سعدی شیرازی
( ۵۶۸ - ۶۷۱ هجری شمسی)
سعدی
بیابمت که ببینم، کدام زهره و یارا؟
روم که بی تو نشینم، کدام صبر و جلادت؟
·
معنی تحت اللفظی:
·
شهامت و توانائی لازم را برای
یافتنت و دیدنت ندارم.
·
اما در عین حال، برای رفتن و
صرفنظر از دیدنت هم توان و تحمل لازم را در خود نمی بینم.
1
·
سعدی در این بیت نیز رابطه عاشق و
معشوق را تصور و تصویر می کند:
·
عاشق کلافه است:
·
نه قادر به یافتن و دیدن معشوق
کذائی است و نه قادر به صرفنظر از او ست.
·
چرا و به چه دلیل؟
2
بیابمت که ببینم، کدام زهره و یارا؟
روم که بی تو نشینم، کدام صبر و جلادت؟
·
به این دلیل که فاقد زهره و یارا و صبر و جلادت است.
·
به عبارت دیگر نه توان جسمی دارد و
نه یارای روحی، روانی و فکری.
·
وقتی گفته می شود که عاشقتصویر سعدی
و حافظ و غیره برده تصویر، رعیت تصویر و گداتصویر است، به همین دلیل است:
·
عاشق در قاموس حضرات موجود علیل و
ذلیل و بی همه چیز مادی و معنوی است:
·
آدم واره ای تهی از ارج و ارزش و
عزت انسانی است.
3
·
حتما حریفی خواهد گفت:
·
«باشد.
·
مگر چه عیب و ایرادی دارد؟
·
شعر است و شاعر باید «آزاد» باشد و
هرچه دلش می خواهد ببافد.»
·
ظاهرا حق با حریف است:
·
کسی نباید عیب کسی را کشف و افشا
کند.
·
کسی نباید برای این و آن تعیین
تکلیف کند.
·
بویژه برای کسانی که دیگر زنده
نیستند تا از خود دفاع کنند و علاوه بر آن، دکترهای دانشگاهی و ابرشعرائی از قبیل
شاملو و غیره در مدح شان کلی غزل و قصیده سروده اند، مصاحبه کرده اند و کتاب نوشته
اند.
4
·
حق با حریف است.
·
ما هم کسی نیستیم که برای کسی
تعیین تکلیف کنیم.
·
مسئله فقط اینجا ست که طبقه حاکمه مصلحت
در آن دیده که اشعار آنها را حتی در کتب درسی منتشر کند.
·
در این صورت اشعار شعرای مرده و یا
زنده نقش تربیتی به عهده می گیرند و عاشقتصویر نظامات برده داری و فئودالی در
نظامات مابعد نیز تعمیم داده می شود و جامعه به لجن کشیده می شود.
·
در این صورت عشق به چیزی مخرب و جامعه
ستیز و ضد هومانیستی بدل می شود.
·
در این صورت معصومین بی شعور جامعه
خیال می کنند که عاشق باید علیل و ذلیل و گدا واره و بی همه چیز باشد.
·
تفاله یک آدم زنده و واقعی باشد.
4
·
در این صورت است که اشعار عاشقانه ای
چه بسا با محتوای همین شعر سعدی سروده می شوند.
·
شعر زیر نمونه ای است:
شایا تجلی
لیلا
گريزى از زمستان
به بهارى كه از تو
خواهم داشت
اگر بيايى
و
بمانى
كه مرا با تو
پيوندى است ناگسستنى
چونان عصيانِ
فريادها
و زندگى
تنفسِ باران در رگ
هاى زمين
عاشقانه اى
تكرار می شود
اگر تو بخواهى!
·
رابطه عاشق و معشوق در این شعر نیز
تصور و تصویر می شود:
1
·
پیش شرط گریز مجنون قرن بیست و یکم
از زمستان به بهار، آمدن معشوق است.
·
اگر مفهوم «گریز از زمستان به بهار»
را تعمیم دهیم به جهان بینی عقب مانده پنهان در این شعر پی می بریم:
·
معشوق در این صورت به مقام مهدی
موعود ارتقا داده می شود تا بیاید و از زمین آلوده، بهشت برینی اعجاز کند.
·
بحث در باره شیوه تحول زمین به
بهشت برین از سوی مهدی موعود خود حدیثی دیگر است.
·
چون تنها ساز و برگ تحول، شمشیر برائی
است که او حمل می کند.
2
لیلا
گريزى از زمستان
به بهارى كه از تو
خواهم داشت
اگر بيايى
و
بمانى
·
فقط باید مخاطب عاشق کذائی بود و از وحشت به خود پیچید و از زندگی سیر شد:
·
معشوق نه تنها باید بیاید تا عاشق
علیل بتواند از زمستان به بهار بگریزد، بلکه علاوه بر آن، باید بماند.
·
توسعه و تکامل تئوری عشق سعدی و
حافظ بطور منطقی می بایستی به همین جا هم بکشد:
·
اگر عاشق سعدی علیل و ذلیل است و
قادر به هیچ کاری نیست، عاشق شایا تجلی بمراتب وابسته تر، ذلیل تر، علیل تر و حتی
پر روتر و حریص تر است.
3
·
عاشق سعدی واقع بین تر بود و به
دیدن معشوق کذائی راضی.
·
عاشق شایا تجلی اما از قبیله کنه
است و دست بردار نیست.
·
چون علاوه بر ناتوانی از رفتن و
دیدن لیلا، قصد به زنجیر کشیدن او را دارد.
·
مجنون دیگر توان رفتن هم حتی ندارد.
·
در قرن بیست ویکم لیلا باید بیاید
و بماند.
·
چرا و به چه دلیل؟
4
كه مرا با تو
پيوندى است ناگسستنى
·
دلیل مجنون در این بند شعر بسته
بندی شده است:
·
مجنون چلاق با لیلی پیوند ناگسستنی
دارد.
·
وقتی می گویند، حریف حرف دهنش را
حتی نمی داند، منظور همین است:
·
چون کسی که با کسی رابطه ناگسستنی دارد،
قاعدتا نباید نیازی به دعوت او به آمدن و ماندن داشته باشد.
·
اما تصور شاعر از پیوند ناگسستنی
شنیدنی است:
5
كه مرا با تو
پيوندى است ناگسستنى
چونان عصيانِ
فريادها
و زندگى
تنفسِ باران در رگ
هاى زمين
·
پیوند ناگسستنی مجنون از جنس عصیان
فریادها ست.
·
معلوم نیست که به چه دلیل عصیان کذائی
فریادها تجسم پیوند ناگسستنی اند و منظور از « و زندگى تنفسِ باران در رگ
هاى زمين» چیست؟
·
وقتی از نقش تربیتی منفی شعر سخن
می رود، منظور همین است.
·
به بهانه عشق، ساده ترین رابطه
میان انسانی تحریف و تخریب می شود.
6
عاشقانه اى
تكرار می شود
اگر تو بخواهى!
·
این بند شعر نه بلحاظ دستور زبانی
درست است و نه معنی دارد.
·
ضمنا اگر منظور مجنون از مفهوم عاشقانه، عملیات
عشقی باشد، بازهم خود مجنون قادر به تصمیمگیری برای عشق بازی نیست:
·
عاشقانه کذائی فقط به شرطی می
تواند تکرار شود که معشوق بخواهد:
·
بدین طریق، باز هم در سنت سعدی و
حافظ، معشوق همه کاره مطلق تصور می شود که هم باید به پای خود بیاید، هم باید
بماند و هم باید بخواهد.
·
عاشق دموکراتی از این دست را مادر
زنی نیست که آرزو نکند.
·
البته اگر نگران تهیه نان سفره و آب
کوزه لیلا نباشد.
·
چون لیلای کذائی باید چیزی هم
بخورد و بنوشد و بپوشد تا بتواند برود و بماند و بخواهد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر