۱۳۹۲ مهر ۱۸, پنجشنبه

تحلیلی بر شعر «به سرخی آتش به طعم دود» از سیاوش کسرائی (8)



سیاوش کسرائی
( 1305 ـ 1374) (اصفهان ـ وین)
 تحلیلی از شین میم شین

آیا دوباره دستی
از برترین بلندی جنگل
از دره های تنگ
ـ صندوقخانه های پنهان این بهار ـ
از سینه های سوخته صخره های سنگ
گلخارهای خونین خواهد چید؟

·        معنی تحت اللفظی:
·        آیا دوباره دستی در قله های جنگل و در دره های تنگ که صندوقحانه های پنهان این بهارند، از سینه های سوخته صخره ها گلخارهای خونین خواهد چید؟

1

·        تصاویر سیاوش در این بند شعر در عین زیبائی به اندوه عظیمی سرشته اند:
·        دره های جنگل به صندوقخانه های پنهان بهار تشبیه می شوند.

·        چرا و به چه دلیل؟
2

·        احتمالا به این دلیل که سیاوش شهدای سیاهکل را به در و گوهر تشبیه می کند.
·        در و گوهری در هیئت گلخارهای خونین.
·        به همین دلیل است که او از صندوقخانه های بهار سخن می گوید.

3
از سینه های سوخته صخره های سنگ

·        سیاوش در این تصویر احتمالا صخره های سنگ را هومانیزه (انسان واره)  می کند و یا حتی مادر واره تصور می کند .
·        آن سان که انگار در سینه های شان فرزندان گل واره در حال شیر خوردن اند، گل هائی که با گل های معمولی فرق دارند:
·        گل هائی که خار خونین دارند.  

4
آیا دوباره دستی
از سینه های سوخته صخره های سنگ
گلخارهای خونین خواهد چید؟

·        سؤال این است که چرا سیاوش از واژه «دو باره» استفاده می کند؟

·        احتمالا سیاوش با واژه «دوباره»  نه فقط از غم  عظیم خویش در سوگ جوانان پرده برمی دارد، بلکه علاوه بر آن از نگرانی بحق خویش نیز.
·        هراس سیاوش احتمالا از مد شدن و مطلق شدن شیوه معینی از مبارزه و برباد رفتن بیهوده سرخترین گلهای خلق است.
·        هراس سرشته به اندوه سیاوش از چیده شدن لاینقطع گلخارهای خونین از قله ها و صخره ها و دره ها ست.

آیا هنوز هم
آن میوه یگانه آزادی
آن نوبرانه را
باید درون آن سبد سبز جست و بس؟

·        سیاوش در این بند شعر منظور خود را از صراحت می گذراند و حدس ما را تأیید می کند:
·        جست و جوی میوه یگانه آزادی در سبد سبز.

1

·        سبد سبز به احتمال قوی، تصور و تصویر دیگری از جنگل سیاهکل است.
·        ضمنا جوانان فدائی به میوه های نوبر آزادی تشبیه می شوند که در این سبد سبز جا داشته اند.

2

·        سؤال سیاوش حاوی اندوهی سرشته به یأس و هراس است.
·        سیاوش به احتمال قوی، از جو پسیکولوژیکی جامعه خبر دارد:
·        جو معروف به جو چریکی!
·        هراس سیاوش احتمالا از شکستی دیگر است.

3

·        سیاوش نتیجه منفی این شیوه مبارزه را حتی پیش بینی می کند و یا حداقل حدس می زند.
·        به همین دلیل از کال ماندن «میوه یگانه آزادی»، «نوبرانه» وارگی آن در سبد سبز سخن می گوید.
·        سخن سیاوش از تلاش عبثی دیگر، خطائی دیگر و شکستی دیگر است.
·        از دست رفتن نیروهای مادی جنبش رهائی بخش، از ریخته شدن خون گرانبهای بی جانشین از اندام ضعیف پیشاهنگ و به تأخیر افتادن هرچه بیشتر تولد خجسته آزادی.
·        اکنون بهتر می توان دید که سیاوش جوانان فدائی را خودی تلقی می کند و نه بیگانه.
·        سرخ تلقی می کند و نه سیاه.

4

·        سیاوش ـ بی کمترین تردید ـ به دیالک تیک پیشاهنگ و توده وقوف دارد و به اهمیت نقش پیشاهنگ در نبرد دشوار رهائی بخش نیز.
·        دیالک تیک پیشاهنگ و توده بسط و تعمیم دیالک تیک شخصیت و تاریخ (پله خانوف) است که خود به نوبه خود بسط و تعمیم دیالک تیک جزء و کل است.  
·        سیاوش ـ بی شباهت به همه شعرای خود خواه خرده بورژوا که جوانان ساده دل را شیر می کنند و به جوخه های اعدام می فرستند و بعد در سوگ شان، مرثیه ای بلند بالا می سرایند و نعره درد آنان را به حساب خود می گذارند و باد در غبغب می کنند ـ از مرگ عزیزان خلق رنجی عظیم می برد.

با باد شیونی است
در بادها زنی است، که می موید
در پای گاهواره این تل و تپه ها
غمگین زنی است که لالایی می گوید

1

·        در این بند شعر، اندوه عظیم شاعر از صراحت می گذرد و حدس ما تأیید می شود:
·        تصورات و تصاویر سیاوش در این بند شعر آدمی را به یاد شکسپیر می اندازد:
·        در مخیله شاعر باد حتی شیون بر لب دارد.

2
·        تصور و تصویر دیگر سیاوش غول آساتر است:
·        شاعر تل ها و تپه ها را به گاهواره ای تشبیه می کند و در پای گاهواره مادر غمگینی را تصور و تصویر می کند که برای کودکان خفته در خون خویش لالائی می گوید.
·        این تصورات و تصاویر شاعر بی نظیر و یونیورسال اند.

3

·        اکنون می توان به تفاوت و حتی تضاد شاعر توده ای توده ها با شعرای طبقات اجتماعی واپسین پی برد:
·        سیاوش بی تردید این شعر را با اشک و اندوه سروده است.
·        اندوه از فدا شدن فرزندان خلق و افسوس از گزینش راهی خطا و محکوم به شکست.

4

·        سیاوش بیشک می داند که فرم عمل نه پیشاپیش و بطور سوبژکتیف در کله این و آن، بلکه در بستر جنبش واقعی توده ها رقم می خورد.
·        فرم فی نفسه حاوی هیچ معجزه ای نیست.
·        فرم به خودی خود حاوی هیچ قدرت جادوئی نیست.
·        فرم مبارزه در دیالک تیک فرم و محتوا تعیین می شود، نه در کله خالی این و آن.
·        اندوه و افسوس سیاوش باید از این بابت نیز بوده باشد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر