http://www.akhbar-rooz.com
·
آقای خلیق و همفکران اکثریتی شان که پس از بمباران لیبی
توسط ناتو، زمان را برای
علنی کردن بحث های درگوشی خود، مبنی بر ضرورت پذیرش هژمونی آمریکا برجهان و کشاندن سازمان اکثریت به بازی در لیگ
سرمایه داری، مناسب دیدند و برخلاف
نیروهای مترقی (نه الزاما چپ) جهان، ازتغییرات لیبی اظهار خرسندی نمودند، احتمالا با ناکامی آمریکایی ها در تکرار
همان فجایع انسانی و سیاسی در
سوریه، که بیش ازپیش سمتگیری در استقرار نظمی چند قطبی را در جهان نوید می دهد، به تشویش دچار شده و برای هموار
نگاه داشتن روند استحاله سازمان
اکثریت، اینک با تکرار ایرادات گرد و خاک گرفته به مارکسیسم، تلاش دارند تا شاید موقعیت شکننده خود را در منحرف
کردن راه و روش
سازمان به مثابه
نیروی چپ، تحکیم بخشند.
·
برای آنانی که همه تخم های خود را در ماهی تابه سرمایه داری جهانی خاگینه کرده اند،
حرکت به سمت نظم چند قطبی یک تهدید و نه
فرصت محسوب می شود.
·
نگارش چنین مقالاتی به منزله اقدام به خودکشی سیاسی است
و پیش از هرچیز از نادانی
نویسنده نه فقط از آنچه در دنیای علم می گذرد، حکایت دارد، بلکه در کمال شگفتی نشان می دهد که چگونه می توان کسانی
را یافت که با چند جمله، عدم درک خود از
اندیشه ای را اثبات کنند که عمری از آن دفاع کرده اند.
·
این وظیفه افراد ذیصلاح و متخصص ( که خوشبختانه کم هم
نیستند) می باشد که نسبت به
این سبک وزنی ها واکنش در خور نشان دهند.
·
در غیر این صورت بالاجبار کم دانانی چون من به سخن خواهند آمد.
دوست
·
متاسفانه مطلب شما خلاصه ناشیانه ای از کتاب های "چیستی علم" اثر چالمرز
و" انقلابات علمی" کوئن و درسنامه های "نظرات جامعه شناسی" مانند کتاب ریتسر است.
·
ای کاش صبور بودید و یک مجموعه مطالعه را به پایان می رساندید و بعد تزهای تان
را ارائه می دادید یا حداقل تحت عنوان
خلاصه ای از چند کتاب این مطلب را تنظیم می کردید.
·
آقای خلیق با رفرانس به شناخت شناسی « پسا مدرن» می
گویید که « قرائت» های مختلفی از
مارکس وجود داشته و وجود خواهد داشت.
·
بله اگر به دانشگاه ها در رشته های علوم انسانی مراجعه کنیم با هزاران
قرائت از مارکس روبرو خواهیم شد.
·
اما اگر به تاریخ جنبش کارگری نگاه کنیم در قرن بیستم با
دوگرایش عمده روبرو می
شویم:
·
خط احزاب کمونیست و انترناسیونال سوم
·
خط سوسیال دموکراسی که اکثر احزاب آنها در جنگ اول جهانی از جنگ دفاع کرده
بودند.
·
·
سازمان چریک های فدایی خلق در ایران با میزان زیادی مسامحه به ادبیات
خط کمونیستی نزدیک بود و هیچ
عنصر دفاع از خط سوسیال دموکراسی در آنها دیده نمی شد.
·
ادامه همین خط بود که سازمان را تا حد وحدت با حزب توده ایران
پیش برد.
·
سازمان فداییان اکثریت قبلا قول داده بود «خط سوم» را تحت عنوان
« سوسیالیسم دمکراتیک» ارائه
دهد.
·
تا کنون خبری از این قول دیده نشده است.
· ولی برعکس،
همین نوشته خلیق نشان می دهد که خط سوسیال دموکراسی و حتی
سوسیال لیبرال در سازمان
مسلط است.
·
منتهی افرادی مثل خلیق کوشش می کنند هم از گذشته سازمانی خود بدون جوابگو بودن بگریزند و هم بار تجربه
منفی سوسیال دموکراسی را به دوش نکشند.
امیر
·
نظرات آقای خلیق گرچه دیر هنگام اما هنوز جای خوشحالی
است که سازمان برای پیدا کردن
جایگاه چپ معقول، (چپی که سعی دارد٬ برای مقولات عدالت و آزادی، به مفاهیمی زمینی و قابل حصول برسد) در تلاش است.
·
باشد که این دیدگاه ها خود را در برنامه آینده سازمان نشان دهد تا دیگر شاهد برنامه ای خیالی و
غیر قابل حصول ولی
پر طمطراق نباشیم.
داود نوائیان
·
·
درود به دوست فرزانه و عزیزمان بهروز، به خاطر مقاله خوب
اش
·
با ۲۱ سال تاخیر
·
در قرن نوزده، دوره ای که مارکس اندیشه هایش را طرح می
کرد و مقالاتش را می نوشت،
به احتمال زیاد، نظرات او و افراد دیگر، چون انگلس و …، فقط یکی از گفتمان های زمان، البته، جدی تر و گسترده تر
از نظرات دیگران، بود.
·
·
از ده ی چهل، قرن بیستم، در پی فرا گیر شدن تئوری
«سیبرنتیک» خیلی از اندیشه ورزان و دانشمند دوران، به این نتیجه رسیده اند، که با
کمک این تئوری
و با تعمیم و گسترش آن به حوزه های مختلف، می توانند روند و نتیجه ی حرکت، همه ی پدیده ها و پروسه
ها، در عرصه های مختلف طبیعی و اجتماعی، را به دقت پیش بینی و آنها را هدایت کنند و
خیلی از نظریه پردازان چپ، به ویژه در دوران استالین، شاید با توجه به زمینه هایی که وجود داشت، و در راستای ادعاهای شان بود، از این تئوری حداکثر بهره برداری را کرده اند و نظریه های مارکس و انگلس (و لنین، استالین، مائو و غیره) را، البته با کمک ماشین های دولتی شوروی و چین …، جزمیت ویژه ای بخشیده اند و آب تطهیر و تقدیس بر تمام تئوری ها و نظرات شان ریخته اند.
خیلی از نظریه پردازان چپ، به ویژه در دوران استالین، شاید با توجه به زمینه هایی که وجود داشت، و در راستای ادعاهای شان بود، از این تئوری حداکثر بهره برداری را کرده اند و نظریه های مارکس و انگلس (و لنین، استالین، مائو و غیره) را، البته با کمک ماشین های دولتی شوروی و چین …، جزمیت ویژه ای بخشیده اند و آب تطهیر و تقدیس بر تمام تئوری ها و نظرات شان ریخته اند.
مسعود بهبودی
«خیلی از نظریه پردازان چپ، به ویژه در دوران استالین، شاید با توجه زمینه هایی که وجود داشت، و در راستای ادعاهای شان، از این تئوری (سیبرنتیک) حداکثر بهره برداری را کرده اند، و نظریه های مارکس و انگلس (و لنین، استالین، مائو ) را، البته با کمک ماشین های دولتی شوروی و چین …، جزمیت ویژه ای بخشیدند و آب تطهیر و تقدس بر تمام تئوری ها و نظرات شان ریختند»
«خیلی از نظریه پردازان چپ، به ویژه در دوران استالین، شاید با توجه زمینه هایی که وجود داشت، و در راستای ادعاهای شان، از این تئوری (سیبرنتیک) حداکثر بهره برداری را کرده اند، و نظریه های مارکس و انگلس (و لنین، استالین، مائو ) را، البته با کمک ماشین های دولتی شوروی و چین …، جزمیت ویژه ای بخشیدند و آب تطهیر و تقدس بر تمام تئوری ها و نظرات شان ریختند»
(داود نوائیان)
· جل الخالق!
1
·
در زمان استالین سیبرنتیک نبود تا نظریات مارکس و انگلس
و لنین و غیره را بکمک ماشین های دولتی دگماتیزه کنند.
2
·
ضمنا چگونه می توان نظریه ای را بکمک ماشین خصوصی و یا
دولتی دگماتیزه کرد؟
3
·
در زمان لنین و استالین محاصره کشور شوراها بوسیله ۱۴
قدرت بیگانه وجود داشت و جنگ
داخلی بی رحمانه کثیفی که قصد نابودی اولین دولت زحمتکشان را بر سر داشت.
4
·
دولت شوراها هنوز بر عفریت جنگ داخلی پیروز نگشته بود که
سر و کله بربریت فاشیسم
پیدا شد که علیرغم بستن پیمان عدم تجاوز، کشور تازه نفس زحمتکشان «بی همه چیز» را مورد حمله بربرمنشانه قرار داد و
بخش اعظم آن را با خاک و خاکستر یکسان ساخت و ۲۰ میلیون
انسان شریف را شقه شقه کرد و میلیون ها نفر را علیل و مجروح ساخت.
5
·
کدام دگماتیزه کردن کدامین نظریات مارکس!
6
·
در زمان استالین ده ها میلیون انسان هنوز توان خواندن و
نوشتن نداشتند و می بایستی آموزش ببیند و خواندن و نوشتن بیاموزد
7
·
ضمنا پیشرفت علمی و فنی در رشته های علوم طبیعی چه ربطی
به مارکسیسم ـ لنینیسم دارد؟
8
·
عوام فریبی برای چیست؟
·
حالا که دیگر سنگ ها همه در بند اند و سگ هاهمه آزاد!
فریدون بی بیان
·
استاد بهبودی!
·
نگارنده در زمان دانشجوئی کتاب سیبرنیتیک نوربرت وینر نشر سال ۱۹۴۸ را به
انگلیسی خواندم و در دهه ۵۰ به فارسی هم ترجمه شد که در بین روشنفکران ایران استقبال شد.
·
زمینه کاری نوربرت از ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۵ بیشتر روی شبکه های الکتریکی و ماشینهای
محاسبه به خصوص در ارتباط با محاسبههای بالیستیکی بود.
· حال اگر شما فکر می کنید دنیا طور دیگری بوده قابل اثبات
نیست
مسعود بهبودی
·
دلایل بعضی ها خیلی قوی اند، اگر
حتی کیف کشی از راه نرسد:
1
·
چون دانشجو بوده اند و کتابی راجع
به سیبرنتیک آنهم به انگلیسی خوانده اند، پس «خیلی از نظریه پردازان چپ، از سیبرنتیک حداکثر بهره برداری را کرده اند، و نظریه های مارکس و انگلس و، لنین
استالین، مائو … را، البته با کمک ماشین های دولتی شوروی و چین …، جزمیت ویژه ای بخشیدند و آب تطهیر و تقدس بر تمام تئوری ها و نظرات شان
ریختند.»
2
·
در سال 1948 اتحاد شوروی و چین تازه از جنگ
ویرانگر دوم بیرون آمده بودند و بخش اعظم کشورهای شان خرابه ای بیش نبود.
3
·
تهیه نان حتی مسئله تعیین کننده ای
بود چه برسد به دگماتیزه کردن ماشینی ـ دولتی تئوری مارکس و لنین و این و آن.
4
·
البته بعضی ها خود تقصیر ندارند:
·
وابستگی طبقاتی توان تفکر را حتی
از بنی آدم می گیرد.
5
·
حالا که جنابعالی خیلی از سیبرنتیک
خبر دارید ، لطف کنید و بفرمایید، سیستم های سیبرنتیکی چه خصوصیاتی دارند و روابط
شان با زیرسیستم ها از چه قرار است؟
6
·
به عبارت دیگر، تفاوت رابطه زیرسیستم ها با سیستم در سیستم های
سیبرنتیکی و غیر سیبرنتیکی از چه قرار است؟
فریدون بی بیان
نعل واروی بهبودی
·
سئوالات حکیمانه خود را از کسانی بپرسید که در دهه ۶۰
میلادی در قطعنامه های خود
اعلام کردند که دوران گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم با موفقیت آمیز (؟!)
انجام شده و برگشت ناپذیر می باشد.
مسعود بهبودی
·
حالا که بعضی ها سودای عوام فریبی در سر ندارند، بهتر است لطف کنند و بفرمایند که این جفنگ از سر تا پا غلط و بی
معنی را کجا خوانده اند؟
·
ضمنا لطف کنند و مفهوم فلسفی دوران
را تعریف بفرمایند تا خلایق امر به معروف و رستگار شوند.
·
مراجعه کنید به فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی، دوران، سیبرنتیک
در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر