۱۳۹۲ مرداد ۱۳, یکشنبه

سیری در نقل قولی از لئو تولستوی (1)

(لئو نیكولایویچ تولستوی)
برای كشف اقیانوس های جدید باید شهامت ترک ساحل آرام خود را داشته باشید.
این جهان، جهان تغییر است نه تقدیر.
سرچشمه:
صفحه فیسبوک خورشید

تحلیل واره ای از میم حجری

·       برای درک محتوای این نقل قول باید به جای ذکر قصه ای، حدیثی، روایتی، آیه ای از این آن به خوداندیشی پرداخت:

مثال
·       برای کشف محتوای آش چه باید کرد؟

گام اول آنالیز
تجزیه

·       بنظر ما باید محتوای آش را نخست به اجزای متشکله ی آن تجزیه کرد.
·       یعنی اجزای متشکله آن را، نخود و بلغور و نمک و تره و آب و ادویه و غیره را از هم جدا کرد:

گام دوم آنالیز
تحلیل

·       بعد به تحلیل اجزاء یاد شده پرداخت.
·       چند و چون (کمیت و کیفیت) اجزای آش را تعیین کرد.     

گام سوم آنالیز
ترکیب

·       و آخر سر اجزای یاد شده را دوباره ترکیب کرد، تأثیر متقابل آنها را در نظر گرفت و به ارزیابی آش نایل آمد.

تولستوی
برای كشف اقیانوس های جدید باید شهامت ترک ساحل آرام خود را داشته باشید.

1

·       تولستوی در این حکم خویش، از سوئی دیالک تیک حرکت و سکون را و از سوی دیگر، دیالک تیک ممات و حیات (مخاطره و آسودگی) را به شکل دیالک تیک اقیانوس و ساحل بسط و تعمیم می دهد.
·       حافظ و سایه هم بارها به همین کار مبادرت ورزیده اند.

2

·       تولستوی ضمنا پیش شرط  کشف اقیانوس را ترک ساحل می داند و پیش شرط ترک ساحل را شهامت.

3

·       می توان گفت که ما در این نقل قول تولستوی با تئوری شناخت سر و کار داریم.
·       بزعم تولستوی، برای شناخت اقیانوس باید خطر کرد.
·       ساحل آسودگی را ترک گفت و خود را به گرداب بلا انداخت.

·        آیا حق با تولستوی است؟ 
4
·       بیشک حق با او ست.
·       برای اینکه طبیعت ثروت مادی و معنوی مخفی در دل خود را داوطلبانه در اختیار کسی قرار نمی دهد.

مثال اول

·       آهنگر باید آهن مورد علاقه خود را از دل سنگ آهن سنگدل بیرون کشد.
·       یعنی باید با سنگ آهن گلاویز شود، بستیزد.
·       باید سنگ آهن را چندین صد درجه سانتیگراد گرم کند تا آهن ذوب شود و از دل سنگ آهن بیرون ریزد.

مثال دوم

·       برای شناخت ماهیت هر چیز باید از خطه نمود ظاهری و مرئی و ملموس آن به راه افتاد و به اعماق آن ره گشود و حقیقت پا در غل و زنجیر را آزاد ساخت و بزحمتی عظیم بیرون آورد
·       شاید آب حیات کذائی که به روایاتی در ظلمات است، همین حقیقت پنهان از نظرها ست.
·       ساز و برگ نظری (تئوریکی) ( مفاهیم، مقوله ها، قوانین، قانونمندی های عینی و غیره) برای همین ساخته شده اند.
·       کشف اقیانوس و اسرار درونی آن بدون تجهیز به ساز و برگ علمی، عملی و معرفتی ـ نظری محال است.
·       ساحل نشینان فقط می توانند پدیده های شناور در سطح دریا را بطور حسی بشناسند:
·       ببینند، ببویند، بشنوند، لمس کنند و غیره.
·       شناخت حسی پدیده های سطحی و ظاهری حداکثر کاری است که از دست ساحل نشینان آسوده خاطر برمی آید.

مثال سوم

·       اگر کسی قصد شناخت حقایق ماهوی اقیانوس را داشته باشد، باید خطر کند، ترک ساحل گوید و دل به دریا زند.
·       آنگاه می تواند از پله شناخت حسی، پله ای بالاتر رود و به خطه شناخت تجربی گام نهد.
·       تا بعد به مرور زمان و کار فکری عرقریز، یعنی در روند تحلیل نظری مواد و واقعیات امور حسی و تجربی به شناخت نظری و نسبتا دقیق آنها نایل آید.

تولستوی
این جهان، جهان تغییر است نه تقدیر.

·       حالا این سؤال پیش می آید که تغییر و تقدیر جهان چه ربطی به کشف اقیانوس ها دارد؟

1

·       برای پاسخ به این پرسش باید  مفاهیم اصلی این حکم را مورد تأمل قرار دهیم:

الف
جهان تقدیر

·       جهان تقدیر به جهانی اطلاق می شود که بنا بر مشیت الهی مقرر شده و فقط بنا بر مشیت الهی می تواند دگرگون شود:
·       تل آتش و شط نیل به عنوان مثال به مثابه آتش و آب به اراده الهی برای ابد مقدر شده اند و فقط به شرط مشیت الهی ـ به اعجازی، به اشاره عصای موسایی ـ می توانند به گلستانی و یا به مسیر امنی بدل شوند.

ب
جهان تغییر

·       جهان تغییر اما به جهانی اطلاق می شود که ببرکت عمل انسانی قابل تحول و تغییر باشد:
·       سنگ آهنی که ببرکت کار یدی و فکری آهنگر به  داس و چکش و  تیر و شمشیر و خنجر و تبر و غیره تغییر می یابد.

2

·       سوبژکت جهان تقدیر نه انسان واقعی، بلکه قوای ماورای طبیعی و ماورای اجتماعی واهی اند:
·       خدا، قضا، ملائکه، اجنه، حبیبان خدا و غیره    

3

·       سوبژکت جهان تغییر اما انسان واقعی و حی و حاضر است.  

4

·       تولستوی منکر وجود جهان تقدیر است و منادی جهان تغییر.
·       این به معنی برسمیت شناسی سوبژکتیویته (سوبژکت وارگی، فاعلیت) انسان است.
·       بنا بر این تئوری مطلقا علمی تولستوی، هیچ چیزی در جهان بدون عمل انسانی ساخته نمی شود.
·       حتی خود انسان و توان تفکر او محصول کار بوده اند.
·       سازنده جامعه و جهان (تاریخ) نه قوای ماورای طبیعی و اجتماعی خیالی و واهی، بلکه انسان اجتماعی واقعی و مادی است.    

5
·       حالا سؤال قبلی را از نو طرح می کنیم:
·       تغییر و تقدیر جهان چه ربطی به کشف اقیانوس ها دارد؟

6


·       پاسخ به این پرسش را هزار سال پیش، ابوالقاسم فردوسی داده است:

توانا بود هر که دانا بود!

·       پیش شرط توانائی، دانائی است:
·       پیش شرط تغییر جهان، شناخت جهان است و برای شناخت جهان باید ساحل آسوده را ترک گفت و دل به دریا زد.

·       به عبارت دقیقتر، پیش شرط تغییر جهان کشف قوانین و قانونمندی های عینی حاکم بر چیزها، پدیده ها و سیستم های مادی است.

·       آهنگر باید بداند که آهن پنهان در اعماق سنگ آهن با چه درجه حرارتی ذوب می شود و الی آخر.
·       و گرنه قادر به رهایش مولکول های اهن از قید و بند سنگ آهن نخواهد بود.


·       لنین خواهد گفت:
·       بدون تئوری انقلابی، جنبش انقلابی محال است.

·       خر نمی تواند به تغییر جهان نایل آید.
·       با پوزش از خر خادم بی ریای بشریت.

·       مارکس تئوری فردوسی را دقیقتر فرمولبندی خواهد کرد:
·       تئوری به محض اینکه در توده نفوذ کند به قدرت مادی بدل می شود.

·       نقش بی بدیل و صرفنظر ناپذیر روشنگری علمی و انقلابی همین جا ست:
·       برای تحول بنیادی جامعه و جهان، تئوری انقلابی باید به میان توده ی تاریخ ساز برده شود و گرنه خطر آن همیشه هست که توده به دنبال شیادان و تئوری های ایراسیونالیستی آنها بیافتد و فاجعه پدید آید.  
·       دستکم گرفتن تئوری و روشنگری خطای خطیری است و دستکمی از خیانت به امر پیشرفت اجتماعی ندارد.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر