سرچشمه:
صفحه فیس بوک
احمد قدرتی پور
میم حجری
·
این عبارت محمود دولت آبادی را
احمد قدرتی پور پسندیده و در صفحه فیس بوک
خود منعکس کرده است.
·
ما با تحلیل این عبارت، در حقیقت
با یک تیر ناقابل دو نشان می زنیم.
·
یعنی هم با جهان بینی دولت آبادی در
حد محتوای همین عبارت کوتاه آشنا می شویم و هم با جهان بینی احمد قدرتی پور.
·
این حکم دولت آبادی بیانگر چیست؟
1
·
این حکم اولا حاکی از آن است که ما (ملت ایران؟) شباهت غریبی به عقرب داریم.
·
چرا عقرب؟
·
بعدا دولت آبادی دلیل و یا دلایلی
برای اثبت ادعای خود ارائه خواهند داد.
·
دولت آبادی در این ادعای خویش، کدامین
شیوه توضیح مسائل را پیشه کرده اند؟
2
·
می توان گفت که ایشان در سنت سعدی برای
توضیح چند و چون ملتی به طبیعت مادر می روند و موجودی به نام عقرب را برمی گزینند
تا بتوانند در آئینه آن، چند و چون مردم کشور خویش را منعکس کنند.
·
ما این شیوه تفکر و توضیح مسائل را
ناتورالیزاسیون مسائل اجتماعی می نامیم.
·
سعدی هم برای اثبات مشروعیت و منطقیت
و طبیعیت اختلافات طبقاتی ـ به عنوان مثال ـ دست خواننده را می گیرد و به دشت و
صحرا می برد و پستی ها و بلندی های موجود را نشانش می دهد و بعد استدلال می کند:
·
چون پستی و بلندی در طبیعت خدا دادی
امری عادی و طبیعی است، پس اختلافات طبقاتی در جامعه بشری هم امری عادی و طبیعی و
خدا خواسته است.
·
غیر منطقی و کفرآمیز عکس این مسئله
است:
·
یعنی برابری اجتماعی انسان ها ست.
·
سعدی ولی فراموش می کند و یا خود
را به فراموشکاری می زند که پستی و بلندی های طبیعی را می توان هموار ساخت.
3
·
این شیوه تفکر و استدلال سعدی بنظر
ما عوامفریبانه است.
·
چیزها، پدیده ها و سیستم های طبیعی
ربط تعیین کننده ای به چیزها، پدیده ها و سیستم های اجتماعی و انسانی ندارند.
·
مسائل مربوط به هر عرصه از واقعیت
عینی را باید با قوانین خاص آن عرصه توضیح داد.
·
خلط مبحث در این زمینه جایز نیست.
·
ناتورالیزاسیون مسائل اجتماعی و
سوسیالیزاسیون و یا هومانیزاسیون مسائل طبیعی اصلا و اصولا مجاز نیست.
·
اکنون این سؤال پیش می آید که چرا
دولت آبادی بسان متفکرین قرون وسطی استدلال می کند؟
·
اگر شیوه استدلالی سعدی به دلیل سطح
نازل توسعه نیروهای مولده و در نتیجه آن، سطح نازل توسعه فکری وفرهنگی جامعه و وابستگی
طبقاتی و ایدئولوژیکی او باشد، این شیوه استدلال دولت آبادی شاید به دلیل فقر فلسفی
و اسلوبی ایشان باشد.
·
وقتی کسی تفکر مفهومی را تمرین نکرده
و نیاموخته باشد، به همین روز می افتد.
·
یعنی نظرات درست و یا نادرست خود
را بسان متفکرین قرون وسطی استدلال و اثبات می کند.
·
ملت ایران ظاهرا شباهت غریبی به
عقرب دارد.
·
این ادعا به چه معنی است؟
·
این ادعا بدان معنی است که در
آئینه ضمیر دولت آبادی، ملت ایران به مثابه کل همگون انعکاس می یابد که شباهت
غریبی به عقرب دارد.
·
واقعیت اما از قراری به کلی دیگر
است.
·
ملت ایران به اقشار و طبقات اجتماعی
مختلف، متفاوت و حتی متضاد تقسیم شده است.
·
خوی و خصال و کردار و رفتار کوخ
نشینان کمترین شباهتی به خوی و خصال و کردار و رفتار کاخ نشینان ندارد.
·
این حقیقت امر را صدها سال پیش
فویرباخ حتی می دانست، چه برسد به محمود دولت آبادی که در بینش تیز او کمترین شکی
نیست.
·
اکنون این سؤال پیش می آید که پس
منظور او از واژه انتزاعی «ما» چیست؟
·
منظور او از واژه «ما» به احتمال
قوی، نه طبقات ممتاز، نه کاخ نشینان، بلکه توده های «بی همه چیز» «بی سر و پا و لات
و لومپن و اراذل و اوباش» است.
·
شاید حریفی ادعا کند که چنین نیست
و منظور دولت آبادی از واژه «ما» امثال خود ایشان نیز است.
·
ایشان خود را مستثنی نمی دارند و
به عقرب وارگی خود نیز اذعان دارند.
·
خوب اکنون این سؤال پیش می آید که
چرا دم ایشان با قدمی توأم نمی شود؟
·
چرا ایشان به تغییر عقرب وارگی
خویش مبادرت نمی ورزند؟
·
حریف تیزهوش به طعنه خواهد گفت که
همین حکم دولت آبادی را بهتر است که بدقت بخوانیم.
·
حریف حق دارد.
·
دولت آبادی نمی گوید که ما عقرب
واره ایم.
·
او می گوید ما را عقرب واره بار
آورده اند.
·
منظور او این است که شیوه تربیتی
در کشور ما چنین بوده که نتیجه ناگزیر آن عقرب وارگی همه مردم است.
8
·
در صحت شناخت حسی و تجربی دولت آبادی تردیدی نیست.
·
ولی اخلاق و افکار و کردار و رفتار
اعضای جامعه که خدا دادی و مادر زادی نیستند.
·
شیوه آموزشی، پرورشی، اخلاق و
رفتار و کردار آدمیان در هر فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی بوسیله زیربنای همان جامعه
تعیین می شود:
·
درست به همین دلیل است که با گذار
از فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی فئودالی به سرمایه داری بخش اعظم هنجارها و موازین اخلاقی
و آموزشی و پرورشی و غیره دستخوش تحول می گردند.
·
بورژوازی مترقی آغازین در مبارزه
بر ضد فئودالیسم و روحانیت همه ارزش ها و هنجارها و اعتقادات و خرافات فئودالی را بی اعتبار
می سازد و بشرطی چیزی را برسمیت می شناسد که در محکمه خرد رشوه ستیز تبرئه گردد.
9
·
بنابرین شیوه تربیتی ئی که ما را
به عقرب بدل کرده است، خود علتی زیربنائی دارد.
·
این مناسبات تولیدی فئودالی و بورژوائی
است که طبل جنگ فرد فرد افراد جامعه بر ضد یکدیگر را به غریو آورده است.
·
این زیربنای مبتنی بر مالکیت خصوصی
اقلیتی انگل بر وسایل اساسی تولید است که تعیین کننده روبنای ایدئولوژیکی جامعه است.
·
این طبقات فئودالی ـ روحانی ـ بورژوائی
اند که اهرم های روبنائی ـ ایدئولوژیکی جامعه
را، نهادهای آموزشی، پرورشی، حقوقی، قضائی، سیاسی، فکری، فرهنگی، اخلاقی، مذهبی و غیره
جامعه را در انحصار خود دارند و اعضای جامعه را به عقرب گزنده یکدیگر بدل می سازند
تا با خیال راحت از حاصل رنج و زجر و آزار آنان گنج خود را افزایش دهند.
·
دولت آبادی آخرین کسی است که از
این حقیقت امر بی خبر باشد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر