۱۳۹۲ مهر ۱۹, جمعه

رویاروئی های ایدئولوژیکی هر روزه (53)

بهروز خلیق
  آیا بر طبیعت، تاریخ، جامعه و اندیشه قوانین عامی حاکم است؟ 
سرچشمه :
اخبار روز
http://www.akhbar-rooz.com
میم حجری

1
آیا بر طبیعت، تاریخ، جامعه و اندیشه قوانین عامی حاکم است؟

·        اصولا و قاعدتا پذیرش قانونمندی های عینی در طبیعت و جامعه و تفکر برای  بورژوازی واپسین الزامی است.
·        برای اینکه انکار قانونمندی های عینی نه به نفعش است و نه امکان پذیر است.
·        به نفعش نیست، چون انکار قانونمندی های عینی، قابل شناخت بودن چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای طبیعی و اجتماعی و فکری را از رده خارج می سازد و طبقه حاکمه را دچار هزار و یک مشکل لاینحل می کند:
·        چگونه می توان ادعا کرد که چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای هستی فاقد قانونمندی عینی اند و در عین حال به پژوهش سازمان یافته در واقعیت عینی فراخواند و به پیش بینی حوادث طبیعی و اجتماعی و فکری و روانی و غیره هر کرد و کاری مبادرت ورزید؟  
·        جامعه مدرن سرمایه داری تا آخرین ذره اش سازمان یافته است و تحت کنترل همه جانبه طبقه حاکمه قرار دارد تا بتواند مهار و هدایت شود.

2
آیا بر طبیعت، تاریخ، جامعه و اندیشه قوانین عامی حاکم است؟

·        پیش شرط پیش بینی چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای هستی پذیرش بی چون و چرای اصل قابل شناخت بودن آنها ست.
·        به عنوان مثال، اگر قانون تبخیر آب در صد درجه سانتیگراد با فشار جو، برسمیت شناخته نشود، دیگر نمی توان با اطمینان خاطر آب را جوشاند و مثلا قطار بخار را به راه انداخت.
·        دیگر نمی توان با توجه به قوانین اجتماعی و اقتصادی مثلا قانون عرضه و تقاضا و غیره، پدیده های اجتماعی و اقتصادی را درک، کنترل، مهار و هدایت کرد.
·        انکار قانونمندی های عینی در هستی، تمامت تولید و توزیع و انتقال و حتی ترافیک حیاتی جامعه سرمایه داری را مختل می سازد.
·        از این رو کله معلقی زده می شود و اعلام می شود که چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای طبیعی بلحاظ عینی  قانونمند  اند، ولی این قانونمندی نه عام بلکه خاص است.
·        یعنی درعالم  اجزاء اعتبار دارد و نه در کل.
·        این عملا به معنی وداع با کل و کل اندیشی است.
 
3
آیا بر طبیعت، تاریخ، جامعه و اندیشه قوانین عامی حاکم است؟

·        بدین طریق طرز تفکر متافیزیکی مطلقا باطل موسوم به فراگمنتاسیون پا به عرصه می نهد:
·        اکنون دیگر هیچ چیز در کلیت آن بررسی نمی شود.
·        برای اینکه عامیت قانونمندی های عینی پیشاپیش انکار شده است:
·        هر مسئله بطور مجزا و ایزوله به مثابه فراگمنتی (جزئی)  مورد بررسی قرار می گیرد و به پیوند کلی چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای طبیعی و اجتماعی و فکری اعتنائی نمی شود.
·        البته از این حربه می توان برای سلب اعتبار از ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی استفاده درخور کرد، ولی نمی توان بدان جامه عمل پوشاند.
·        در حرف و به زور چماق می توان به این دروغ بی پایه و یاوه تمکین کرد، ولی نمی توان عملی اش ساخت.
·        حتی کله شق ترین صاحب نظران امپریالیستی نمی توانند عامیت قانونمندی های عینی را در عمل و نظر نادیده بگیرند.
·        به همین دلیل است که هر توطئه ای را با توجه به زنجیره علی (علت و معلولی) ناشی از آن حتی الامکان در نظر می گیرند و به بحث می کشند. 

4
اما در این زمینه سئوالات متعددی مطرح است که ما در گذشته از کنار آن ها می گذشتیم:
آیا بر طبیعت، تاریخ، جامعه و اندیشه قوانین عامی حاکم است؟

·        سؤال اکنون این است که چرا قبلا عامیت قانونمندی عینی روندهای طبیعی، اجتماعی و فکری درجا و دربست و بدون سؤال و جواب بطور مکانیکی پذیرفته می شد، ولی با تغییر جهت وزش باد، دیگر نمی توان از کنار آن گذشت؟

·        آنچه سؤال معصومانه، ساده و پیش پا افتاده ای جلوه می کند، ناگفته های تعیین کننده ای در بطن خود نهان کرده است:

5
·        در همین انکار عامیت قانونمندی های عینی رفرمیسم و گرایش ضد انقلاب اجتماعی کمین کرده است:
·        برای اینکه عام همیشه با کل دست در دست می آید و می رود.
·        دیالک تیک منفرد ـ خاص ـ عام با دیالک تیک جزء و کل خویشاوند است.
·        انکار عامیت قانونمندی ها به معنی انکار کلیت آنها نیز است.
·        کلیت اما همیشه حاوی حقیقت عینی است:
·        حقیقت نه در اجزاء چیزها، بلکه در کل آنها ست و حقیقت طلبان در سراسر تاریخ، کل اندیشان بوده اند:

·        به قول هگل:
·        «کل حقیقی است.
·        حقیقی کل است.»  
6
·        انکار عامیت و کلیت قانونمندی های عینی هستی بهترین وسیله برای عوامفریبی و شاید هم خودفریبی است.
·        کسی که عامیت قانونمندی های عینی را انکار کند، پا از گلیم مسائل سطحی و جزئی و فرعی جامعه بیرون نمی  نهد.
·        بدین طریق می توان از همه چیز حرف زد، به جز از تحول ماهوی جامعه و مناسبات طبقاتی حاکم.
·        بدین طریق می توان مردم را امروز به دنبال این مهره طبقه حاکمه فرستاد و فردا به دنبال مهره دیگر آن.

7
آیا بر طبیعت، تاریخ، جامعه و اندیشه قوانین عامی حاکم است؟

·        همانطور که در بحث پیشین اشاره شد، همه قوانین همه علوم طبیعی در حوزه مربوط به خود، یعنی در عرصه معینی از واقعیت عینی لایتناهی خصلت عام دارند:
·        هر قانون علمی اصولا خصلت عام دارد.
·        به عنوان مثال، قانون اکسیداسیون و احیا بر دیالک تیک داد و ستد الکترون مبتنی است و در همه عرصه های طبیعت جامد و جاندار اعتبار دارد و مؤثر است.
·        این قانون علمی ـ طبیعی حتما نباید در جامعه صادق باشد.
·        برای جامعه قوانین عینی عام دیگر مربوط بدان وجود دارند.

·        جامعه اما به چه معنی است؟

8
آیا بر طبیعت، تاریخ، جامعه و اندیشه قوانین عامی حاکم است؟

·        جامعه در معنی بنیادی اش عبارت است از کلیت سیستمی از مناسبات عملی میان انسان ها که در مرحله تاریخی مشخص بر پایه سطح توسعه معین نیروهای مولده مادی برقرار می شود و بخش بنیادی آن (یعنی ساختار اقتصادی آن) را سیستم مناسبات تولیدی مادی مربوطه تشکیل می دهد.
·        مفهوم جامعه به این معنی با مفهوم فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی (مفهوم بنیادی ماتریالیسم تاریخی) یکسان است.
·        جامعه هرگز بصورت انتزاعی وجود ندارد.
·        جامعه فقط بصورت فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی تاریخی معین وجود دارد.
·        مفهوم جامعه یک مسئله فلسفی ـ سوسیولوژیکی عام است.
·        هر تعریف از جامعه ماهیتا خصلت فلسفی دارد و طرح فلسفی ـ سوسیولوژیکی معینی را مطرح می سازد.

9
·        مناسبات اجتماعی که انسان ها در عرصه ها و شرایط مختلف حیات اجتماعی خویش برقرار می سازند، بی نهایت متفاوتند، ولی می توان آنها را به دو طبقه بزرگ تقسیم بندی کرد:

1
·        مناسبات اجتماعی مادی که ماهیتا با مناسبات تولیدی انطباق دارند.

2
·        مناسبات ایدئولوژیکی که از ایدئولوژی، دولت، احزاب و غیره تشکیل می یابد.

·        ماتریالیسم تاریخی مناسبات تولیدی و طبقاتی را بمثابه مناسبات مادی اولیه، بنیادی و تعیین کننده از انبوه متنوع روابط اجتماعی متمایز می سازد که ضرورتا از مرحله توسعه معین نیروهای مولده نشأت می گیرند.

·        مراجعه کنید به نیروهای مولده، مناسبات تولیدی در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

·        مناسبات تولیدی و طبقاتی ساختار اقتصادی مادی هر جامعه ای را تشکیل می دهند و بر روی آنها ست که سرانجام فرم های مشخص همه بقیه روابط اجتماعی زیر قوام می یابند:

·         
1
·        نهادهای دولتی معین
 
2
·        ساختار سیاسی و حقوقی معین
·         
3
·        ایدئولوژی معین.

·        بدین طریق جامعه ای در مرحله توسعه تاریخی معینی با خصلت خاص خود که ناشی از مناسبات تولیدی و طبقاتی موجود است، تشکیل می شود:
·        فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی معین.

·        فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی ارگانیسمی را تشکیل می دهد که در پیدایش خود، در فونکسیون خود، در گذار خود به فرم عالی تر و در تبدیل خود به ارگانیسم اجتماعی دیگر از قانونمندی های معینی پیروی می کند.
·        این ارگانیسم (فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی) واقعیتی را که جدا از افراد انسانی و جدا از کردوکار حیاتی آنان باشد، تشکیل نمی دهد.

·        مراجعه کنید به ارگانیسم در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

10
·        مفهوم جامعه ـ قبل از همه ـ انعکاس پیوندهای سیستمی ماهوی، تعیین کننده و اجتماعی است که در رفتار عملی افراد تشکیل می شوند و خود را در آن تحقق می بخشند.  
·        از سوی دیگر این مفهوم جامعه انعکاس این واقعیت است که روابط یاد شده که انسانها وارد آنها می شوند و جامعه مربوطه را تشکیل می دهند، نه بنا بر امیال و علایق انسان ها پدید می آیند و نه بنا بر یک قرارداد داوطلبانه.
·        بلکه انسانها در تولید و بازتولید اجتماعی حیات اجتماعی خویش وارد مناسبات معین، ضرور و مستقل از امیال و علایق خویش می شوند، یعنی وارد مناسبات تولیدی می شوند، مناسباتی که جایگاه (موقعیت) عینی معین طبقات و اقشار را نسبت به هم تعیین می کنند و شالوده بقیه عناصر حیات اجتماعی را تشکیل می دهند.
·        مفهوم جامعه از دیدگاه ماتریالیسم تاریخی بالاخره فاتحه تصور از انسان انتزاعی و طبیعت ابدی و ماورای تاریخی او را می خواند.
·        مفهوم جامعه از دیدگاه ماتریالیسم تاریخی انسان تاریخی ـ مشخص را معرفی می کند، انسانی را که در جامعه معینی عمل می کند و با تشکیل و تحول عملی مناسبات اجتماعی، کردوکار حیاتی و شیوه زندگی خود را  و همراه با آن خویشتن خویش را، استعدادها، توانائی ها و منافع خود را تشکیل و تحول می بخشد.
·        این مفهوم جامعه ـ در عین حال ـ با توضیح و تشریح اهمیت پراتیک روند مادی تولید و بازتولید و اهمیت مبارزه طبقاتی و انقلاب اجتماعی، ماهیت و نقش پراتیک تاریخی ـ مشخص را روشن می سازد.
·        مفهوم جامعه از دیدگاه ماتریالیسم تاریخی یک مفهوم علمی است.

·        اما در واقع این مفهوم جامعه از دیدگاه ماتریالیسم تاریخی از پراتیک میلیون ها باره حیات اجتماعی و از شرایط قابل اثبات تجربی و علمی آغاز به حرکت می کند و کلیه روابط فی مابین مورد نظر آن  اصولا قابل امتحان در کوره پراتیک اند.

·        این مفهوم جامعه واقعیت اجتماعی رئالی را تعریف می کند که از امیال و علایق سوبژکتیف این و آن مستقل است، دارای شاخص های عینی است، بطور علمی قابل درک و قابل آزمون و آزمایش است و لذا دقیقا تعیین و تعریف شده است.
·        ببرکت این مفهوم جامعه بطلان کلیه گمانورزی های متافیزیکی راجع به چند و چون «جامعه» بطور کلی اثبات می شود.
·        چرا که تفکر مبتنی بر آن فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی معین، پیوند سیستمی آن و گرایشات توسعه و تکامل آن را در مد نظر دارد. 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر