تابلوی امید و آتش
حمید مصدق
·
من از کدام دیار آمدم
·
که هر باغش
·
هزار چلچله را گور گشت و
·
بی گل ماند؟
·
·
من از کدام دیار آمدم که در دشتش
·
نه باغ بود و نه گل
·
تیر بود و
·
مردن بود؟
·
·
و در تب تف مرداد،
·
جان سپردن بود؟
*****
·
گذشت تابستان
·
دگر، بهار نیامد
·
و شهر
·
ـ شهر پریشیده ـ بی بهاران
ماند
·
و دشت سوخته در انتظار باران ماند.
·
·
امید معجزه ای؟
·
-
نه،
·
امید آمدن شیرمرد میدان ماند.
*****
·
اگر چه بر لب من از سیاهی مظلم
·
و پایداری شب٬
·
ناله هست و شیون هست،
·
امید رستن از این تیرگی جانفرسا٬
·
هنوز با من هست.
*****
·
امید!
·
آه، امید!
·
کدام «ساعت سعد» ی
·
سپیده ی سحری را
·
ـ صعود
صبح سخی را ـ
·
به چشم غوطه ورم در سرشک
·
خواهم دید؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر