه برآمد که عراقی
درباز، تو خود را که در میکده باز است
هشیاری و مستی اش همه عین نماز است
آنجا نپذیرند صلاح و ورع، امروز
آنچ از تو پذیرند در آن کوی، نیاز است
اسرار خرابات بجز مست نداند
هشیار چه داند که در این کوی، چه راز است؟
تا مستی رندان خرابات بدیدم
دیدم به حقیقت که جز این کار مجاز است
خواهی که درون حرم عشق خرامی؟
در میکده بنشین که ره کعبه دراز است
هان، تا ننهی پای در این راه به بازی
زیرا که در این راه، بسی شیب و فراز است
از میکدهها نالهٔ دلسوز برآمد
در زمزمهٔ عشق ندانم که چه ساز است؟
در زلف بتان تا چه فریب است، که پیوست
محمود، پریشان سر زلف ایاز است
ز آن شعله که از روی بتان حسن تو افروخت
جان همه مشتاقان در سوز و گداز است
چون بر در میخانه مرا بار ندادند
رفتم به در صومعه، دیدم که فراز است
آواز ز میخانه برآمد که عراقی
درباز، تو خود را که در میکده باز است
پایان
·
این
اولین اثر از عرفای ایرانی است، که ما قصد
تحلیل آن را داریم.
·
هدف ما
آشنائی با عرفان و ضمنا تمرین تفکر مفهومی است.
·
ما این
شعر عراقی را نیز نخست تجزیه و بعد حتی الامکان تحلیل خواهیم کرد:
در کوی خرابات، کسی را که نیاز است
هشیاری و مستی اش همه عین نماز است
·
معنی تحت
اللفظی بیت:
·
کسی که
در کوی خرابات اهل نیاز باشد، هشیاری و بی هوشی اش یکسان است.
1
·
عراقی در
این بیت، دیالک تیک آگاهی و بی هوشی را به شکل دیالک تیک هشیاری و مستی بسط و
تعمیم می دهد و سلب عینیت و عامیت و عملا سلب دیالک تیکیت (دیالک تیک وارگی) می کند.
·
چرا سلب
عیینت و چرا سلب عامیت و چرا سلب دیالک تیکیت؟
الف
·
او دیالک
تیک هشیاری و مستی را سلب عینیت می کند، برای اینکه دیالک تیک چیزها، پدیده ها و
سیستم های هستی، اوبژکتیف (عینی) اند و نه سوبژکتیف.
·
به همین دلیل نمی توان و نباید آنها را بدلخواه و بسته به میل و هوس خویش دستکاری کرد و
ادعا نمود که اینجا چنین اند و آنجا چنان.
·
اوبژکتیف و یا عینی اصولا به چیزی اطلاق می شود که بی اعتنا
به میل و هوس و خواست و منافع این و آن و حتی بی اعتنا به بود و نبود این و آن، وجود
دارد.
ب
·
عراقی از
سوی دیگر دیالک تیک هشیاری و مستی را سلب عامیت می کند، برای اینکه دیالک تیک چیزها، پدیده ها و سیستم
های هستی عام اند و در همه عرصه های مربوطه معتبرند.
·
از این رو نمی توان و نباید گفت که در کوی خرابات دیالک چیزها چنین اند و در خارج از خرابات، چنان.
ت
·
عراقی از
سوی دیگر او دیالک تیک هشیاری و مستی را بسته
به چند و چون روانی این و آن سلب اعتبار و عینیت می کند.
·
بزعم او، اگر
کسی در کوی خرابات اهل نیاز باشد، دیالک تیک عینی هشیاری و مستی ول معطل است و بطور
اوتوماتیک از اعتبار ساقط می شود.
پ
·
عراقی ضمنا
میان دو قطب دیالک تیک هشیاری و مستی علامت تساوی می گذارد و بدین طریق تضاد فی
مابین را انکار می کند و نتیجتا آن را سلب دیالک تیکیت می کند.
2
در کوی خرابات، کسی را که نیاز است
هشیاری و مستی اش همه عین نماز است
هشیاری و مستی اش همه عین نماز است
·
می توان
گفت که عراقی در این بیت، در سنت عرفان و عرفا، دیالک تیک آگاهی و بی هوشی (دیالک
تیک هشیاری و مستی) را تخریب می کند و در کوی خرابات میان دو قطب دیالک تیک یاد
شده علامت تساوی می گذارد.
·
این کردوکار او اما به چه معنی است؟
3
·
این
کردوکار عرفان و عرفا به معنی مطلق کردن وحدت و انکار خودسرانه و قلدرانه تضاد در
دیالک تیک عینی هستی است.
·
برای اینکه هشیاری و مستی به مثابه دو قطب دیالک تیک یاد
شده، همزمان و همیشه هم در وحدت با هم اند و هم در تضاد با هم.
·
یکسان قلمداد کردن اقطاب دیالک تیکی، نوعی تبهکاری تئوریکی
(نظری) است، نوعی عوامفریبی است.
·
سلب دیالک تیکیت از چیزهای هستی و یا تخریب دیالک تیک عینی اما
به چه معنی است؟
4
·
دیالک
تیک همه جا و همواره با خرد دست در دست می رود.
·
از این رو، تخریب
یکی قاعدتا به معنی تخریب دیگری است.
·
به همین دلیل است که عرفان فرمی از خردستیزی است.
·
عرفان عوامفریبی چپ نمایانه است.
·
عرفان از این نقطه نظر، بمراتب بدتر، باطل تر، ارتجاعی تر،
ضد علمی تر و مخرب تر از مذاهب رسمی است.
·
چرا و به
چه دلیل؟
5
جهان وارونه
·
به این
دلیل که مذاهب رسمی به مثابه نمایندگان ایدئالیسم عینی، دیالک ماده و روح (وجود و شعور)
را برسمیت می شناسند و دست به تخریب آن نمی زنند، بلکه آن را فقط وارونه می سازند.
·
یعنی نقش تعیین کننده را از آن روح (خدا) قلمداد می کنند.
·
به همین دلیل مذاهب را شعور وارونه می نامند.
6
·
عرفان
اما با چپ نمائی، انقلابی نمائی، افاده فروشی و با نخوت و هارت و پورت تام و تمام،
میان ماده و روح (وجود و شعور) علامت تساوی می گذارد و از پاسخ صریح و صادقانه به
مسئله اساسی فلسفه یعنی به مسئله تقدم و یا تأخر ماده بر روح اجتناب می ورزد.
·
عوامفریبی غلیظ عرفان و جاذبه کهربائی آن برای فلسفه
امپریالیسم همین جا ست.
7
·
به همین
دلیل، مبارزه بر ضد خردستیزی خاص عرفان و بازکردن مشت عوامفریب عرفای رنگارنگ،
استعداد، انرژی و پیگیری خارق العاده می طلبد.
8
در کوی خرابات، کسی را که نیاز است
هشیاری و مستی اش همه عین نماز است
هشیاری و مستی اش همه عین نماز است
·
نیاز اما
به چه معنی است که اهل نیاز بودن دیالک تیک عینی را سلب دیالک تیکیت می کند؟
·
نیاز در
فرهنگ واژگان فارسی به معانی زیر آمده است:
·
حاجت
·
میل و خواهش
·
عشق و
آرزو
9
·
منظور
عراقی از اهل نیاز بودن، به احتمال قوی اهل عشق بودن است.
·
این جادوی عشق کذائی الهی است که دیالک تیک هشیاری و مستی
را در کوی خرابات سلب دیالک تیکیت می کند.
·
می توان گفت که عراقی دیالک تیک غریزه و عقل را به شکل دیالک
تیک عشق و عقل بسط و تعمیم می دهد و
نقش تعیین کننده را از آن عشق می داند.
·
این همان تز معروف عرفان است:
·
«پای استدلالیان چوبین بود!»
·
مرگ بر عقل اندیشنده!
·
زنده باد عشق فریبنده!
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر