سیاوش
کسرائی
( 1305 ـ 1374) (اصفهان ـ وین)
تحلیلی
از شین میم شین
ای نازینن من،
گل صحرایی
ای آتشین شقایق پرپر
ای پانزده پر متبرک
خونین
بر باد رفته از سر
این ساقه جوان،
من زیست می دهم به
تو در باغ خاطرم
من در درون قلبم ـ در
این سفال سرخ ـ
عطر امیدهای تو را
غرس می کنم
من بر درخت کهنه
اسفند می کنم به شب عید
نام سعید سفیدت را
ای سیاهکل ناکام
·
این بند شعر سرشار تصاویر زیبا ست:
1
ای نازینن من
·
سیاوش با این تصویر، رفتار احساسی ـ عاطفی پدری را تبیین می دارد.
·
او گروه
سیاهکل را به مثابه فرزندان خود تلقی می
کند و با لحنی سرشته به احساس و عشق و عاطفه، «نازنین
من» خطاب می کند.
·
با این مفهوم رابطه شاعر با گروه
سیاهکل تبیین می یابد:
·
رابطه ای ارگانیک از
جنس رابطه پدر با فرزند.
·
تجلی و تجسم عالی ترین،
بی آلایش ترین و ناب ترین عشق ها.
2
ای نازینن من،
گل صحرایی
·
سیاوش با تصور و تصویر «گل صحرائی» گروه سیاهکل را به گل خود رو تشبیه می کند.
·
گل صحرائی گلی وحشی است.
·
دانه آن را باغبانی نکشته، آبیاری
اش نکرده و پس از گذار آن از عالم دانه به عالم گل، با مهربانی سرشته به مسئولیت
شناسی تحت نظارت و حفاظت و پرستاری و پرورش صبورانه مدام قرار نداده است.
3
·
می توان گفت که سیاوش میان گل باغ و گلخانه و گل
صحرائی تفاوت قائل می شود و علیرغم عشق به هر دو، اولی
را خودی تلقی می کند و دومی را بیگانه.
·
چرا و به چه دلیل ما
به این نتیجه می رسیم؟
4
·
برای اینکه سیاوش در شعر دیگری و
بی شک نه فقط در آن شعر، یاران همسنگر خود را گل های باغ و گلخانه می نامد و تشکیلات سیاسی پرولتاریا
را گلدان های بلورین و باغ آرزو پرورده:
چون دررسد
هنگام
·
گیرم که گلدان بلورین را،
·
گیرم که گلدان های این گلخانه
را بر سنگ بشکستند
·
خیل گرازان را
·
گیرم، به باغ آرزو پرورده ما در
چرا بستند
·
با آنچه در راه است
·
ترفند بیهوده است
·
بر یورش او هیچ رهبندی
نمی پاید
·
چون در رسد هنگام
·
با موکبش پر گل
·
بهار جاودان از راه می آید.
پایان
5
ای نازینن من،
گل صحرایی
·
این اما بدان معنی است که ذره ذره
شعر سیاوش به تئوری سرشته است:
·
تصاویر سیاوش مفاهیمی اندیشیده و
پخته و سنجیده اند.
·
اکنون این سؤال پیش می آید که
رابطه میان گل صحرائی و گل باغ و گلخانه از چه
قرار است و تفاوت آندو چیست و چرا سیاوش علیرغم علاقه به هر دو دل به دومی می بندد
و باغبانی پیشه می کند و نه صحرا گردی و کوه نوردی؟
6
ای نازینن من،
گل صحرایی
·
برای درک تفاوت و حتی تضاد گل صحرائی و گل باغ و گلخانه باید شناخت افزار دیالک تیکی موسوم به دیالک تیک آگاهی و خودپوئی را به خدمت گرفت:
الف
·
خودپوئی، در زبان محاوره ای به معنی خود به خودی بکار
می رود.
·
خودپوئی به طرز تفکر و طرز رفتاری اطلاق می
شود، که بطور غریزی ـ بدوی، بدون تأمل و تعقل زیاد صورت می گیرد.
·
خودپوئی در فلسفه و جامعه شناسی مارکسیستی ـ لنینیستی اهمیت مفهومی خاصی کسب کرده است:
·
اصطلاح خودپوئی اینجا
بیانگر کیفیت اجتماعی معین عمل افراد، گروه ها
و طبقات اجتماعی و یا کیفیت روندهای اجتماعی است، که از این اعمال ناشی می شوند.
ب
·
ضد خودپوئی، عبارت است
از آگاهی که بیانگر کیفیت
اجتماعی عمل و یا کیفیت اجتماعی روندهای توسعه اجتماعی است.
·
مفهوم «آگاهی» را نباید با مفهوم «شعور» یکی گرفت که مستقلا
مورد بحث قرار گرفته است.
·
کردوکار عملی انسانها، اگرچه در رابطه با نتایج مستقیم آن،
همیشه با شعور و سازماندهی هدفمند همراه است، ولی چون آن در سیستمی از مناسبات
اجتماعی و روابط طبقاتی انجام می یابد و به تأثیرات و نتایج اجتماعی معین منجر می
شود، تعین کیفی تمام ـ اجتماعی به خود می گیرد.
·
مفاهیم «خودپوئی» و «آگاهی» بر این مبنا مطرح می شوند.
ت
·
اگر عمل فردی و دسته جمعی، با شعور
کامل نسبت به تأثیرات دوربرد اجتماعی و تاریخی مهم آن صورت گیرد، اگر در تعیین هدف
و سازماندهی، قصد تحقق این تأثیرات در میان باشد و اگر روی هم رفته جامه عمل
بپوشد، آنگاه از «عمل آگاهانه» و یا «روند آگاهانه» سخن می رود.
پ
·
عمل اجتماعی افراد، گروه ها و طبقات و یا روندهای
اجتماعی ناشی از آن، وقتی «خودپو» نامیده می شود،
که علاوه بر نتایج مستقیم برنامه ریزی شده و از مغز انسانی گذشته، در عین حال
بناگزیر و بطور ناخواسته و بدون داشتن قصد و نیت قبلی، نتایج و تأثیرات دوربرد مهم
دیگری پدید آیند، تأثیرات و نتایجی که سوبژکت
هرگز نمی توانسته پیش بینی کند.
·
خودپوئی را نباید با عدم وجود شعور یکی پنداشت.
ث
·
صرفنظر از اینکه انسان همواره به مثابه یک موجود شعورمند و هدفمند عمل می کند، خودپوئی می تواند، هم از آنجا ناشی شود، که سوبژکت عمل، اصلا تصوری از تأثیرات دوربرد اجتماعی عمل
خود نداشته باشد و هم از آنجا ناشی شود، که سوبژکت عمل،
تصوری وارونه و یا شعور
آلوده به توهم از این تأثیرات دوربرد داشته باشد.
ج
·
خودپوئی و آگاهی تضاد مجردی را تشکیل نمی دهند.
·
آندو بطور بی واسطه رو در روی هم قرار نمی گیرند، بلکه
بواسطه پل هائی با همدیگر رابطه برقرار می کنند.
·
عمل افراد قاعدتا در مرز این دو وجه
افراطی صورت می گیرد.
·
آن سان که گاهی یکی و گاهی دیگری مسلط می
شود و برای عمل، نقش تعیین کننده به عهده می گیرد.
·
باید ـ بویژه ـ توجه داشت، که در اینجا هم پشت سرعمل خودپو، منافع طبقاتی قرار دارند و لذا عمل خودپو خصلت طبقاتی دارد.
ح
·
تغییرات و تحولات انقلابی با جنبش های توده ای ساده آغاز
می شوند که بیانگر تضادها و نارضایتی های اجتماعی عمیق و نشانگر خواست مردم نسبت
به تغییر شرایط اجتماعی موجود است.
·
جنبش های خودپوئی از
این دست، متناسب با نیازهای تاریخی و اهداف طبقاتی، امکانات ارزشمندی را برای بالا
بردن سطح آگاهی و سازماندهی عمل آگاهانه توده ها در اختیار حزب طبقه کارگر قرار
می دهند.
·
از این رو ست که لنین، خودپوئی را «فرم نطفه ای آگاهی»
می نامد.
خ
·
خودپوئی، اما با این حال، عملی معیوب، نارسا و بی هدف است که می تواند تأثیرات
زیانباری به جا گذارد و مورد سوء استفاده نیروهای ارتجاعی و ضد انقلابی قرار گیرد.
·
از این رو ست، که حزب طبقه کارگر باید با کار پیگیر سیاسی ـ ایدئولوژیکی و
سازمانی خود،
جنبش توده ها را از مرحله خودپوئی به مرحله آگاهی ارتقا دهد.
د
·
به قول لنین، «کمونیست ها به خودپوئی دل نمی بندند.
·
آنها به توده مردم عمل سازمان یافته،
هدفگرا، وحدتمند، بموقع و سنجیده را می آموزند.
·
وظیفه کمونیست ها «مبارزه بر ضد خودپوئی است.»
·
هرگونه ستایشی از جنبش خود به خودی، هر تلاشی
در جهت سوق دادن جنبش کارگری از سطح موجود آگاهی به خودپوئی، هر تلاشی برای بی اعتبار کردن نقش رهبری و
سازماندهی حزب مارکسیستی ـ لنینیستی، از سنگر ارتجاع امپریالستی و ضد انقلاب سر در
می آورد.
·
مراجعه کنید به دیالک تیک آگاهی و خودپوئی در تارنمای دایرة المعارف روشنگری و
مجله هفته
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر