سعدی
شیرازی
( ۵۶۸ -
۶۷۱ هجری شمسی)
حکایت پنجم
(گلستان با ب اول، ص 24 ـ 25 )
تحلیلی از شین میم شین
گرنبیند، به
روز، شبپره چشم
چشمه آفتاب را
چه گناه.
1
·
سعدی در این حکم، دیالک تیک فراز
و فرود را به شکل دیالک تیک چشمه آفتاب و چشم
خفاش توسعه و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن فراز (چشمه آفتاب)
می داند و ضمنا پیوند دیالک تیکی فراز و فرود را از هم می گسلد و رابطه ای میان
آندو نمی بیند.
2
·
اما رابطه مقبل و شوربخت در جامعه بشری را نمی توان با
رابطه آفتاب و خفاش مورد مقایسه قرار داد.
3
·
انسان ها در جامعه بشری با هزاران رشته مرئی و نامرئی با
یکدیگر پیوند دارند.
4
·
بختیاری بختیاران تنها و تنها در نتیجه شوربختی شوربختان می
تواند امکان پذیر گردد.
5
·
نعمت و جاه مقبلان، نعمت و جاه بادآورده و تصادفی نیست.
6
·
نعمت مقبلان رنگ خون دارد و جاه آنان نتیجه سرکوب ارگان های
قدرت توده مولد بوده است.
7
· وقتی از ترفند ایدئولوژیکی موسوم به ناتورالیزاسیون پدیده
ها و روندهای اجتماعی و یا سوسیالیزاسیون پدیده ها و روندهای طبیعی سعدی سخن می
گوییم، منظورمان همین است.
·
امروزه طبقه حاکمه از همین ترفند استفاده وسیع می کند.
راست خواهی هزار
چشم چنان
کور بهتر، که
آفتاب، سیاه.
1
·
عدم درک ریشه های تفاوت های طبقاتی در جامعه و طبیعی، ارثی
و مادر زادی تلقی کردن حسادت، سبب می شود که سعدی حسادت را به درجه یک خصلت پلید
بنیادی، فردی و بی علت اجتماعی تنزل دهد و نتیجه بگیرد که چون چشم شبپره در روز
نمی بیند، گناه چشمه آفتاب نیست و همان بهتر که به جای سیاه شدن آفتاب، هزاران
شبپره کور شوند.
2
·
البته سعدی در این حکایت، به بررسی تضادهای درونطبقه ای
طبقه حاکمه (تضادهای موجود میان شاهزادگان دربار) می پردازد، ولی شعر سعدی، چه
بسا، حیطه مربوطه و خاص مورد نظر او را ترک می گوید، در ضمیر جامعه، بطور کلی،
جاری می شود و شامل حال همه افراد جامعه، صرفنظر از تعلقات طبقاتی شان، می گردد و
خطرناکی چنین نظر کوته بینانه در همین است.
3
·
این نظر حتی در حیطه خاص آن، آنتی هومانیستی، انسان ستیز و
غلط است.
4
·
اگر به جای « شوربختان» و «شبپره»، شاهزادگان حسود را
بگذاریم و به جای « مقبلان» و « چشمه آفتاب»، شاهزادگان و سرهنگزادگان صاحب عقل و
کیاست و فهم و فراست زاید الوصف را قرار دهیم، بازهم قتل عام آنها نه درست خواهد بود
و نه حسادت را از بین خواهد برد.
5
·
حسادت در دیالک تیک علت و معلول
قابل فهم، قابل توضیح و قابل حل است.
6
·
حسادت معلول علل متفاوت اجتماعی و معرفتی ـ نظری است.
7
·
به جای صدور حکم قتل شاهزادگان حسود، بهتر است که به آموزش
و پرورش و تربیت هومانیستی حضرات همت گماشت و آنها را از عقب ماندگی فکری و
خودخواهی ابلهانه آزاد ساخت.
8
·
اما اگر به جای « شوربختان» و «شبپره»، توده های میلیونی
زحمتکشان را قرار دهیم و به جای «مقبلان» و «چشمه آفتاب»، مشتی انگل مفتخوار علاف
و بدردنخور را بگذاریم، آنگاه به پتانسیل وحشتناک این بیت سعدی پی خواهیم برد.
9
·
این حکم ابلهانه، نامعقول و بربرمنشانه که سعدی بطور غیر عمدی
در مورد خاص دربار مطرح می سازد، از قساوت، انسان ستیزی، کوری، کودنی، بی وجدانی و
واپسگرائی مطلق لبریز است.
10
·
این حکم را بعدها طبقات استثمارگر و ستم پیشه بمثابه حربه نظری
(تئوریکی) برای تحقیر توده های مولد و نمایندگان ایدئولوژیکی آنها به خدمت خواهند
گرفت.
11
·
توده های مولد منتقد را هرگز نمی توان حسود و شبپره کور
قلمداد کرد.
12
·
آنها مولدین واقعی نعمات مادی و معنوی جامعه بشری اند و
چشمه های لایزال هزاران آفتاب، به معنی واقعی کلمه اند و مقبلان، نعمت و جاه خود
را نه بمثابه مائده آسمانی، بلکه ببرکت استثمار توده های مولد گرد آورده اند و بس.
13
·
یکی از منابع اصلی ثروت، کار انسانی است.
·
حتی ثروت طبیعی بدون کار انسانی براحتی قابل استفاده نیست.
14
·
قرنها بعد، فیلسوف خردستیزی به نام
نیچه، از موضع طبقاتی امپریالیستی ـ فاشیستی این اندیشه باطل را از صراحتی
دهشتناک خواهد گذراند و با نفرت و کینه بی حدی نسبت به مولدین جامعه و جهان، خواهد
گفت که به جای از میان برداشتن تفاوت های طبقاتی، همان بهتر که توده تهیدست پست
(شبپره) قتل عام شوند و انسان سرور و ارباب و برگزیده (چشمه آفتاب) بر تل جمجمه
های پرولتاریا برقصد.
پایان
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر