تحلیلی
از شین میم شین
4
بگو که سرکشی ـ اینجا، کنون ـ ندارد سر
بگو که عاشقی ـ اینجا، کنون ـ ندارد قلب
بگو، بگو:
«به سفر می رویم بی سردار!»
·
این است، نتیجه شکست سپاه کار:
·
سرکشان بی سر اند و بی سردار و عاشقان بی قلب.
1
·
اینجا سخن از روند و روالی مهیب تر از سرکوب است.
2
·
اینجا مخالفین را سرکوب نمی کنند، بلکه گردن می زنند.
3
·
شاعر در این بند شعر، سر را به دو معنی به کار می برد:
الف
·
سر به معنی کله
ب
·
سر به معنی سردار و رهنما و رهبر.
4
·
از این رو ست که از سفری بی
سردار سخن می گوید.
5
·
سپاه کار ـ به هر دلیلی ـ سرداران خود را فدا کرده است.
6
·
این بدترین خطائی است که سپاهی می تواند مرتکب شود.
7
·
این مهیب ترین مصیبتی است که می تواند بر سر هر سپاه
مغلوب بیاید.
·
چون جایگزین کردن سردار کار ساده و سهلی نیست.
·
چون برای تربیت سردار دهه ها و شاید سده ها کار مستمر
نظری و عملی لازم است.
8
سرگرد عطارد
·
روزبه ها و سیامک ها، مبشری ها و عطاردها محصولات یکشبه
نیستند و چه بسا بی آلترناتیوند.
·
دستکم گرفتن سوبژکت در دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت و کم
بها دادن به رهبر در دیالک تیک تشکیلات و رهبر خطای جبران ناپذیر خطیری است.
9
·
اینجا می توان به بی خبری شرم انگیز سپاه کار از دیالک
تیک عینی و ماتریالیسم تاریخی پی برد:
·
بی خبری شرم انگیز از دیالک تیک شخصیت و تاریخ، از دیالک
تیک قهرمان و توده، از دیالک تیک سر لشکر و لشکر، از دیالک تیک سردار و سپاه، از دیالک
تیک رهبر و تشکیلات که همه از دم بسط و تعمیم دیالک تیک جزء و کل اند.
10
·
اگرچه در دیالک تیک جزء و کل (شخصیت و توده) نقش تعیین
کننده از آن کل (توده) است، ولی جزء (شخصیت)
هیچکاره و هیچ واره نیست و چه بسا نقش بی همتائی ایفا می کند.
·
اصولا در هیچ دیالک تیکی قطب هیچکاره و هیچ واره وجود
ندارد.
·
این حقیقت امر را باید هزاران بار خاطرنشان شد تا فراموش
نشود:
·
انگل و علاف و هیچکاره و هیچ واره را به قلمرو دیالک تیک
راه نمی دهند.
11
·
حتی شیخ شیراز به این
حقیقت امر وقوفی بی چون و چرا داشته است:
سعدی
سپه را نگهبانی شهریار
به از جنگ در حلقه کارزار
·
سعدی در این بیت، دیالک تیک
شخصیت و توده، شخصیت و تاریخ (پلخانوف) را به شکل دیالک تیک شهریار
و سپاه، رهبر و لشکر بسط و تعمیم می دهد، تفسیری ماتریالیستی ـ تاریخی از
آن به دست می دهد و حفاظت از رهبر (شهریار) را بر غارت و حتی بر کارزار برتر می شمارد.
12
·
آنچه در این بیت سعدی، چنین ساده برگزار می شود، یکی از
بغرنج ترین مسائل فلسفه تاریخ بوده است.
13
·
دیالک تیک خودپوی سعدی به دیالک تیک مارکس و انگلس شباهت غریبی دارد:
الف
·
سپاه باید فرمانده اش را مثل مردمک چشمش حراست
و حفظ کند.
ب
·
سپاه نباید فرمانده سپاه را به هنگام خطر تنها
گذارد، تا به اسارت دشمن در آید.
ت
·
سپاه بی فرمانده، به پشیزی حتی نمی ارزد، همان
طور که فرمانده بی سپاه، کاری از پیش نمی برد.
پ
·
توجه اکید به دیالک تیک جزء وکل (سردار و سپاه) ضرورت بی چون و چرا و مبرم
دارد.
ث
·
نبرد ظفرمند از تنگه تنگ دیالک
تیک لشکر و رهبر، توده و قهرمان، طبقه و حزب، تشکیلات و رهبر می گذرد.
14
·
این اشتباه مهیبی است که سپاه کار بارها و
بارها مرتکب شده است:
·
فدا کردن سرسری سرداران!
·
فدا کردن سرسری سرداران و مرثیه سر دادن
برای سرداران بی سر!
·
فداکردن سرسری سرداران و دست پشیمانی ـ
فردا در تبعید و تفرقه و تنهائی ـ به
دندان گزیدن:
هوشنگ ابتهاج (سایه)
در این سرای بیکسی، اگر سری در آمدی
هزار کاروان دل، ز هر دری در آمدی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر