۱۳۹۲ مهر ۶, شنبه

سیری در جهان بینی محمود دولت آبادی (8)

 سرچشمه:
صفحه فیس بوک احمد قدرتی پور     
ﻣﺎ ﺭﺍ ﻣﺜﻞ ﻋﻘﺮﺏ ﺑﺎﺭ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻧﺪ، ﻣﺜﻞ ﻋﻘﺮﺏ!
ﻣﺎ ﻣﺮﺩﻡ ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﺳﺮ ﺍﺯ ﺑﺎﻟﯿﻦ ﻭﺭﻣﯽ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺗﺎ ﺷﺐ ﮐﻪ ﺳﺮ ﻣﺮﮔ ﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﯾﻢ، ﻣﺪﺍﻡ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮔﺰﯾﻢ.
ﺑﺨﯿﻠﯿﻢ، ﺑﺨﯿﻞ!
ﺧﻮش ﻤﺎﻥ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ ﮐﻪ ﺳﺮ ﺭﺍﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺳﻨﮓ ﺑﯿﻨﺪﺍﺯﯾﻢ.
ﺧﻮش ﻤﺎﻥ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﺭ ﻭ ﻓﻠﺞ ﺑﺒﯿﻨﯿم.
محمود دولت آبادی 

میم حجری

·        این عبارت محمود دولت آبادی را احمد قدرتی پور پسندیده  و در صفحه فیس بوک خود منعکس کرده است.
·        ما با تحلیل این عبارت، در حقیقت با یک تیر ناقابل دو نشان می زنیم.
·        یعنی هم با جهان بینی دولت آبادی در حد محتوای همین عبارت کوتاه آشنا می شویم و هم با جهان بینی احمد قدرتی پور.

ﻣﺎ ﺭﺍ ﻣﺜﻞ ﻋﻘﺮﺏ ﺑﺎﺭ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻧﺪ، ﻣﺜﻞ ﻋﻘﺮﺏ!

·        این حکم دولت آبادی بیانگر چیست؟

1


·        این حکم اولا حاکی از آن است که  ما (ملت ایران؟) شباهت غریبی به عقرب داریم.

·        چرا عقرب؟

·        بعدا دولت آبادی دلیل و یا دلایلی برای اثبت ادعای خود ارائه خواهند داد.

·        دولت آبادی در این ادعای خویش، کدامین شیوه توضیح مسائل را پیشه کرده اند؟   

2


·        می توان گفت که ایشان در سنت سعدی برای توضیح چند و چون ملتی به طبیعت مادر می روند و موجودی به نام عقرب را برمی گزینند تا بتوانند در آئینه آن، چند و چون مردم کشور خویش را منعکس کنند.
·        ما این شیوه تفکر و توضیح مسائل را ناتورالیزاسیون مسائل اجتماعی می نامیم.

·        سعدی هم برای اثبات مشروعیت و منطقیت و طبیعیت اختلافات طبقاتی ـ به عنوان مثال ـ دست خواننده را می گیرد و به دشت و صحرا می برد و پستی ها و بلندی های موجود را نشانش می دهد و بعد استدلال می کند:
·        چون پستی و بلندی در طبیعت خدا دادی امری عادی و طبیعی است، پس اختلافات طبقاتی در جامعه بشری هم امری عادی و طبیعی و خدا خواسته است.

·        غیر منطقی و کفرآمیز عکس این مسئله است:
·        یعنی برابری اجتماعی انسان ها ست.

·        سعدی ولی فراموش می کند و یا خود را به فراموشکاری می زند که پستی و بلندی های طبیعی را می توان هموار ساخت.

3

·        این شیوه تفکر و استدلال سعدی بنظر ما عوامفریبانه است.

·        چیزها، پدیده ها و سیستم های طبیعی ربط تعیین کننده ای به چیزها، پدیده ها و سیستم های اجتماعی و انسانی ندارند.
·        مسائل مربوط به هر عرصه از واقعیت عینی را باید با قوانین خاص آن عرصه توضیح داد.
·        خلط مبحث در این زمینه جایز نیست.

·        ناتورالیزاسیون مسائل اجتماعی و سوسیالیزاسیون و یا هومانیزاسیون مسائل طبیعی اصلا و اصولا مجاز نیست.

4
ﻣﺎ ﺭﺍ ﻣﺜﻞ ﻋﻘﺮﺏ ﺑﺎﺭ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻧﺪ، ﻣﺜﻞ ﻋﻘﺮﺏ!

·        اکنون این سؤال پیش می آید که چرا دولت آبادی بسان متفکرین قرون وسطی استدلال می کند؟

·        اگر شیوه استدلالی سعدی به دلیل سطح نازل توسعه نیروهای مولده و در نتیجه آن، سطح نازل توسعه فکری وفرهنگی جامعه و وابستگی طبقاتی و ایدئولوژیکی او باشد، این شیوه استدلال دولت آبادی شاید به دلیل فقر فلسفی و اسلوبی ایشان باشد.

·        وقتی کسی تفکر مفهومی را تمرین نکرده و نیاموخته باشد، به همین روز می افتد.
·        یعنی نظرات درست و یا نادرست خود را بسان متفکرین قرون وسطی استدلال و اثبات می کند.

5
ﻣﺎ ﺭﺍ ﻣﺜﻞ ﻋﻘﺮﺏ ﺑﺎﺭ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻧﺪ، ﻣﺜﻞ ﻋﻘﺮﺏ!

·        ملت ایران ظاهرا شباهت غریبی به عقرب دارد.

·        این ادعا به چه معنی است؟

·        این ادعا بدان معنی است که در آئینه ضمیر دولت آبادی، ملت ایران به مثابه کل همگون انعکاس می یابد که شباهت غریبی به عقرب دارد.


·        واقعیت اما از قراری به کلی دیگر است.
·        ملت ایران به اقشار و طبقات اجتماعی مختلف، متفاوت و حتی متضاد تقسیم شده است.
·        خوی و خصال و کردار و رفتار کوخ نشینان کمترین شباهتی به خوی و خصال و کردار و رفتار کاخ نشینان ندارد.
·        این حقیقت امر را صدها سال پیش فویرباخ حتی می دانست، چه برسد به محمود دولت آبادی که در بینش تیز او کمترین شکی نیست.  

·        اکنون این سؤال پیش می آید که پس منظور او از واژه انتزاعی «ما» چیست؟

6
ﻣﺎ ﺭﺍ ﻣﺜﻞ ﻋﻘﺮﺏ ﺑﺎﺭ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻧﺪ، ﻣﺜﻞ ﻋﻘﺮﺏ!

·        منظور او از واژه «ما» به احتمال قوی، نه طبقات ممتاز، نه کاخ نشینان، بلکه توده های «بی همه چیز» «بی سر و پا و لات و لومپن و اراذل و اوباش» است.

·        شاید حریفی ادعا کند که چنین نیست و منظور دولت آبادی از واژه «ما» امثال خود ایشان نیز است.
·        ایشان خود را مستثنی نمی دارند و به عقرب وارگی خود نیز اذعان دارند.

·        خوب اکنون این سؤال پیش می آید که چرا دم ایشان با قدمی توأم نمی شود؟

·        چرا ایشان به تغییر عقرب وارگی خویش مبادرت نمی ورزند؟

·        حریف تیزهوش به طعنه خواهد گفت که همین حکم دولت آبادی را بهتر است که بدقت بخوانیم.   

7
ﻣﺎ ﺭﺍ ﻣﺜﻞ ﻋﻘﺮﺏ ﺑﺎﺭ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻧﺪ، ﻣﺜﻞ ﻋﻘﺮﺏ!

·        حریف حق دارد.
·        دولت آبادی نمی گوید که ما عقرب واره ایم.
·        او می گوید ما را عقرب واره بار آورده اند.
·        منظور او این است که شیوه تربیتی در کشور ما چنین بوده که نتیجه ناگزیر آن عقرب وارگی همه مردم است.

8

·        در صحت شناخت حسی و تجربی  دولت آبادی تردیدی نیست.

·        ولی اخلاق و افکار و کردار و رفتار اعضای جامعه که خدا دادی و مادر زادی نیستند.
·        شیوه آموزشی، پرورشی، اخلاق و رفتار و کردار آدمیان در هر فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی بوسیله زیربنای همان جامعه تعیین می شود:
·        درست به همین دلیل است که با گذار از فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی فئودالی به سرمایه داری بخش اعظم هنجارها و موازین اخلاقی و آموزشی و پرورشی و غیره دستخوش تحول می گردند.

·        بورژوازی مترقی آغازین در مبارزه بر ضد فئودالیسم و روحانیت همه ارزش ها و هنجارها و اعتقادات و خرافات فئودالی را بی اعتبار می سازد و بشرطی چیزی را برسمیت می شناسد که در محکمه خرد رشوه ستیز تبرئه گردد.  

9


·        بنابرین شیوه تربیتی ئی که ما را به عقرب بدل کرده است، خود علتی زیربنائی دارد.

·        این مناسبات تولیدی فئودالی و بورژوائی است که طبل جنگ فرد فرد افراد جامعه بر ضد یکدیگر را به غریو آورده است.

·        این زیربنای مبتنی بر مالکیت خصوصی اقلیتی انگل بر وسایل اساسی تولید است که تعیین کننده روبنای ایدئولوژیکی جامعه است.
·        این طبقات فئودالی ـ روحانی ـ بورژوائی اند که اهرم های  روبنائی ـ ایدئولوژیکی جامعه را، نهادهای آموزشی، پرورشی، حقوقی، قضائی، سیاسی، فکری، فرهنگی، اخلاقی، مذهبی و غیره جامعه را در انحصار خود دارند و اعضای جامعه را به عقرب گزنده یکدیگر بدل می سازند تا با خیال راحت از حاصل رنج و زجر و آزار آنان گنج خود را افزایش دهند.

·        دولت آبادی آخرین کسی است که از این حقیقت امر بی خبر باشد.

ادامه  دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر