فریدون رحیمی با نام ادبی فریدون فریاد (1328
ـ 1390 )
خورشیدِ خُرمائی
در پنجاهِ درجه گرما
گیسویِ زرّین دارد
گیسویِ زرّینِ خورشید
ـ اما ـ
طرحِ چهره ی زنان را
سیاه می کند.
در پنجاهِ درجه گرما
گیسویِ زرّین دارد
گیسویِ زرّینِ خورشید
ـ اما ـ
طرحِ چهره ی زنان را
سیاه می کند.
گاف سنگزاد
·
حریفی در کامنتی بر شعری از فریدون فریاد نوشته بود:
«استفاده از کلمات یا استعاره ها به گونه ای
غیرمتعارف بوده
و شاید همین خواننده را بیشتر جذب می کند که تا پایان شعر ادامه
دهد.»
·
خانم گاف گفت:
·
«کامنت حریف دیالک تیکی از افشاگری است.»
·
و برای پاسخ به سؤال بی کلام اجنه، مبنی بر اینکه منظور
از دیالک تیک افشاگری چیست، گفت:
·
«این کامنت کوتاه تر از آه همزمان حاوی چندین افشاگری است:
1
·
اولا حاکی از آن است که خواننده جماعت در عصر جاهلیت
مدرن، اندیشه منثور و یا منظوم را اگر طولانی تر از دو سطر و یا دو بیت باشد، مثل
غذای مانده و گندیده جلوی گربه می اندازند که شعورش بمراتب بیشتر از علامه عصر است.
2
·
این بدان معنی است که در این دوران، بنی بشر و یا هر آنچه
که از آن باقی مانده، مشتری سختگیر اندیشه لقمه ها ست و برای حقیقت عینی تره حتی خرد
نمی کند.
3
·
این کامنت ضمنا حاکی از آن است که خواننده جماعت از عالم
و عامی شیفته دست از پا درازتر زر ورق فریبای چیزها هستند و اعتنائی به محتوای چه
بسا متعفن و یا معطر پنهان در ورای زر ورق ندارند.
4
·
پیش شرط درست بینی و درست اندیشی اما این است که در
قلمرو زر ورق چیزها در جا نزنند، بلکه بسان کودکان کنجکاو زر ورق از چیزها بر درند
و به محتوای پنهان در آن پی ببرند.
5
·
درست به همین دلیل، سعدی تیشه بر ریشه مرض معرفتی فرمالیسم (صورت پرستی) زده است و برای تأکید
مؤکد بر نقش تعیین کننده محتوا گفته است:
«صورت زیبای ظاهر هیچ نیست
تا توانی سیرت زیبا بیار!»
به عبارت روشن تر:
تا توانی از قلمرو فریبای ظاهر چیزها بیرون
رو
و به درونمایه پنهان در اندرون آنها دست
بیاب!
به محتوای پنهان در زر ورق پی ببر!
6
·
اگر فریدون فریاد زنده بود، در واکنش به کامنت حریف می
گفت:
مرا به خیر خوانندگان گرفتار در بند «چند و چون صوری کلمات و استعاره ها» نه نیازی است و نه امیدی.
مرا آتش جهنم ستم و استثمار می سوزاند و شعر
من خاکستر داغ روان و روح من است:
7
درد روانسوز من، درد «کنیزکِان گرفتار،
در آفتابِ داغ
در چرداغ»
است و نه بازی با کلمه ها و استعاره های
متعارف و یا نامتعارف.
8
شعر من پرخاش اعتراض و انتقادی است، بر سر سیستمی بی
نهایت سر ستیز و بی سر، بی نهایت ناهنجار، بی نهایت نابسامان!
شعر من حامل و حاوی شعوری روشنگر و
رهائی بخش است و نه بازیچه ای برای جماعت علاف بی کار و بی عار و بی کله و بی درد.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر