۱۳۹۲ مرداد ۲۶, شنبه

چاله ها و چالش ها (323)

رضا فانی یزدی

انتخاب پورمحمدی: تبرئه یک جنایتکار حرفه ای

سرچشمه:
اخبار روز
http://www.akhbar-rooz.com    

مسعود بهبودی
«تصور می کردم همه به آقای روحانی اعتراض خواهند کرد که چرا با انتخاب جنایتکاری  چون پور محمدی برای پست وزارت دادگستری او را تبرئه می کند.
ولی اشتباه می کردم.
تصورم این بود که چهره های برجسته اصلاح طلب به حضور این جنایتکار حرفه ای در کابینه اعتراض خواهند کرد.
اما گویا مصلحت سیاسی به آنها مجال نداد»
(فانی یزدی)

·       بیداری از خواب غفلت و بر زبان راندن «ولی اشتباه می کردم» خبر خوشایندی است، ولی غافلگیر کننده نیست.

1

·       نتیجه گیری از این حدیث اما هم ضرورت دارد، هم دال بر مدرنیته فرد مربوطه خواهد بود و هم نشانه شهامت مدنی او.

2

·       اشتباه فانی یزدی و امثال بیشمار ایشان، قبل از همه دلیل تئوریکی ـ متدیکی (نظری ـ اسلوبی)  دارد.

3

·       ما اگر جای ایشان باشیم در این زمینه دست به خانه تکانی می زنیم:
·       یعنی جهان بینی خود را مورد تجدید نظر قرار می دهیم.

4

·       البته برای تغییر جهان بینی به تعویض پایگاه طبقاتی نیاز بی چون و چرا هست.
·       و لذا کار هر کس نیست.
5
·       ضمنا حالا چه باید کرد؟

مهناز
·       آقای فانی
·        من فکر می ‌کنم که بسیاری از تنش های فکری بخاطر این است که افراد از زوایا و دریچه‌ های متفاوت به دنیا می نگرند و در نتیجه با وجودی که دو نفر ممکن ‌است ظاهراً به یک پدیده نگاه کنند، آن را کاملا متفاوت از یکدیگر می ‌بینند.

1

·       به عنوان مثال، تیتر مقاله شما "تبرئه یک جنایتکار حرفه ای" است.
·       منظور تان هم این است که روحانی با انتخاب پور محمدی بطور ضمنی‌ او را تبرئه کرده.

2

·       مطمئنم که افراد زیادی نظیر من که به شما خرده می گیرند با این نظر شما موافق هستند.
·       مساله اینجا ست که از نظرگاه من حمایت شما از روحانی نیز تبرئه ضمنی‌ نه یک جنایتکار، بلکه مجموعه جنایت پرور جمهوری اسلامی است.

3
 
·       شما از این دریچه نگاه نمی کنید و طبیعتا واقعیت را طور دیگری می بینید.

4

·       نوشته اید که معترضان شما سوراخ دعا را گم کرده اند و بجای مبارزه با پور محمدی شما را به محاکمه می کشند.
·       اینجا هم دوباره این تنش و اختلاف نظر بخاطر این است که شخصی‌ نظیر من و شما به پدیده قدرت گیری پور محمدی از دو دریچه کاملا متفاوت می ‌نگریم.

الف

·       از دید من مبارزه با پور محمدی مستلزم خشکاندن زمینی ا‌ست که او از آن ارتزاق می ‌کند.

ب

·       شما معتقدید که نه‌، باید به این زمین آب و غذا رسانید، ولی‌ بع صورت استراتژیک که علف های هرز از آن بهره نگیرند.  
ت

·       از دید من جای جای این زمین را علف هرز گرفته و پور محمدی و همراهانش آنچنان ریشه عمیق و وسیعی دوانده اند که نمی ‌شود با قطع یک شاخه یا جابجا کردن آن از این سمت به آن سمت، آن را از بین برد.

پ

·       شما به هر کجای این زمین آب بدهید، علف های هرز بیشترین رشد را می کنند.

5

·       اگر من فکر می‌ کنم که شما دچار توهم هستید هیچ ارتباطی‌ به تجربه عمیق و دردناک شما ندارد.

6

·        دوباره، مساله بر می گردد به اختلاف جهت نگرش به یک پدیده.

7

·       از دید من انتظار اینکه اصلاح طلبان بخاطر انتخاب پور محمدی اعتراض کنند عدم شناخت آنها را می‌ رساند.

8

·       این به معنی‌ آن نیست که مردم تغییر نمی کنند، ولی‌ جمهوری اسلامی مکتبی است ایدئولوژیک و تمامیت خواه.

9

·       تغییر مورد نظر شما تنها با گسستن از "نظام" امکان پذیر است، نه در درون آن.

10

·       آنان که دغدغه ماندن در درون نظام را دارند اصلا نمی ‌توانند به کسی‌ مثل پور محمدی اعتراض کنند.

11

·       عوامل رژیم و جنایات بیشمارش مانند یک شبکه تار عنکبوتی همه به هم متصل اند.

12

·       اگر کسی‌ دست به بریدن یک گوشه آن زد، باید آماده باشد که تا پایان راه برود.

13

·       چگونه کسی‌ که می ‌خواهد در قدرت و حاکمیت بماند، حاضر می شود که شبکه هستی‌ خود را بلرزاند؟

14

·       یکی‌ از مسائل اصلی‌ مورد اختلاف دو دیدگاه همان است که شما نوشته اید:
·       «هر کسی اعتراضی کرد و یا دنبال مفری برای کمی بهتر شدن اوضاع زندگی مردم بود...»  
·       یکبار دیگر، از دید منتقدان شما این نوع نگرش کاملا قلب واقعیت است. 

15
·       مثالی می زنم.
·       اگر کسی‌ شخصی‌ را گروگان بگیرد و با تهدید از او باج خواهی‌ کند، معمولاً دو نوع برخورد محتمل است:

الف

·       یکی‌ می ‌گوید برای تخفیف خطر باید باج بدهیم.

ب

·       دیگری معتقد است که باج دادن یعنی‌ تحکیم و تشویق و گسترش گروگان گیری.

16

·       اینکه ما با جمهوری اسلامی کنار بیائیم تا مفری برای کمی‌ بهتر شدن اوضاع بیابیم از زاویه دید من باعث فلاکت و بدبختی بیشتر و روز افزون مردم می شود.

17

·       مبارزه با ظلم لزوماً با توپ و تفنگ نیست، ولی‌ با مسالمت و کنار آمدن و معامله کردن هرگز نمی ‌توان یک ظالم مطلق خواه را به عقب راند.
·       درست برعکس.
·       هرچه شما بیشتر سازش کنید او فربه تر خواهد شد.

18

·       من معتقدم که در ۱۶ سال اخیر اگر فعالان اجتماعی و سیاسی بجای بازی در زمین جمهوری اسلامی تمرکز را بر مخالفت آشکار و مقاومت مدنی گذاشته بودند، پیشرفت بیشتری محتمل بود.
·       ولی‌ متاسفانه چنین مبارزه‌ ای مستلزم چشم پوشی از قدرت سیاسی است.
·       تمام تلاش و تمرکز اصلاح طلبان برای گرفتن قدرت سیاسی و سهم خواهی‌ از "منافع" رژیم بوده نه مبارزه برای حق مردم.

19


·   به همین دلیل هم هرگز نه قادرند و نه مایل که رو در روی نظام بایستند و مثلا به انتخاب پور محمدی اعتراض کنند.
·       اگر شما بتوانید دیدگاه طرف مقابل را درک کنید (نه اینکه با آن موافق باشید) فکر می‌ کنم می توانید بفهمید که چرا شخصی‌ مثل من به جای پور محمدی شما را مخاطب قرار می دهد.

20

·       پور محمدی دشمن من است، ولی‌ شما دشمن من نیستید.

21

·       زمینه رشد و بقای پور محمدی رژیم حاکم بر ایران است.
·       از دید من مبارزه با پور محمدی هنگامی امکان پذیر می شود که دوستانی نظیر شما با حمایت از بخشی از جمهوری اسلامی به رشد او یاری نرسانند.
·       میدانم که شما با نظر من مخالفید.
·       ولی‌ امیدوارم توانسته باشم حد اقل ریشه این اختلاف نظر را تا حدی توضیح دهم.

مسعود بهبودی
با سلام و پوزش پیشاپیش

1
اسلوب بینشی مهناز سوبژکتیویستی است.

2

ایشان هیئت حاکمه و یا ج. ا. را می بینند ولی طبقه حاکمه و عملا سیستم اجتماعی ـ اقتصادی حاکم را نمی بینند.
از این نقطه نظر تفاوت بینشی ماهوی با فانی یزدی ندارند.

3

مسئله اصلی اما این است که حتی اگر خامنه ای و ولایت فقیه بر کنار شود، دردی دوا نمی شود.

4

رادیکال بودن یعنی دست به ریشه بردن.
ریشه، مناسبات تولیدی حاکم است.
ریشه، سیستم اجتماعی ـ اقتصادی سرمایه داری حاکم است.

5
جمله آخر مهناز نیز نادرست است:
«پور محمدی دشمن من است، ولی‌ شما دشمن من نیستید.»

6
کسی با کسی دشمنی و پدرکشتگی ندارد.
اختلافات ـ بر خلاف تصور مهناز ـ در وهله اول نه در زوایای بینشی، بلکه در مواضع و سنگر بندی های واقعی و مادی است.
اختلافات بر سر منافع مادی اند.
اختلافات فی مابین اختلافات طبقاتی اند که به شکل اختلاف نظر نمودار می گردند.

تا زمانی که فانی یزدی ها در این سنگر اجتماعی قرار دارند، دشمن توده های مولد و زحمتکش اند.
فرق هم نمی کند که ایشان زندان بوده باشند و یا کسانی را از دست داده باشند و غم بزرگی داشته باشند و یا نداشته باشند.

در مبارزه ایدئولوژیکی نمی توان و نباید چک و چانه زد.
مسئله مرگ و زندگی در میان است.
خطر رفرمیسم کمتر از فوندامنتالیسم نیست.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر