گاف سنگزاد
1
·
حکیمی را در عصر بربریت بلحاظ جسمی و روحی تخریب کردند.
·
نتیجه آن شد که حکیم در ملأ عام به حقانیت دین و آئین
بربریت اعتراف کرد و حتی کتابی در رد علم و تجربه و در تأیید جن و جادو و جنبل نوشت.
2
·
بربرها آن را به حساب پیروزی خود
در جنگ طولانی بر ضد فهم و فراست بشری جا زدند.
·
ولی ندانستند که اعتراف حکیمی مسخ
گشته در زیر زجر نه دلیلی بر حقانیت خرافه
و دین بلکه افشای ماهیت و بربریت مدعیان خرافه و دین است.
3
·
اولا به همان دلیلی که برتولت برشت
از زبان گالیله گفته است:
·
بدبخت ملتی که عاجز از خوداندیشی
است و بسته به چرخش نظری این و آن تغییر نظر می دهد. (نقل به مضمون)
4
·
ثانیا به این دلیل که معیار صحت و حقیقت
احکام، افکار و یا اندیشه ها، پراتیک (آزمون، آزمایش، عمل، تجربه و امثالهم) زنده
زندگی است و نه نظر این و آن.
5
·
دهها سال بعد که نه کسی حوصله دفاع
از حکمت حکیم داشت و نه از مکتب حکیم اثری بجا بود، مشتی علاف هر یک به نیتی وارد
صحنه تئاتر بربریت شدند:
·
دسته ای از علافان بر جنازه هفت
کفن پوسانده ی حکیم تازیانه می زد و دسته دیگر به تطهیر و تکریم و تحسین حکیم سینه
سپر کرده بود.
6
·
خانم گاف گفت:
·
میان مدافعین و مخالفین حکیم بلحاظ
جهان بینی کمترین فرق ماهوی نمی بینم.
·
ضمنا خیلی ها به خیلی چیزها اگر
حمله کنند، به نفع آن چیزها ست و خیلی ها از
خیلی چیزها اگر دفاع کنند، به زیان آن چیزها ست.
7
·
خانم گاف برای شیرفهم گشتن علافان مثالی
زد:
الف
·
اگر لاشخوری بر حکیمی حمله کند، این
حمله در افکار عمومی به نفع حکیم تمام می شود و نه به نفع لاشخور.
ب
·
اگر لاشخور دیگری از همان حکیم دفاع کند، به زیان آن حکیم تمام می شود.
·
لاشخور اما می تواند اگر بخت یار
باشد و روزگار بر وفق مراد، سرمایه ای حقیر در این میان دست و پا کند و چند صباحی خوش باشد.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر