«گردش» اثری از مارک شاگال
Der Spaziergang- Marc Chagall
Der Spaziergang- Marc Chagall
خسرو باقرپور
خواب و
بیداری
(۴ تیر ۱٣۹۲)
سرچشمه:
اخبار روز
http://www.akhbar-rooz.com
·
خوابی و
·
نشئه ی دیداری
·
بیداری و
·
آونگِ داری
·
آری
·
زار می کُشدم این وَهم
·
بیزار می شوم ز بیداری.
·
آه، ای رمیده ی پا برجا،
·
عجب حکایتی داری!
پایان
·
ما قبل
از قضاوت راجع به کل این شعر کوتاه به بررسی جزء به جزء آن می پردازیم:
خوابی و
نشئه ی دیداری
·
معنی تحت
اللفظی:
·
خفتنی و
سرشار گشتنی از نشئه دیداری در روند رؤیائی.
·
حریفی پس از خواند این شعر گفت:
·
«اگر برداشت من درست باشد، می
توانم به شاعر از صمیم دل غبطه بخورم.
·
چون من به ندرت از خوابی، نشئه ی دیداری به نصیب می برم.
·
حاصل خواب
های من عمدتا کابوس است و یا چه بسا چیزهائی تهوع آورتر و بدتر از کابوس.
·
قاعده برای من، عمدتا
کابوس است و استثناء، رؤیا ست.
·
رؤیا به همان اندازه استثناء است که کیمیا.»
بیداری و
آونگِ داری
·
معنی تحت
اللفظی:
·
بیدار
گشتنی از خوابی و تجربه آویخته شدن بر داری.
·
حریف گفت:
·
«روند و روال زندگی من در این مورد به طرزی کاملا دیگر
است و احتمالا برای شاعر رشک انگیزتر.
·
عالم بیداری برای من، بمراتب تحمل پذیرتر و خوشایندتر از
عالم خواب است.»
·
اما چرا و به چه دلیل؟
1
·
اولا به این دلیل که بنی بشر در عالم بیداری توان بیشتری
برای فرار از کابوس زندگی دارد تا در عالم خواب.
2
·
ثانیا به
این دلیل، که بنی بشر در عالم بیداری از اختیار (آزادی) بیشتری برخوردار است تا در
عالم خواب.
·
چرا که عالم
خواب، عرصه یکه تازی جبر (ضرورت) کور است و آدمی چه بسا حتی توان رفتن ندارد، چه
برسد به در رفتن.
3
·
ثالثا به
این دلیل که بنی بشر می تواند در عالم بیداری ـ بر خلاف عالم خواب ـ بر ضد کابوس
عینی زندگی به مقاومت و گاهی حتی به مبارزه برخیزد.
·
مقاومت و مبارزه بر ضد کابوس ـ به قول ژان لافیت در اثر خود تحت عنوان «آنها
که زنده اند»، مبارزه حتی در زندان ـ خود به معنی آزادی است و آزادی در تحلیل نهائی، رئالیزاسیون
(واقعیت یابی) ایدئال و رؤیا ست.
آری
زار می کُشدم این وَهم
بیزار می شوم ز بیداری.
·
معنی تحت
اللفظی:
·
این تصور
مرا به زانو در می آورد و به انزجار از بیداری سوق می دهد.
آه، ای رمیده ی پا برجا،
عجب حکایتی داری!
·
معنی تحت
اللفظی:
·
آه، ای رؤیای گریزان، حکایت حیرت انگیزی داری.
·
اگر حریف مقایسه ی خود با شاعر را پیگیری کند، به نتیجه مطلقا دیگری می رسد.
·
حریف نه به بیزاری از بیداری، بلکه به بیزاری از خواب می رسد.
·
هم و غم همیشگی حریف نه حسرت خواب و تشنه وارگی به نشئه دیدار، بلکه اجتناب از خواب و کابوس و آرزوی دلکش (سایه) حریف، بیداری سرشار از زندگی،
شادابی و شادی است.
·
اما چرا
و به چه دلیل اینهمه تفاوت و حتی تضاد بین شاعر و حریف؟
·
برای پاسخ به این پرسش باید دیالک تیکی را پیدا کرد که شاعر
در این شعر بسط و تعمیم می دهد.
1
خوابی و
نشئه ی دیداری
بیداری و
آونگِ داری
·
شاعر در
این بند آغازین شعر، دیالک تیک ایدئال و رئال را به شکل دیالک تیک نشئه ی دیدار و آونگ
دار بسط و تعمیم می دهند و نتیجتا در حسرت ایدئال (نشئه ی دیدار) و در نفرت از رئال
(آونگ دار) بسر می برند و سرانجام به بیزاری از بیداری و قاعدتا به انزجار از زندگی
می رسند.
2
·
تفاوت
طبقاتی و یا احیانا بینشی (نظری) شاعر با حریف در تعیین قطب تعیین کننده در دیالک
تیک ایدئال و رئال است.
·
شاعر دیالک تیک ایدئال و رئال را وارونه و پا در هوا می
سازد.
·
یعنی نقش تعیین کننده را از آن ایدئال (اوتوپی و رؤیا،
نشئه دیدار) می دانند و در حسرت ایدئال (نشئه دیدار) آه می کشند و در نفرت از بیداری
و زندگی می میرند.
3
·
حریف اما
برعکس شاعر، نقش تعیین کننده را در دیالک تیک ایدئال و رئال از آن رئال می داند و
به همین دلیل، با رئال در می آویزد و ایدئال خود را به رئال دیکته می کند.
·
راز عشق شورانگیز حریف به بیداری و زندگی همین است:
·
به قول
ویکتور هوگو، «زنده آنان اند که می رزمند!»
·
زنده آنان اند که آزاد اند!
·
یعنی ایدئال علمی، انقلابی و قانونمند خود را به رئال
دیکته می کنند و رئال کله شق سرسخت را کم و بیش به رقصیدن به ساز ایدئال قانونمند وامی
دارند.
·
اختیار (آزادی) شناخت جبر (ضرورت) است و شناخت کلید تحول
جبر (ضرورت)!
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر