۱۳۹۲ خرداد ۳۱, جمعه

اخلاق (مورال) (3)


پروفسور دکتر ماتهویس کلاین
برگردان شین میم شین
  
·       اخلاق با جامعه بشری پا به عرصه وجود نهاده و همراه با جامعه تغییر و توسعه یافته است و می یابد.

1
·       در ورای جامعه، اخلاقی وجود ندارد.

2

·       به عبارت دیگر، اخلاق ماورای اجتماعی وجود ندارد.

3

·       اخلاق انعکاس روابط اجتماعا مشروط شده ی همبود انسان ها ست و در عین حال نیروی فعالی است که از طریق عمل اخلاقی انسان ها، بر آن روابط (روابطی که باعث پیدایش اخلاق شده اند) تأثیر متقابل می گذارد و به آنها قوام می بخشد.

4

·       انسان ها در همه دوران ها ـ کم و بیش آگاهانه ـ بنا بر قوانین اساسی اخلاقی و هنجارهای معینی رفتار کرده اند و می بایستی هم رفتار کنند.

5

·       در غیر اینصورت، حفظ حیات، سازماندهی و انجام تولید و وظایف اجتماعی دیگر، عمل مشترک ضرور قوای فردی و امثالهم، غیر قابل تضمین و اجرا می گردید.

6

·       انسان ها تنها در همبود با یکدیگر، یعنی تنها در جامعه است که می توانند از عهده حل و فصل وظایف متنوع و بغرنج حیات خود بر آیند. 

7

·       مناسبات و روابط اجتماعی که انسان ها ضرورتا تحت آنها قرار می گیرند تا قادر به تولید و انجام وظایف حیاتی دیگر باشند، بطور قانونمند در میان افراد اجتماعا متحد، شعور اخلاقی منطبق با خود را نیز پدید می آورد که با تربیت انسان ها و موظف کردن آنها به رعایت رفتار معین، بنوبه خود بر مناسبات اجتماعی تأثیر متقابل می گذارند تا آنها را در وضعیت فعلی شان حفظ کنند و توسعه دهند (اگر آنها با حوایج توسعه انسان ها انطباق داشته باشند) و یا آنها را عوض کنند، تغییر دهند و تحول بخشند (اگر آنها با به زیان توسعه و تکامل انسان ها باشند).

8

·       ماهیت هر اخلاق، محتوای اجتماعی مشخص آن و فونکسیون آن به خصلت اجتماعی ـ تاریخی مشخص مناسباتی که آنها را بوجود آورده است، وابسته است و بوسیله آن مناسبات تعیین می شود.

9

·       این بدان معنی است که در هر جامعه منقسم به طبقات متخاصم، وجود قوانین اخلاقی واحد که همه اعضای جامعه را به یکسان موظف و مقید سازند، محال و غیرممکن است.

10
·       اخلاق در جامعه طبقاتی، خصلت طبقاتی دارد.

11

·       اصول اخلاقی ابدی و تغییر ناپذیر (برخلاف ادعای اخلاقیون بورژوائی ماقبل مارکس که برای حفظ مالکیت خصوصی همواره بر آن تأکید و پا فشاری می ورزیدند) وجود ندارند.

12

·       اخلاق حاکم در هر جامعه، اخلاق طبقه حاکمه است.

13


·       طبقات تحت استثمار و ستم در مقابل اخلاق حاکم در جامعه ی  طبقاتی، اخلاق طبقاتی خود را پدید آورده اند:

الف
·       اخلاق انزجار از استثمار و ستم طبقه حاکمه را

ب

·       اخلاقی را که انسان ها را به کمک متقابل و همبستگی در مبارزه طبقاتی موظف می سازد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر